گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

از همه ظرفیت شهرستان برای برگزاری با شکوه انتخابات استفاده می کنیم

فرماندار در چهارمین جلسه ستاد راهبردی انتخابات کاشان :


از همه ظرفیت شهرستان برای برگزاری با شکوه انتخابات استفاده می کنیم


رئیس ستاد راهبردی انتخابات کاشان در چهارمین جلسه این ستاد گفت: با استفاده از همه ظرفیت دستگاههای شهرستان انتخابات اسفندماه 94 را با شکوه تر از همیشه برگزار می کنیم.


دکتر حمیدرضا مومنیان افزود: انتخابات یک امانت و آزمون است و سلامت، تعهد و توانایی از شاخصه های مجریان انتخابات است. لازم است شرایط به گونه ای فراهم گردد که همه سلایق و گرایش های فکری و سیاسی در این انتخابات شرکت نموده تا منویات رهبر معظم انقلاب مبنی بر خلق حماسه بزرگ سیاسی در دولت تدبیر و امید محقق گردد.


وی تاکید کرد: دولت یازدهم با دقت و برنامه ریزی مناسب تمهیداتی فراهم آورده که مردم با اطمینان، اعتماد و اعتقاد راسخ در انتخابات اسفند ماه امسال حضوری حماسی داشته باشند و معتقدیم انتخابات عرصه سرنوشت و مطالبه گری است.


سرپرست فرمانداری کاشان تأکید کرد: برای برگزاری باشکوه انتخابات و فراهم نمودن شرایط برگزاری آن، جلسات متعددی برای رصد و احصا مشکلات احتمالی انتخابات داشته ایم ضمن اینکه مسئولین کمیته ها گزارشی از مشکلات و پتانسیل های مجموعه های خود را نیز ارائه کرده اند و بسیاری از نیازمندی ها و مشکلات با استفاده از ظرفیت های قانونی حل شده است.


دکتر مومنیان ابراز امیدواری کرد با تمهیدات انجام گرفته و حضور حداکثری مردم شاهد انتخابات با شکوه در اسفندماه امسال باشیم.


موفقیت کسب و کار در استفاده از روش های نوین است

فرماندار در افتتاح خانه کسب و کار کاشان


موفقیت کسب و کار در استفاده از روش های نوین است


سرپرست فرمانداری کاشان در افتتاح خانه کسب و کار این شهرستان گفت: روش های سنتی برای راه اندازی کسب و کار هزینه بر و ناموفق است و موفقیت بر پایه ای از توجه به روش نوین استوار شده است.


دکتر حمیدرضا مومنیان تصریح کرد: وقتی اجزای کسب و کار را بررسی می کنیم داشتن ایده ، استفاده از ابزار و لوازم مورد نیاز و عملیات اجرایی و سرمایه ثابت و درگردش بخشی از این فرآیند است ولی داشتن همه اینها الزاماً تضمین کننده راه اندازی کسب و کار موفق نیست.


وی افزود: آنچه اکنون در روش هاس سنتی شاهد آن می باشیم مواجه شدن کارآفرین با مشکلات عدیده ای است که مسیر تولید و فروش را سخت و پرچالش نموده است ولی مسائل و مشکلات کسب و کار در رویکرد نوین آن است که همه مسائل فرآیند کسب و کار قبل از راه اندازی پیش بینی شده و برای آن چاره اندیشی انجام گیرد .


دکتر مومنیان یادآور شد: در نگاه سنتی کسی که کسب و کاری را راه اندازی می کند تلاش دارد تا از صفر تا صد کار را شخصاً پیگیری کند و مسئولیت همه امور را به عهده می گیرد ولی طی کردن علمی و درست مسیر کسب و کار اینگونه نیست و باعث می شود هزینه های به واسطه آزمون و خطا افزایش پیدا کند و اگر هم در راه اندازی شاهد موفقیت نسبی باشیم ولی در خصوص توسعه و نوسازی با مسائل و مشکلاتی بسیاری مواجه می گردیم.


دکتر مومنیان راه اندازی خانه کسب و کار شهرستان را در راستا نگاه تخصصی به کارآفرینی عنوان کرد و گفت: خانه کسب و کار مجموعه ای تخصصی است که کلیه جوانب موضوع را در نظر گرفته و فرآیند تبدیل ایده به محصول را بررسی می کند و با نگاه کارشناسی آزمون و خطا سرمایه گذار و تولید کننده را کاهش می دهد.


وی خاطرنشان کرد: خانه کسب و کار به صاحبان ایده و سرمایه کمک می کند تا کوتاه ترین و ایمن ترین مسیر را طی کرده و با اطمینان خاطر کالای خود را تولید کنند و در بازار مصرف به فروش برسانند.


سرپرست فرمانداری کاشان تأکید کرد: دغدغه نظام آن است که وابستگی اقتصاد کشور را به منابع نفتی کاهش بدهیم . برای تحقق این امر نیازمند استفاده از روش نوین کسب و کار و استفاده از تکنولوژی های دانش بنیان در اقتصاد می باشیم.


گوش تابانی کودک

گوش تابانی کودک
بررسی مکانیسم های دفاعی روانی ؛ جابه جایی
من از تنبیه کردن بچه ها بیزارم. ترجیح می دهم بیشتر وقتم را در خانه صرف بازی با عرفان و سبحان شود. عمیقاً از این کار لذت می برم. همه جور بازی می کنیم. از خرسواری گرفته تا«نان ببر ، کباب بیار». می خندیم و حال می کنیم. احساس آرامش عمیق می کنم. ولی وقت هایی هم می شود که ناچار به تنبیه می شوم. خیلی کم اتفاق می افتد ولی شدت آن زیاد است. لاله های گوش عرفان را بین ناخن ها شست و اشاره می گیرم و آنقدر فشار می دهم که همه ی گوش سفید و نازک مثل لبو سرخِ سرخ می شود. یا همین کار را شوخی شوخی با دندان می کنم. با هر خنده و فشار صدای گریه بالا و بالاتر می رود. کوتاه نمی آیم تا احساس کنم سطح پایین دو دندان پیش بالایی به سطح بالایی دو دندان پیش پایینی نزدیک شده است و آنگاه رها می کنم.
عرفان همین کارها سر برادر بزرگ تر خود در می آورد. عرفان به قول روان شناس ها برای این کار از مکانیسم دفاعی روانی با نام جابه جایی بهره می گیرد. «در دفاع روانی از طریق جابه جایی ، غالباً انتقال یک عاطفه یا معنی مجازی و یا تخیل از کسی یا چیزی که مبدأ آن بوده است، به شخص یا چیز دیگر صورت می گیرد و سبب تخلیه عواطف بر اشیا و یا اشخاص بی طرف و یا کم خطر می گردد. مثلاً بچه ای که مادرش او را تنبیه کرده ممکن است خواهر کوچکتر یا همبازیش را کتک بزند و یا اسباب بازی هایش را بشکند.» با این تفاوت که برادر بزرگ تر عرفان در مقابل این زورآزمایی عرفان نجابت می کند.
همین موضوع برای چیزهای دیگری هم وجود دارد. چند روز پیش نوبت واکسن عرفان بود. به سلامتی به درمانگاه رفت و واکسن را نوش جان کرد. روز بعد از حادثه دیدم مداد رنگی اش را تیز می کند و خرس عروسکی اش را واکسن می زند. ما بزرگ ترها هم بیشتر از بچه ها و به کرات از این مکانیسم دفاع روانی استفاده می کنیم. وقتی زورمان به آدم هایی که در ارتباط هستیم نرسد در خانه سر زن و بچه خالی می کنیم.
«اگر انگیزه پرخاشگری کسی، بنا به مقتضیات و شرایط موجود منع و یا سرکوب گردد و فرد نتواند به طور وضوح پرخاشجویی و ستیزه گری کند، معمولاً آن را به صورت غیرمستقیم ظاهر خواهد ساخت و به این شکل فرآیند جا به جایی رخ خواهد داد. مثلاً کارمندی که در اداره نمی تواند خشمش را نسبت به مدیر خود ظاهر کند، در منزل، همسر و کودکانش را مورد پرخاش قرار می دهد. بنابراین اگرچه منبع ناکامی در اداره بوده، پرخاشگری در جایی تظاهر می کند که سبب مزاحمت نگردد.
سیرز (1970) در تحقیق خود نشان داد، کودکانی که دارای والدین پرخاشگر بودند و بیشتر مورد تنبیه قرار می گرفتند، در کودکستان به مراتب پرخاشگر از کودکان دیگرند. توجیه این کیفیت نیز دشوار نیست. کودکی که در منزل مورد شماتت قرار گرفته و تنبیه می شود و در عین حال امکان ظاهر ساختن خشم خود را ندارد به واسطه ی اصل تعمیم محرک، در مدرسه که شبیه به محیط منزل است و نسبت به معلم (به ویژه اگر زن باشد) که شباهت به مادرش دارد، پرخاشگر خواهد بود. بسیاری از مسئولان امور تربیتی به کیفیت جا به جایی توجهی ندارند، یا ظاهراً از آن بی اطلاعند و به علت همین بی اطلاعی غالباً اطفال پرخاشگر را تنبیه می کنند. مربیان و راهنمایان تربیتی به خشم و ناراحتی های اطفال که زاییده تعمیم پرخاشگری آنان نسبت به والدینشان است توجه نموده، ضمن تماس با اولیاء آنان، برای رفع علل ایجاد کننده ی این حالات بکوشند. (گاهی آرامش در برابر خشونت باعث تخلیه آن در طرف مقابل می شود.)
کودکی که از پدر و مادرش عصبانی شده با استفاده از جا به جایی، عروسکش را برای جانشینی اولیاء خود انتخاب کرده و با لگد زدن به عروسک ، پاره کردن یا سوزاندن آن، خشم خود را بروز می دهد.
مکانیسم دفاعی جابه جایی، گاهی اوقات ارزشمند است. زیرا شخص را قادر می سازد که ناراحتی های عاطفی را بی آنکه متوجه اصل مولد آن شود بر سر شخص بی طرفی خالی کند و بدین طریق از خطر از دست دادن روابط نیکو و انتقام احتمالی از مولد ناراحتی، که معمولاً شخص قویتری است دوری کند. با این دفاع، شخص از کشمکش احساسات متضاد درباره اشخاص محبوب و یا نیرومند خودداری می کند.»
در هر صورت تنبیه کودک ناپسند است؛ چه در واکنش به خطایی باشد یا کم حوصلگی پدر و مادر یا از همه بدتر خالی کردن دردهای بیرونی سر کودکان معصوم و نازنین. ولی اگر روزی تنبیه اتفاق افتاد دامنه زمانی تیرگی ارتباط را در زمانی کوتاه خلاصه کرده و دقایقی بعد بازی و صمیمیت را از سر می گیریم.
* مطالب داخل گیومه از کتاب بهداشت روانی دکتر محمدعلی احمدوند به امانت گرفته شده است.

آتش جنایت از به هم ریختگی درون زبانه می کشد

آتش جنایت از به هم ریختگی درون زبانه می کشد
تحلیلی بر دلایل روانشناسی اقدامات تروریستی در گوشه و کنار جهان
آدم کشی، آدم کشی است. اینجا و آنجا ندارد. این کشور یا آن کشور ندارد. در افغانستان، عراق ، سوریه و این روزها فرانسه وقتی بمب منفجر می شود ، آدم زخمی می شود. می میرد. خیلی فجیع و وحشتناک. و آدم عمیقاً ناراحت می شود. متأسف می شود. از خود می پرسیم به راستی باعث و بانی این آدم کشی چه هست و چگونه می شود کسی به خودش اجازه بدهد تا حیاتی را که خدا به آدمی ارزانی داشته است، بی رحمانه بگیرد.
شاید بتوان گفت که آدم کش، بیمار است. بیماری روانی دارد. «فروید در جریان درمان بیماران خود مشاهده کرد که گفته های اکثر آنان، غیر منطقی وکم و بیش از شرایط زمانی و مکانی و شخصیت آنهاست. برای او ثابت شد که محتوای این افکار نمی تواند از آگاهی بیاید و نتیجه گرفت که باید از سطوحی ماورای آگاهی مشتق شده باشد. فروید به این نتیجه رسید که فعالیت روانی از لحاظ آگاهی و ناآگاهی دارای سه سطح متمایز هوشیار، نیمه هشیار و ناهشیار است.
همان گونه که در مطلب قبلی هم گفتم فروید سازمان شخصیتی دیگری نیز پیشنهاد کرد که دارای بخش های دیگری بود و رشد و نمو را از ابتدای تولد و زمان کودکی در بر می گرفت. وی به منظور توجیه ساختمان شخصیت ، آن را به سه جزء یا سیستم متشکل تقسیم کرد و آنها را «نهاد» ، «من» و «من برتر» نامید. و برای این تکرار کردم که آدم کشی را از این زاویه بررسی کنیم و گفتیم نهاد برای کسب لذت به هر کاری دست می زند و من؛ بخش عقلانی و منطقی شخصیت است که جنبه آگاهی داشته و تحت نفوذ واقعیت است. و من برتر قسمت اخلاقی و قضایی شخصیت است.
بزرگسالان عموماً من برتر را ، که اطاعت از دستوراتش غالباً دشوار است، به خارج از خود منتقل می کنند و منابع قدرت، یعنی حکومت، قانون و....را جایگزین آن می سازند و با این تدبیر، خود را از کشاکش درونی و معارضه ی دایم بین من برتر و من خلاصی می بخشند. ناگفته نماند که من و من برتر در بسیاری از افراد نمی توانند کاملاً هماهنگ گردند و یک شخصیت متعادل بسازند. این ناهماهنگی و عدم تعادل در کسانی که دچار اختلالهای روانی هستند و در بسیاری از بزهکاران به خوبی نمایان است.
وقتی منابع قدرت خارجی، حکومت، دین، قوانین و جزء آن – جایگزین من برتر شدند آدمی با اطاعت از دستور آنها خود را از کشمکش درونی آزاد احساس می کند و اعمالی مثل کشتن به هنگام جنگ، انجام می دهد که چون به نام جانشینان من برتر صورت می گیرند باعث شرمساری و ناراحتی شخص نمی شود. در صورتی که اگر من برتر واقعی در کار بود ارتکاب چنین اعمالی را به آدمی اجازه نمی داد، یا لااقل موجب شرمساری و نگرانی شدید عامل آنها می گردید.همچنین پاره ای از گناهان که با توبه یا با اعتراف نزد کشیشان بخشوده خواهند شد و وجدان از سرزنش و نگرانی یعنی کشاکش درونی مصون و محفوظ خواهد ماند، افراد از ارتکاب بدان گناهان چندان باکی نخواهند داشت. گاهی هم من علیه منابع قدرت قیام می کند و اعمالی را مرتکب می شود که از نظر اصول اخلاقی یا قوانین اجتماعی بزه یا جنایت به حساب می آید. هنگامی که احساس حقارت و بی لیاقتی ، روان فردی را مثل خوره می خورد و او را آزار می دهد، من برتر مقررات شدیدی را در وجود این فرد حاکم می کند به طوری که شخص خود را برای هیچ کاری مفید نمی داند و تصور می کند که هیچ کاری از او ساخته نیست و یا ممکن است این فرد خود را بالاتر و والاتر از همه مردم، تصور کند. در این مرحله است که فرد جسارت یافته و خود را حاکم مطلق و جابری در وجود دیگری یا دیگران احساس می کند و عنان اختیار از دست من برتر خارج می گردد و عمل تخریب و تجاوز آن قدر ادامه پیدا می کند تا دوباره آن شخص در حالت حقارت فرو رود و باز من برتر حکمروایی خود را در وجود او به دست آورد.
بسیاری از متجاوزین که به چنگ قانون گرفتار می شوند از اینگونه اشخاص اند که چون از دستورات من برتر سرپیچی می کنند در روان آگاه خود، احساس شرمساری کرده و معمولاً مدتی محبوس شدن در زندان، این حالت آنها را شفا می بخشد و این اشخاص برای این که گناه خود را کیفر بدهند به استقبال قانون می روند و در اولین فرصت خود را تسلیم مأمورین انتظامی می کنند، زیرا من برتر تقاضای مجازات می کند و می خواهد آنها را تنبیه نماید.
در روان پژوهی ثابت شده است که من برتر گاه مانند یک هدایت کننده عاقل، انسان را از اعمال زشت و مکروه باز می دارد. همچنین هنگامی که فرد به حال اجتماع مفید واقع می شود، گاهی من برتر به صورت خشن و وحشت انگیزی هدایت شخص را بر عهده می گیرد و یک فرد نافرمان و یاغی تحویل اجتماع می دهد که این فرد متمرد یا در گوشه زندان قرار خواهد گرفت یا اجتماع او را محکوم به مرگ خواهد ساخت.
بنابراین من برتر هم می تواند پیشوای مهر و محبت و علاقه و کمک به همنوع و جوانمردی و برابری باشد و هم می تواند تخم نفاق ، خشم، غضب، نافرمانی، تمرد و تخریب را بکارد و صاحب خویش را در آغوش مرگ قرار دهد.
گاهی من سعی می کند خود را از زیر فرمان من برتر خارج کند، چون سختی و سماجتی که من برتر دارد من را عذب می دهد. این کار را مکن، آن کار را بکن. این عمل خوب نیست آن عمل خوب است . این حرف را مزن و در اینجا این طور سخن آغاز کن.... این دستورات آمرانه و اکید من برتر گاهی بر اثر تضاد با نهاد، «من» را ناراحت می کند. این تضاد سبب می شود که من چاره ای بیاندیشد و خود را در اختیار بزرگان قوم یا مذهب قرار دهد و به هر کاری دست بزند و چون جانشین من برتر که همان زعمای قوم باشند دستوراتی داده اند و آنها نیز اجرا کرده اند، به این سبب نگرانی در وجود آنها باقی نمی ماند. چون اطاعت از من برتر کافی نیست، بلکه من می بایست وضعیت خود را با جهان خارج منطبق سازد، از یک طرف کشمکش با من برتر و از طرف دیگر زد و خورد با نهاد، گاه من را دستخوش مشکل می سازد.»
به زبان ساده ناهماهنگی در اجزاء شخصیت که فروید از آنها به «نهاد» ، «من» و «من برتر» نام برده است باعث می شود برخی افراد زیر فشار این مشکل طاقت نیاورده و خود را دست اوامر بزرگان قوم و مذهب بسپارند. و این گونه می شود که آدم کشته می شود.

سختی گیری بر سبحان ، سهل انگاری برای عرفان

سختی گیری بر سبحان ، سهل انگاری برای عرفان
نقش اثرات شیوه های مختلف تربیتی بر شخصیت کودک
کودکی سبحان با مقرارت سخت گیرانه همراه شد و عرفان در اوج سهل انگاری و توجه مادربرزگ قرار گرفت. - کودکی سبحان در برزک بودیم و همزمان با تولد عرفان به کاشان آمدیم -  حتی شیر خوردن سبحان هم نظم و برنامه داشت. آن موقع کتابی در خصوص تغذیه کودک می خواندیم و به این نتیجه رسیدیم که شیر دادن گاه و بیگاه کودک درست نیست. برنامه می خواهد. زمان بندی می خواهد. دقیق یادم نیست ولی دوره های زمانی شیر دادن همراه با رشد کودک طولانی تر می شد. در مقابل عرفان هر وقت اراده کرد شیر خورد. مادر زایمان سختی را پشت سر گذاشت و کم حوصله شد. نظم و برنامه ریزی تغذیه عرفان هم داخل پرونده ها ماند. نه تنها در این مورد به خصوص در سایر رفتارهایمان نیز بر همین منوال گذشت.
به اعتقاد فروید و برخی دیگر از روان شناسان، شخصیت انسان از همان کودکی شکل می گیرد. «فروید در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که فعالیت روانی از لحاظ آگاهی و ناآگاهی دارای سه سطح متمایز هوشیار، نیمه هشیار و ناهشیار است. فروید سازمان شخصیتی دیگری نیز پیشنهاد کرد که دارای بخش های دیگری بود و رشد و نمو را از ابتدای تولد و زمان کودکی در بر می گرفت. وی به منظور توجیه ساختمان شخصیت ، آن را به سه جزء یا سیستم متشکل تقسیم کرد و آنها را «نهاد» ، «من» و «من برتر» نامید.
نهاد؛ نهانخانه ی امیال و اوهام و تخیلات است و برای کسب لذت به هر کاری دست می زند و از هیچ رسوایی نمی هراسد و از هیچ کاری روی گردان نیست و همانند اسبی لجام گسیخته است که : هر سو یکه تازی می کند. و  من؛ بخش عقلانی و منطقی شخصیت است که جنبه آگاهی داشته و تحت نفوذ واقعیت است.
من برتر؛ من برتر آخرین مرحله تکامل روان و مظهر قانون اجتماع و در حقیقت همان قسمت اخلاقی و قضایی شخصیت است. من برتر قسمتی از شخصیت را که بر قابلیت پذیرش افکار، احساسات و رفتار انسان قضاوت می کند تشکیل می دهد. این قسمت از شخصیت متوجه ایده آلهای اخلاقی و مدافعی سرسخت برای قوانین و مقررات اجتماعی و مانع بزرگی در راه تحقق انگیزه های نهاد است.»
ما در تربیت کودکی سبحان سخت گیری کردیم و برای عرفان آسان گرفتیم. «بدیهی است وقتی والدین در انضباط طفل خود، قصور ورزند و من برتر به وجود نیاید، انگیزه های نهاد هر زمان که موقعیت ایجاب کند ارضاء می گردد و بالطبع احساس مسئولیت فردی و اجتماعی در طفل به وجود نخواهد آمد. در مقابل اگر پدر و مادر در ایجاد مقررات خشک و شدید اصرار ورزند کودک دارای وجدانی سخت و غیرقابل انعطاف خواهد شد که این باعث بسیاری از حالت های عصبی می گردد. بنابراین فرد متعادل و طبیعی کسی است که درچارچوب اخلاق و وجدان با توجه به معیارهای اجتماعی و شرایط محیطی، انگیزه های نهاد را تشفی و ارضاء کند.
فروید از نهاد به مثابه نیروی حیاتی و از من و من برتر به عنوان رشد اجتماعی و تربیتی سخن می گوید. من همواره نیروی خود را از نهاد می گیرد و از لحاظ اخلاقی توسط من برتر بازرسی و کنترل می شود. نهاد می خواهد و من برتر نمی خواهد. به عبارت دیگر بین کوشش های نهاد و بازرسی های اخلاقی من برتر کشمکش و منازعه دایمی در جریان است و من در این میان نقش میانجی را به عهده دارد.
حال ببینیم من برتر از کجا و چگونه به وجود می آید؟ من برتر که از آغاز کودکی شروع به تکوین می کند عبارت است از مفاهیم و مقررات اجتماع و خانواده. این مفاهیم و مقررات بیشتر ذهنی و نظری هستند تا عملی، به این ترتیب که کودک هنگام آشنایی با مبادی و قوانین اجتماعی، اجباراً دچار دگرگونی هایی می شود، کودک در مرحله ای بر اثر «خودشیفتگی» خود را فردی نمونه و کامل می پندارد، لیکن این توهم دیری نخواهد پایید. کودک در مرحله بعدی، با امکاناتی وسیع تر، خود را با افراد دیگر می سنجد و بر اثر این مطابقت به نقایص خود پی برده، دچار سرگشتگی و حقارت می شود و ناچار به درونگرایی روی می آورد و در عالم خیال و توهم، آن طور که مایل است، خود را فردی نمونه و کامل می سازد. این ساختن نمونه ای، که خود بهترین صورت و شکل اجتماعی فردی می تواند باشد، در ذهن کودک منجر به تکوین من برتر می گردد.
از عوامل دیگر تقویت کننده این نیرو، تشویق کردن و بازداشتن همراه با تحریض و یا تحکم از طرف پدر و مادر است که در ساختن شخصیت اجتماعی کودک نقش مهمی را ایفا می کنند، آشنایی کودک با کلمات، نفوذ پدر و مادر را در او تسهیل می کند. کودک با بیان خود آنچه را که پدر و مادر گفته اند تکرار و از رفتارهای آنان تقلید می کند و بدین سان با تشویق یا تنبیه به تکرار و یا اجتناب از فلان گفتار یا رفتار مبادرت می ورزد. کودک به زودی در می یابد که بین آنچه مایل به انجامش است و آنچه دیگران می خواهند تعارض وجود دارد. او را از سخن گفتن درباره ی بسیار مطالب و انجام بعضی کارها منع می کنند. هر وقت کودک به منعی که پدر و مادر کرده اند توجه نکند تنبیه و یا لااقل با توبیخ زبانی مواجه می گردد. کم کم از انجام کارهای نهی شده در او حس شرم پدید می آید و به تدریج چنان می شود که خودش رفتار خود را محدود و مقید می کند، به همان قسم که پدر و مادر رفتار او را مقید می کردند. در این مرحله، کودک خود جای پدر و مادر ملامتگر را می گیرد و برای کارهای ناشایستی که انجام داده است خود را سرزنش می کند. فرامین و دستورات پدر و مادر به صورت امر و نهی، من برتر کودک را شکل می دهد و این انضباط اولیه است که اساس وجدان و احساس مسئولیت را در کودک ایجاد می کند. نخست کودک در حضور والدین و سپس در غیاب آنها از تشفی برخی از انگیزه هایی که سبب خشم آنهاست خودداری می کند و در مقابل می کوشد اعمالی که محبت آنها را جلب کند از خود بروز دهد. به این ترتیب احساس مسئولیت به صورت خودآگاه و سپس تدریجاً ناخودآگاه ظاهر می گردد.
طفل از آنجا که جز پدر و مادر خود را نمی شناسد من برتر خودرا از پدر و مادر تقلید می کند. او می خواهد پدر و مادرش نمونه بهترین پدر و مادر باشند و در اینجا طفل سعی می کند اخلاق و رفتار خود را با پدر و مادر و محیطی که در آن زیست می کند تطبیق دهد. اگر پدر و مادر او دارای اخلاق و تربیتی درست باشند او نیز در همان سال های اولیه سعی می کند تربیت را از پدر و مادر خود بیاموزد. انعکاس جامعه در وجود پدر و مادر به چشم طفل می آید و در وجود او نقش می بندد. در اینجاست که باید گفت بزرگ ترین وظیفه تربیتی برعهده پدر و مادر است. آنان هستند که اطفال خود را اندیشمند ، متفکر و جوانمرد یا دزد و قاتل و بی ایمان بار می آورند.»
ما برای تربیت فرزندان دلبندمان با چیزی به نام انسان سر و کار داریم. ظریف ، حساس ، دارای فکر و اندیشه و کوچک ترین لغزش در این مسیر می تواند مشکلات متعددی ایجاد کند. سخت گیری برای سبحان و سهل انگاری برای عرفان هر دو مردود است و شایسته است رفتار متعادل و میانه ای را در پیش گیریم.
* مطالب داخل گیومه از کتاب بهداشت روانی دکتر محمد علی احمدوند به امانت گرفته شده است.

غذایمان ، غذا نیست.

غذایمان ، غذا نیست.


نقدی بر اختلالات تغذیه ای از نگاه روانشناسان


سُر و مُر و گنده پشت میز نشسته است. لباس های اتو کشیده و مرتب. سان تان، مان تان و قیافه ای آراسته و ظاهری وزین. هم از لحاظ وزن و همچنین شخصیت. ولی حس کار ندارد. حوصله ندارد. دستش به کار نمی رود. حتی برای نوشتن یک نامه مخش به کار نمی افتد. گویا به کلی تعطیل است. ولی ظاهر را ما می بینیم و داخل را خودش می داند چه برزخی است. بین خواستن و انگیزه نداشتن. بین بی حالی و کارهای روی هم انباشته. بین درخواست های مکرر و حواله داده به فردا و فرداهای دگر.


روانشناسان اختلالات تغذیه را محدود دانسته اند. بی اشتهایی روانی و پرخوری و هرزه خواری و یکی دو تای دیگر. ولی من فکر می کنم فراتر از اینهاست. به نظر من همه چیزهایی که بالا گفتم بخشی از عواقب اختلالات تغذیه است.


هرزه خواری را خوردن مواد غیر خوراکی پس از سن 18 ماهگی گفته اند ولی نگفته اند اگر خوردن مواد غیر خوراکی ، هرزه خواری است؛ نخوردن مواد خوراکی که جان مایه درست و حسابی داشته باشد چه می شود.


گفته اند منظور از هرزه خواری ، جذب مواد غیر خوراکی بالاتر از سن بهنجار است، یعنی بالاتر از سنی که در خلال آن کودک هر چیز را به نشانه نخستین وسیله شناخت جهان پیرامون ، به دهان می برد. در این بیماری ، کودک مواد مختلف مانند میخ، سکه، دکمه، بازیچه های کوچک، مداد، خاکستر سیگار، کاغذ ، خمیربازی ، علف، خاک، شن و جز آن را می خورد. گاهی همواره یک چیز را می بلعد اما اغلب هرچه را که به دستش بیاید ، می خورد. ولی


ولی نگفته اند خوردن نان بی خاصیت ، خمیر و با آرد بی سبوس و جوش شیرین به جاری خمیرمایه، خوردن گوشت هورمونی مرغ ، خوردن سبزیجات ، میوه های و محصولات انباشته از موارد شیمیایی و خوردن غذاهای شکم پرکن و بی خاصیت چرا هرزه خواری نیست؟ آن هم از نوع مدرن آن


من عمیقاً معقتدیم تغذیه امروز ما ناکافی است ، خالی از مواد غذایی سالم و مقوی است. صرفاً برای پر کردن شکم است و آنچه هم که هست ناسالم و آلوده به مواد شیمیای است. و همه ی اینها بخشی از اختلالات تغذیه می تواند به حساب آید.


در میان آتش نا امنی های منطقه از نعمت امنیت برخورداریم

فرماندار کاشان در جمع کارکنان و فرماندهی گروه 840 موشکی نزاجا


در میان آتش نا امنی های منطقه از نعمت امنیت برخورداریم


سرپرست فرمانداری کاشان در جمع کارکنان و فرماندهی گروه 840 موشکی نزاجا گفت: امروز در منطقه شاهد جنگ افروزی دشمنان هستیم ولی با وجود تمام نا امنی هایی که چند سال است در کشورهای همسایه شاهد آن هستیم و همه اینها زنگ خطرهایی است که در اطراف مرزهای جمهوری اسلامی به صدا درآمده است با این وجود با اقتدار نظام جمهوری اسلامی در میان آتش از نعمت امنیت برخوردار هستیم.


دکتر حمیدرضا مومنیان افزود: آتشی افروخته اند که  نظام را با چالش مواجه نماید ولی به برکت خون شهدا و ساختاری که در رأس آن رهبری راسخ ، استوار و تزلزل ناپذیر قرار گرفته است می توان گفت در میان آتش در گلستانی از امنیت قرار گرفته ایم.


وی تصریح کرد: باورها و اعتقادات در نظام و همچنین توانمندی و قدرت جمهوری اسلامی جلوه ای از اقتدار نظام را درمنظر جهانی ایجاد نموده است و از اینرو است که بر اساس فرمایشات مقام معظم رهبری در خصوص مذاکرات هسته ای می فرمایند که سربازان دیپلماسی کشور با اقتدار در مقابل 1 + 5 توانستند از منافع کشور دفاع نمایند.


دکتر مومنیان گفت: برجسته ترین وجه که اقتدار نظام را تضمین نموده است مبنای حکومت دینی است که در این نظام شکل گرفته و در همه سطوح نظام جاری است. در حقیقت آموزه های دینی فلسفه شکل گیری انقلاب است که در نهایت منجر به استقلال نظام جمهوری اسلامی شده است. در همه نظام های سیاسی سه قوه داریم که تفکیک قوا و وظایف مشخص دارند ولی اما وجه افتراق و تمایز در نظام مقدس جمهوری اسلامی با دیگر نظام ها نعمت رکن ولایت فقیه می باشد که هم در دوران جنگ زمان حیات حضرت امام و هم چنین در زمان پس از جنگ در گوشه و گوشه ی تاریخ این انقلاب نقش افرینی ولایت فقیه را شاهد هستیم. و اینگونه است که در پیچ های مهم تاریخی  کلام رهبری فصل الخطاب تصمیم های کشور است.


مومنیان افزود: وجه دیگر این اقتدار آن است که این آموزه های اسلامی و دینی ، در ساختار نظام پیاده و عملیاتی گشته است. رکن ولایت فقیه ، مجلس با انتخاب مردم و تصمیم گیری و قانون گذاری مبتنی بر اسلام و انطباق مصوبات با شرع مقدس اسلام توسط شورای نگهبان از ارکان این نظام است و می توان گفت مشروعیت قانون در جمهوری اسلامی هم از باب حضور مردم و رأی مردم و همچنین انطباق با مبانی اسلامی است.


سرپرست فرمانداری کاشان نقش مردم را حائز اهمیت دانست و گفت:  رکن دیگر این نظام ، مردم هستند که برجسته ترین حضور مردم در تاریخ انقلاب در دفاع مقدس متجلی شده است. حماسه هایی که در آن مقطع تاریخ توسط ملت ایران آفریده شده است، بی نظیر و شکوهمند است لازم است به آن پرداخته شود.


وی تأکید کرد:  لازم است این حماسه ها در قالب های هنری تهیه و تدوین گردد و الگو سازی لازم برای رشد ، ارتقا  و درس آموزی جامعه مورد توجه قرار گیرد.


فرماندار گفت: اسلام ، رهبری و مردم ، متجلی در قوانین جمهوری اسلامی و ساختارهای آن شده است و اینگونه است آنجاهایی که قانون رامبتنی بر فرمایشات مقام معظم رهبری رعایت کردیم مبتنی بر قوانین موضوعه جمهوری رعایت کردیم همیشه با پیروزی و سربلندی مواجه بودیم که همه اینها از برکت خون شهدا و جلوه ای از نقش آفرینی مردم است.


سرپرست فرمانداری کاشان شهدا را برکت جامعه و نظام دانست و گفت: اینجا مزین به تصاویر شهدایی است که از ابتدای انقلاب نام آنها را با آوازه های بلند می شنیدیم. سرمایه های فکری و عملیاتی نظام جمهوری اسلامی بودند و جان خود را در راه پایداری و استواری این نظام تقدیم کردند و هم اکنون نیز چراغ راه ما در ادامه مسیر انقلاب می باشند.


مومنیان افزود: رفتار های ما در میدان های مختلف دو وجه دارد ، اول آن که برای انجام هر کار انگیزه و اعتقاد لازم را داشته باشیم و دوم آن که ابزار آن فراهم گردد. در نظام مقدس اسلامی در بسیاری از موارد وجه اول بر وجه دوم غلبه می کند و می بینید کسانی انگیزه ها و عشق انجام به کار را دارند با موفقیت و سربلندی در میدان های مختلف نقش آفرینی نموده اند. وی تصریح کرد: نظام مقدس جمهوری اسلامی هر دوی آن را در کنار هم ایجاد کرده است. هم اعتقادات و انگیزه های لازم برای تحقق مبانی اسلامی و همچنین ابزار های لازم برای این امر را فراهم نموده است و لازم است آن شرایط را پاس داشته و برای اعتلای انقلاب اسلامی کوشش روزافزون نماییم.


هیچی نگو ، اعصاب ندارم

هیچی نگو ، اعصاب ندارم
مروری بر اختلالات خلقی
اگر این روزها که هوا رو به سردی است کمی بی توجهی کنیم شک نکنید که سرما خوردگی ما را برای چند روز گرفتار می کند ولی برای گرفتن افسردگی در همه ی فصول سال شرایط تمام و عیار مهیاست. افسردگی که می گویم چیز عجیب و خاصی نیست. به حالت ناراحتی فراگیر، نوعی احساس اندوه ، غم و دلتنگی گفته می شود که شاید همه ی ما به نوعی با آن دست و پنجه نرم کرده ایم و به جهت شیوع آن به سرماخوردگی بیماری های روانی نیز معروف است.
 سرماخوردگی را با چهار تا عطسه و سرفه و فش فش کردن گاه و بیگاه تشخیص می دهیم. خدا غم آدم افسرده را بخورد که کمرش زیر بار غم دوتا می شود ولی معلوم و مشخص نیست. و نقطه مقابل آن هم مانیایی است. در جای دیگر هم مفصل گفتم که یا افسرده ایم و یا مانیا و در این گفتار هم به آن اشاره ای خواهم داشت.
«دوره مانیا، دوره مشخصی از «خلق دائماً به شکل غیر طبیعی بالا، گشاده ، یا تحرک پذیر» است. ویژگی های مشترک مانیا و هیپومانیا شامل؛ اعتماد به نفس بالا، کاهش نیاز به خواب ،حواس پرتی ، شدید بودن فعالیت جسمی و ذهنی ، و انجام مفرط رفتارهای خوشایند.»
«تقریباً در سراسر جهان و در همه کشورها و فرهنگ ها دیده شده است که شیوع اختلال افسردگی اساسی در زنان دو برابر مردان است. و به عکس آن دوره های مانیا در مردان شایع تر است.»
«بقراط در حدود چهارصد سال پیش از میلاد مسیح (ع) اصطلاحات مانیا (شیدایی) و مالیخولیا را برای توصیف اختلالات روانی به کار برده بود.»
«قابل توجه است که دوره های شیدایی بدون سابقه و پیشینه ی افسردگی بسیار کمیاب است. خلق، و هیجان، احساسی نافذ و پایدار است که به صورت درونی تجربه می شود و بر رفتار و درک فرد از جهان تأثیر می گذارد. عاطفه به تظاهر بیرونی خلق اطلاق می شود. خلق ممکن است طبیعی، بالا یا افسرده باشد. افراد به طور معمول طیف وسیعی از حالات خلقی را تجربه می کنند و مجموعه تظاهرات عاطفی شان نیز به همان اندازه وسیع و بزرگ است؛ همچنین احساس می کنند که می توانند بر حالات خلقی و عاطفی خود کمابیش مسلط باشند. اختلالات خلقی گروهی از اختلالات بالینی هستند که مشخصه اصلی آن ها این است که احساس تسلط از بین رفته و فرد رنج و عذابی شدید می کشد. در بیمارانی که خلق بالایی دارند (یعنی در مانیا) ، گشاده خویی ، پرش افکار ، کاهش خواب، افزایش اعتماد به نفس، و افکار خود بزرگ بینانه دیده می شود. در بیمارانی که خلق افسرده ای دارند (یعنی در افسردگی) ، از دست دادن انرژی و علاقه، احساس گناه، دشوار شدن تمرکز، از دست دادن اشتها، و افکار مرگ یا خودکشی وجود دارد.»
«سه طبقه دیگر اختلالات خلقی عبارتند از هیپومانیا (نیمه شیدایی ) ، خلق ادواری (سیکلو تایمی) و افسرده خویی (دیس تایمی).»
«خلق و هیجان ها اساس عملکرد ما را تشکیل می دهند. بدون آن ها ما انگیزه و توانی برای فعالیت های روزمره خود نداریم. موضوع هیجان ها از موارد مورد توجه روان شناسان می باشد و به تأثیرات آن می پردازند. افراد گرفتار اختلال های هیجانی به شدت افسرده اند یا دچار شیدایی (سرخوردگی افسار گسیخته) اند و یا ممکن است مدتی افسرده و مدتی شیدا باشند.»
مطالعات متعدد خانوادگی، فرزند خوانده ها و دو قلوها ارثی بودن اختلالات خلقی را اثبات کرده اند. اما اخیراً کانون عمده مطالعات ژنتیک ، بر روی شناسایی ژن های مستعد، توسط روش های ژنتیک مولکولی بوده است.
«به طور کلی سابقه خانوادگی و ارثی اختلال دو قطبی خطر ابتلای به اختلالات خلقی را بیشتر افزایش می دهد (به خصوص خطر ابتلا به اختلال دو قطبی). اختلال یک قطبی نوعاً شایع ترین شکل اختلال خلقی در خانواده افراد مبتلا به اختلال دو قطبی است. این هم پوشانی خانوادگی نشان می دهد این دو نوع اختلال خلقی زمینه ژنتیکی نسبتاً مشترکی دارند. وجود بیماری شدیدتر در خانواده ، خطر ابتلای سایر اعضای خانواده را بیشتر افزایش می دهد.»
«قانع کننده ترین داده ها حاکی از آن است که مرتبط ترین واقعه با پیدایش بعدی افسردگی، از دست دادن یکی از والدین پیش از 11 سالگی است. از استرس های محیطی که بیشترین رابطه را با شروع دوره افسردگی دارد، از دست دادن همسر است. عامل خطرساز دیگر، بیکاری است – افرادی که فاقد شغل هستند سه برابر بیشتر از کسانی که کار می کنند احتمال دارد علایم یک دوره افسردگی اساسی را گزارش کنند.»
«درک سایکو دینامیک افسردگی، که توسط زیگموند فروید آشکار و طرح شد و کار آن را گسترش دارد، دیدگاه کلاسیک مربوط به افسردگی را تشکیل می دهد. این نظریه چهار نقش کلیدی را در بر می گیرد:
1- آشفتگی ارتباط نوزاد – مادر در خلال مرحله دهانی (10 تا 18 ماه ابتدای زندگی ) زمینه ساز آسیب پذیری بعدی به افسردگی است
2- افسردگی را می توان با فقدان هدف یا موضوع (ابژه) حقیقی یا خیالی مرتبط دانست
3- درونی سازی اهداف (ابژه) از دست رفته، مکانیسمی دفاعی است که برای مقابله با رنج و ناراحتی همراه با فقدان ابژه به کار می رود و
4- از آن جا که اهداف (ابژه) از دست رفته با دیدی آمیخته از عشق و نفرت نگریسته می شود، احساسات خشم متوجه خود و معطوف به داخل می گردند.
«ملانی کلاین» افسردگی را متضمن ابراز پرخاشگری به محبوب می دانست و از این نظر دیدگاهش بسیار شبیه فروید بود. از نظر ادوارد بیبرینگ پدیده افسردگی زمانی شکل می گیرد که فرد از فاصله آرمان های بسیار کمال طلبانه خود و ناتوانی اش در رسیدن به این اهداف آگاه می شود. ادیت یاکوبسن حالت افسردگی را شبیه وضعیت کودک ناتوان و درمانده ای می دانست که قربانی والدی شکنجه گر شده است. 
سیلوانو آریتی دیده بود که بسیاری از افراد افسرده، بیشتر برای دیگران زندگی می کنند. او به این شخصی که فرد افسرده برای او زندگی می کند، دیگری غالب اطلاق می کرد که می تواند یک اصل، آرمان، مؤسسه ، یا فرد باشد. افسردگی زمانی رخ می دهد که بیمار در می یابد فرد یا آرمانی که او برایش زندگی کرده، هرگز چنان نبوده است که انتظارات او را بتواند برآورده نماید.
مفهوم پردازی هاینتس کوهوت درباره افسردگی از نظریه روان شناسی «خود» ریشه می گیرد و بر این فرض مبتنی است که «خود» برای رشد، نیازهای معینی دارد و والدین باید برآورند تا احساس مثبت اعتماد به نفس و انسجام در کودک شکل گیرد. وقتی که دیگران این نیازها را برآورده نمی کنند، اعتماد به نفس به میزان زیادی از دست می رود و این به صورت افسردگی تظاهر می یابد. 
جان بولبی معتقد بود که آسیب دیدن دلبستگی های اولیه و جدایی توأم با آسیب در دوران کودکی، زمینه ایجاد افسردگی را فراهم می کند. به نظر می رسد که فقدان های دوران بزرگسالی موجب تجدید خاطره فقدان آسیب زای کودکی می گردند و به این ترتیب بروز دوره های افسردگی در بزرگسالی را تسریع می کنند.»
«بر اساس نظریه شناختی افسردگی ، در نتیجه تحریف های شناختی خاصی به وجود می آید که در افراد مستعد به افسردگی وجود دارد. و نظریه درماندگی آموخته شده، پدیده های مربوط به افسردگی را به تجربه رویدادهای غیرقابل کنترل مربوط می داند. رفتار گرایانی که بر نظریه درماندگی آموخته شده صحه می گذارند، تأکید می کنند که بهبود افسردگی بستگی به این دارد که بیمار احساس کنترل و غلبه بر محیط را بیاموزد. افسردگی در کودکان و نوجوانان افسردگی ممکن است به شکل هراس از مدرسه و چسبیدن بیش از حد به والدین ضعف عملکرد تحصیلی، سوء مصرف مواد، رفتار ضد اجتماعی، ولنگاری جنسی، فرار از مدرسه و ترک خانه خود را نشان دهد.»
در تعاریف که بیش از 2400 سال پیش تا کنون برای افسردگی و مانیایی بیان شده است همچنان ادامه دارد. از یک طرف هیجان لازمه زندگی و پیشرفت و تعالی است و از طرف دیگر ناهنجاری های ناشی از مشکلات شخصی و اجتماعی ریشه ای برای آغاز اختلالات روانی است که آدمی زاد را در تنگنا قرار داده و زندگی را تلخ می سازد. امروز شرایط تمام و کامل برای بروز افسردگی در اجتماع وجود دارد و تنها خودسازی شخصی است که با شناخت همه جانبه از خود می تواند شرایط موجود را برای یک زندگی حداقلی توجیه پذیر نماید.

رفتن عرفان و آمدن صد اختلال

رفتن عرفان و آمدن صد اختلال
بررسی انواع اختلالات اضطرابی به بهانه یک اتفاق
عرفان از وقتی که در خیابان کارگر دست عزیزش را رها کرد و گم شد یک سال گذشته است. آن روز همه نگران شدند. آسمان روی سر همه خانواده خراب شد. گفتیم تمام شد. پسر گم شد. دیگر پیدا نمی شود. دزدیده شد. الان دارند اون رو خرید و فروش می کنند. شاید برای برداشتن کلیه دزدیده اند. شاید یکی بچه می خواسته و پسرمان را برده است. شاید...  مادر پنج پنج اشک می ریخت. رنگ توی رخ عزیز نبود. دایی مثل این که سر به صحرا گذاشته باشد گیج و سرگردان کوچه به کوچه را می گشت. جلوی چشم ما پرده ای از سیاهی کشیده شده بود. همه ی اختلالات اضطرابی یک جا در وجود ما سرازیر شده بود.
«انسان در روبه رو شدن با موقعیت های تهدیدآمیز یا تنش زا به طور طبیعی احساس اضطراب و تنش می کند. این گونه احساسات واکنش هایی بهنجار در برابر فشار روانی به شمار می آید.» «اضطراب احساس ناخوشایندی و نارضایتی از تنش و فشار وارده به فرد است. فرق آن با ترس، نامتعارف و ناآشنا بودن احساس است.»
«در طب سنتی و از سده های پیش تا کنون به تشخیص و درمان بیماری های اضطرابی در قالب 4 مزاج اصلی، دموی، سودایی، صفرایی و بلغمی پرداخته شده است و علایم اضطراب را نتیجه عدم تعادل مزاج ها دانسته که دارای تظاهرات جسمی و رفتاری و روحی است.»
گم شدن عزیز و نور چشم من یک واقعیت بود که جلوی چشم ما قرار گرفته بود. چشمی که سیاه می رفت و هیچ چیزی را نمی خواست ببیند. در هر صورت با اتفاق واحد و سطح تحمل متفاوت مواجه شدیم. « این که واقعه ای را عامل فشار تلقی کنیم یا نه، به ماهیت آن واقعه و نیز به امکانات فرد، دفاع های روانی اش، و مکانیسم های مدارایش بستگی دارد که همه با مشارکت ایگو (خود EGO=) انجام می شود؛ ایگو، مفهوم انتزاعی و مشترکی است برای روند اداراک، تفکر، و عمل فرد بر وقایع بیرونی یا سائق های درونی خودش. کسی که ایگواش درست کار می کند، با جهان بیرون و نیز درون خود در انطباق و تعادل به سر می برد؛ اما اگر ایگو خوب کار نکند و اختلالی که در تعادل فرد حاصل می شود، به قدر کافی ادامه یابد، فرد دچار اضطراب مزمن می شود.»
گم شدن نورچشم یک واقعیت بود که مادر نمی خواست بپذیرد. و این کاملاً طبیعی است. و عزیز عرفان بیش از مادر قادر به پذیرش آن نبود چرا که خود را نیز در به وجود آمدن آن مقصر می پنداشت. و شاید من و پدر بزرگ با تحمل بیشتری اشک در چشم داشتیم و با این وجود از پذیرش آن سرباز می زدیم و مضطرب و دوان دوان همه ی کوچه پسکوچه ها را زیر پا می گذاشتیم.
«اضطراب ، گذشته از اثرات حرکتی (موتور) و احشایی (داخلی) ، بر تفکر، اداراک، و یادگیری فرد هم اثر می گذارد و تحریف هایی در اداراک ایجاد می نماید؛ تحریف هایی نه فقط در اداراک زمان و مکان، که حتی در اداراک افراد و معنا و اهمیت وقایع صورت می گیرد. این تحریف ها با کاستن از تمرکز، کم کردن قدرت یادآوری، و مختل ساختن قدرت ربط دادن امور به هم – یعنی تداعی کردن – می توانند در یادگیری اختلال ایجاد کنند. یکی از جنبه های مهم هیجان اثری است که بر انتخابی بودن وجه می گذارد. افراد مضطرب مستعد آنند که به برخی چیزها در محیط پیرامون خود به طور انتخابی توجه کنند و از بقیه آن ها صرف نظر نمایند. آن ها با این کار می کوشند اثبات کنند که اگر موقعیت خود را ترس آور تلقی می کنند، محق اند و لذا واکنش درستی نشان می دهند. اگر آن ها ترس خود را به غلط موجه جلوه دهند، اضطرابشان با این واکنش انتخابی تقویت می شود وبه این ترتیب دور باطلی از اضطراب به وجود می آید که در یک سوی آن ادراک تحریف شده آن هاست و سوی دیگر تشدید اضطرابشان. اما اگر برعکس با نوعی تفکر انتخابی به خود اطمینان خاطر ببخشند، اضطراب آن ها ممکن است تخفیف یابد ودیگر نتوانند احتیاط های لازم را در پیش گیرند.»
کم کم اضطراب جای خود را به ترس داد. «در واقع، به جز در پاره ای از نظریه های رفتارگرا، از اصطلاح «اضطراب» معمولاً معنایی وسیع تر از آنچه با تجربه های رنج آور فرد مرتبط است، استنباط می شود. به عبارت دیگر، «اضطراب» مستلزم مفهوم ناایمنی یا تهدیدی است که فرد منبع آن را به وضوح درک نمی کند، درحالی که اصطلاح «ترس» به احساسی پوشش می دهد که در مقابل یک شی که به منزله شیئی خطرناک محسوب می شود، به وجود می آید.»
« در یک جمع بندی کلی، می توان اضطراب را به عنوان «احساس رنج آوری که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیئی نامعین وابسته است» تعریف کرد.»
از اضطراب و ترس گذشت و هول کردیم. ثانیه چون بتک بر مغزمان فرود می آمد هول ما بیشتر و بیشتر می شد. «حمله حاد شدید اضطراب همراه با احساس مرگ قریب الوقوع را اختلال هول (پانیک) می نامند. مشخصه اختلال پانیک، حملات و دوره های مجزای ترس شدید هستند و فراوانی بروز آن ها از چند حمله در یک روز تا صرفاً تعداد انگشت شماری حمله در یک سال فرق می کند. اختلال هول با تعدادی اختلالات دیگر و به خصوص بازار (محیط های باز و شلوغ) هراسی (آگورافوبیا) همراه است. بازار هراسی عبارت است از ترس از تنها بودن در اماکن عمومی (مثل فروشگاه های بزرگ) به ویژه اماکنی است که در صورت عارض شدن حمله پانیک بر فرد خروج سریع از آن ها دشوار است. بازارهراسی ناتوان کننده ترین فوبیا می باشد، زیرا می تواند به نحو چشمگیری توانایی فرد را برای کار کردن در موقعیت های اجتماعی و شغلی بیرون از منزل مختل کند.»
بعد از نیم ساعت عرفان را بدون این که بی قراری کند پیدا کردیم. رنگ چون مهتاب شده بود. ساکت و ساکت بود. گویا همه غصه گم شدن را یک جا در درون ریخته بود و به محض دیدن ما مثل یک آتشفشان برون ریخت و زیر گریه زد. نیمساعت که جای خود دارد ، ثانیه ای اضطراب و ترس کافی بود تا وجود نازک و نازنین عرفان را بیازارد و شاید همین منشأ اضطراب جدایی برای عرفان شود.
« اضطراب جدایی (SAD) ؛ اضطراب نامناسبی با سن، شدید و ناتوان کننده که به دلیل جدایی از والدین (یا فرد مراقبت کننده) و دوری از خانه بروز می کند، اضطراب جدایی نام دارد. از نظر مقیاس طبقه بندی انجمن روان پزشکان آمریکا (2000) داشتن سه یا بیش از سه مورد علایم زیر در وجود اختلال اضطراب جدایی با تشخیص روان پزشک یا روان شناس کافی است. 1- ناراحتی شدید هنگام جدایی 2- نگرانی شدید در مورد آسیب دیدن فرد وابسته. 3- نگرانی از این که عاملی مانند دزدیده شدن و .... باعث جدایی بین آن ها شود. 4- اکراه از رفتن به مدرسه 5- نگرانی از ماندن تنها در منزل 6- اکراه از خوابیدن تنها 7- شکایات مکرر جسمانی هنگام جدایی مانند تهوع، سردرد، دل درد و....»
«کودکان نیز همانند بزرگسالان رویداد آسیب زا را به شکل خاطرات یا افکار عذاب آور و مزاحم، حملات خطور خاطره (فلش بک) ، و رویاها مجدداً تجربه می کنند. محتوای کابوس های کودکان ممکن است به صورت مشخص با مضمون آسیب ارتباط داشته باشد و یا به ترس های دیگری تعمیم پیدا کند.»
«در کودکان، حس کوتاه شدن آینده ممکن است با این عقیده ابراز شود که زندگی به اندازه ای کوتاه است که ممکن است انسان بزرگ نشود.»
عرفان پیش دبستانی می رود. رفتاری طبیعی در خانه و مهد دارد. شعر حفظ می کند. شاد و خندان است ولی از تنهایی بیش از گذشته گریزان است. وقتی باهم بیرون می رویم بیش از گذشته خودش را به ما می چسباند. قطعاً این فشار روانی در سن کودکی آسیب های ناپیدای خود را گذاشته است؛ شاید اختلال های وسواسی – جبری ، اختلال هراس و اختلال هراس اجتماعی می تواند از به سهم خود اثرگذاری در زندگی آینده عرفان داشته باشند.
«خصیصه اصلی اختلال وسواسی – جبری (OCD) وجود وسواس های فکری یا عملی مکرر و شدید و فزاینده است که رنج و عذاب و احساس گناه قابل ملاحظه ای را برای فرد به بار می آورند.این وسواس های فکری یا عملی سبب اتلاف وقت و کهش حافظه می شوند و اختلال قابل ملاحظه ای در روند معمولی و طبیعی زندگی، کارکرد شغلی، فعالیت های معمول اجتماعی، یا روابط فرد ایجاد می کنند. بیمار مبتلا به اختلال وسواسی – جبری ممکن است تنها وسواس فکری، یا وسواس عملی، و یا هر دوی آن ها را با هم داشته باشد. وسواس فکری عبارت است از فکر، احساس ، اندیشه ، یا حسی عود کننده (بازگشتی) و مزاحم. بر خلاف وسواس فکری که یک فرآیند ذهنی است، وسواس عملی نوعی رفتار است که شامل اجبار در رفتاری آگاهانه، دقیق و عود کننده است. نظیر شمارش، وارسی، یا اجتناب افراطی . بیمار مبتلا به اختلال وسواسی – جبری از غیر منطقی بودن وسواس هایش آگاهی دارد و این وسواس های فکری یا عملی را خود – ناهمخوان می یابد.»
«هراس عبارت از ترس شدید از محرک یا موقعیتی است که غالب مردم خطر خاصی در آن نمی بیند . شخص معمولاً خودش متوجه می شود که ترسش غیرمنطقی است با این حال دچار اضطراب است (از ناآرامی شدید تا وحشت زدگی)، تنها چیزی که این اضطراب را رفع می کند اجتناب و پرهیز از شی یا موقعیت ترس آور است.
«در این موارد، محرکی خنثی (آب، سنگ، سخنرانی) با رویدادی آسیبی جفت می شود (غرق شدن، گاز سگ و شرمندگی) و اضطراب به وجود می آید. شرطی شدن کلاسیک موجب می شود محرکی خنثی ، اینک واکنش اضطراب را فرا بخواند.»
«ویژگی اصل هراس اجتماعی ترس آشکار و مستمر از موقعیت های اجتماعی یا عملکردی است که ممکن است موجب شرمندگی شوند. قرار گرفتن در معرض موقعیت های اجتماعی یا عملکردی تقریباً همیشه بلافاصله به بروز واکنش اضطراب منجر می شود. این واکنش ممکن است به شکل حمله وحشت زدگی وابسته به موقعیت یا با زمینه موقعیتی ظاهر شود. اضطراب از رویارویی با موقعیت اجتماعی یا عملکردی به طور قابل ملاحظه ای با فعالیت های عادی، کارکرد شغلی ، یا زندگی اجتماعی شخص تداخل می نماید، در موقعیت های اجتماعی یا عملکردی ترس آور، مبتلایان به هراس اجتماعی نگرانی هایی درباره شرمندگی دارند و از این می ترسند که دیگران آن ها را به عنوان افرادی مضطرب ، ناتوان، آشفته، یا گیج قلمداد کنند. آن ها ممکن است به دلیل نگرانی در مورد این که دیگران متوجه لرزش دست ها یا صدایشان خواهند شد از صحبت در جمع بترسند یا ممکن است در زمان گفتگو با دیگران به دلیل ترس از آشکار شدن توانایی بیانی ضعیفشان اضطراب شدیدی احساس کنند. احتمال دارد از غذا خوردن ، نوشیدن، یا نوشتن در جمع به دلیل ترس از تحقیر شدن به دلیل مشاهده لرزش دست هایشان از جانب دیگران اجتناب کنند. مبتلایان به هراس اجتماعی تقریباً همیشه نشانه های اضطراب (مانند تپش قلب، رعشه، تعریق، ناراحتی معدی – روده ای، اسهال ، تنش عضلانی ، سرخ شدن و سردرگمی را در موقعیت های اجتماعی ترس آور احساس می کنند ، و در موارد شدید، این نشانه ها ممکن است با ملاک های تشخیصی حمله وحشت زدگی مطابقت نمایند.»
در هر صورت عرفان برای لحظه ای که به طول تمام عمر دنیا برای ما بود گم شد و پیدا شد. و در این زمان طولانی آسیب هایی متوجه ما و او شد که لازم است با اتخاذ تدبیر مناسب مشکلات آن را به حداقل ممکن برسانیم که در می تواند در مطالعات آینده من بیشتر بررسی و مورد استفاده قرار گیرد.
* مطالب داخلی گیومه به امانت گرفته شده از کتاب روانشناسی مرضی کودک از دکتر حمید کمرزرین ، دکتر انسیه بابایی، دکتر مهناز علی اکبری و دکتر محمد اورکی

عمو زنجیر باف ؛ درمانگر اختلال های حرکتی کودکان

عمو زنجیر باف ؛ درمانگر اختلال های حرکتی کودکان
عمو زنجیر باف؛ بله. زنجیر منو بافتی؛ بله... یادآور بازی دوران کودکی. نوستالوژی بازی های قدیمی که در خاطره همه ما جلوه ای زیبا از خاطرات گذشته نه چندان دور به تصویر می کشد. وقتی به بازی های از این دست نگاه می کنیم به نظر می رسد اهداف والایی برای آن مدنظر قرار گرفته است. نمی دانم آگاهانه و مهندسی شده این اتفاق افتاده است یا قدیمی ها کلاً و ذاتاً آدم های بی سواد ولی کارشناسی بوده اند. یک وقت هایی به بازی های کودکان ژاپنی حسادت می کنیم. می گوییم آنها از بچگی کار گروهی یا مسائلی از پیش تعریف شده را در بازی های کودکانشان جای داده اند و ما ال هستیم و بل هستیم. خیلی هم خودمان را سرزنش نکنیم. کافی است به داشته هایمان مراجعه کنیم. من مطالعات جامع و کاملی در این خصوص نکرده ام. ولی در این مورد خاص می توان گفت بازی «عمو زنجیر باف» به نوعی هم نمادی از کار گروهی است و همچنین در راستای پیشگیری از عواقب اختلالی هایی به نام «اختلال مهارت های حرکتی ، اختلال رشد هماهنگی» توصیه می شود.
«حرکت یکی از جنبه های بسیار مهم زندگی بشر است. چنان چه حرکت روزمره زندگی از مهارت لازم برخوردار نباشد، کارایی مؤثر را نخواهد داشت و روند عادی زندگی دچار اختلال می گردد. از سال 1994 انجمن روان پزشکی آمریکا در کنفرانس بین المللی ، اصطلاح «اختلال رشد هماهنگی» را برای توضیح ناهماهنگی حرکتی برای نام گذاری یک سری از مشکلات کودکانی به کار برد که در انجام الگوهای حرکتی متناسب با سنشان ، هماهگی حرکتی لازم را ندارند.
کودکان مبتلا به اختلال رشد هماهنگی در بازی کردن و ورزش از سایر کودکان همسن و سال خود ضعیف تر هستند و این ضعف باعث می شود که کودک از طرف جمع همسالان خود زیاد پذیرفته نشود و این مسأله می تواند باعث افسردگی ، گوشه گیری و اضطراب کودک شود و در نهایت از آن جا که کودک افسرده و یا مضطرب نیز نمی تواند در فرآیند یادگیری به اندازه سایر کودکان یا به اندازه ای که توانایی بالقوه او است، موفق باشد و اختلالات جدی در روند زندگی اش به وجود می آید.
از دیگر فعالیت های درمانی که در رشد و یکپارچگی حسی و حرکتی کاربرد دارند می توان به تخته های تعادل، لوازم نقاشی برای فعالیت های درکی حرکتی، پانتومیم ، تقلید ، قصه گویی و توپ بازی اشاره نمود. باید در نظر داشت برای این دسته از کودکان روش درمانی برای رشد و یکپارچگی حسی تا زمانی که علت خاصی مشخص نشود ، پیشنهاد نمی گردد.»
قطعاً تشخیص صحیح و زود هنگام این کودکان نقش بسزایی در بهبود زندگی آتی آنان خواهد داشت. با این وجود بازی هایی نظیر بازی های عمو زنجیرباف به راحتی می تواند از آسیب های ناشی از اختلال رشد هماهنگی پیشگیری نماید.
* مطالب داخلی گیومه به امانت گرفته شده از کتاب روانشناسی مرضی کودک از دکتر حمید کمرزرین ، دکتر انسیه بابایی، دکتر مهناز علی اکبری و دکتر محمد اورکی

زبانم بند آمده است

زبانم بند آمده است
مختصری در خصوص اختلال های ارتباطی ؛ واج شناختی و لکنت زبان
تا حال شده است که زبانتان به قول قدیمی ها بند بیاید. نتوانید حرف بزنید. به ته ته په ته بیفتید. برای من شده است. زمانی که درخواست نابجا یا ناحقی از کسی دارم زبانم بند می آید. هرچه تلاش می کنم نمی توانم حرف بزنم. لکنت می گیرم. مثلاً زمانی که در امتحان پایان ترم نمره نمی آورم و برای نمره گرفتن به سراغ استاد می روم. هم اینجوری می شوم. آی حال بدی پیدا می کنم. حرف زدن یادم می رود. ولی خدا نکند در موضوعی اطلاعات لازم و کافی داشته باشم. از صبح تا شب حرف می زنم. شما را هم خسته می کنم.
صحبتی که می خواهم اینجا مطرح کنم در خصوص اختلال ارتباطی است. و گفتن و حرف زدن که راه این ارتباط است. «مباحث زیادی مطرح شده است که آیا اختلال درزبان بیانی از نقص در دستور زبان ایجاد می شود یا این که کودک در پردازش زبان به مشکل برمی خورد. فرضیه ای که در حال حاضر درتوضیح علت این اختلال وجود دارد به نام فرضیه نقص روندی می باشد. در این فرضیه فرض بر آن است که اختلال در زبان بیانی به رشد غیرطبیعی ساختار مغز در بخش مربوط به روند حافظه انسان که به خاطر می آورد که چگونه اعمال حرکتی و شناختی مختلف را اجرا نماید، بر می گردد.»
البته این که فردی در بیان یک درخواست نابجا ناتوان شده و لکنت بگیرد شاید بتوان گفت نشانی از سلامت است ولی با این وجود بیان است که شاه کلید ارتباط می باشد. چه بسا یک درخواست نادرست هم در لباس زیبا گفتگوی جذاب ظاهری منطقی و قابل قبول کسب نماید. دقت کرده اید بچه هایی که به قول معروف خوش زبان هستند چگونه خودشان را در دل دیگران جا می کنند.
«برای کودکان، رشد و تکامل زبان و کلام تأثیر عمیقی بر روی سایر جنبه های رشد آنان دارد. به عنوان مثال توانایی زبانی و کلامی مناسب و مؤثر کودک باعث رشد او در زمینه بازی، ارتباط با همسالان، پیشرفت تحصیلی، شناخت عمومی و تکامل رفتاری و هیجانی او می گردد. برعکس چنان چه عملکرد ارتباطی کودک حتی به شکل خفیف مشکل داشته باشد با پیامدهای زیان آور اجتماعی و افزایش خطر ابتلا به اختلالات روان پزشکی همراه است. مشکلات هیجانی شامل ضعف عزت نفس، ناکامی و افسردگی ممکن است در کودک سنین مدرسه بروز کند. با توجه به چنین پیامدهایی و با توجه به آن که مشکلات تکلمی و زبانی در کودکان قبل از سن مدرسه، جزء شایع ترین اختلالات تکاملی هستند، تشخیص به هنگام ودرمان مناسب این اختلالات برای کودک و خانواده اهمیت بسزایی دارد.»
یا این که دقت کرده اید کودکان بعضی از کلمات را جور دیگر تلفظ می کنند. که اصطلاحاً اختلال واج شناختی – آوا شناختی – گفته می شود. به بیان دیگر «مراحل پیشرفت صدا در کودکان فرآیند واج شناسی نامیده می شود. این فرآیندها شامل گروهی از صداها هستند که در الگوهای درستی تلفظ نمی شوند اما به تدریج در روند رشد گفتار کودک اصلاح می شود. اختلال واج شناختی زمانی رخ می دهد که فرآیند طبیعی در کودک رشد نیافته باشد. از آن جایی که تداوم برخی از فرآیندها می تواند بر گروه هایی از صداها تأثیر گذارد، آسیب ممکن است جدی تر از یک اختلال تولید ساده صدا باشد زیرا این مسأله ممکن است باعث شود که گفتار کودک حتی در سطح تک کلمه ای نامفهوم شود و این امر قابل قبول نیست که گفتار کودک تنها توسط مادر او درک و رمزگشایی شود . این اختلال انواع شدید تا خفیف را در بر دارد و تکلم ناشی از آن کاملاً قابل فهم تا کاملاً غیرقابل فهم می تواند متفاوت باشد.»
«معمولاً در کودکانی که اشتباهات تلفظی آنان معمول رشد طبیعی شان است، بهبودی به طور خود به خود صورت می گیرد اما اگر از سن 5 سالگی به بعد تداوم داشته باشد باید ارزیابی جامعی از کودک به عمل آید.»
«لکنت زبان نیز اختلال دیگری در پل های ارتباطی است. لکنت زبان نوعی اختلال گفتار است که مشکل عمده آن عدم توانایی برقراری ارتباط به شکل آسان، با سرعت مناسب، و به طور پیوسته می باشد. در نتیجه شخص نمی تواند در انتقال پیام موفق باشد. اساس این مشکل در ریتم گفتار است و با تکرار یا امتداد اصوات مشخص می شود.
علت لکنت زبان دقیقاً مشخص نمی باشد، اما به نظر می رسد مجموعه ای از عوامل مانند آسیب پذیری و استعداد بیولوژیک، تقاضاها و درخواست های محیطی و مشخصات سرشتی و ذاتی فرد درایجاد آن نقش داشته باشند.
در کودکانی که به دلیل روان نبودن زبان دچار لکنت زبان هستند، این کودکان احساس ناراحتی نمی کنند اما کودکانی که دچار اختلال لکنت زبان هستند از نحوه صحبت کردن خود عصبی می باشند.
تکنیک تنفس دیافراگمی یکی از تکنیک هایی است که برای مداخله درمانی در لکنت مورد استفاده می باشد. استفاده از تمرینات آواز افراد هنرمند که دیافراگم قوی دارند، به افراد این امکان را می دهد که هنگام آواز خواندن هیچ گونه لکنتی نداشته باشند اما در صحبت کردن عادی خود لکنت دارند. در این تمرین، آواز خواندن باعث می شود که از دیافراگم به طور داوطلبانه استفاده شود در حالی که در صحبت کردن استفاده از دیافراگم به صورت استفاده ابتدایی و غیرداوطلبانه است.»
اگرچه اختلال هایی در گفتار و لکنت زبان بعنوان یک بیماری مطرح می شود و لازم است از کودکی پیشگیری و درمان گردد ولی می توان گفت بهترین اختلال در گفتار ؛ لکنت برای درخواست نابجا و ناحق است و بدترین اختلال در گفتار ، بیان روان و زیبا و جذابی است که تعهد،  مسئولیت و منطقی بر آن مترتب نگردد. 
* مطالب داخلی گیومه به امانت گرفته شده از کتاب روانشناسی مرضی کودک از دکتر حمید کمرزرین ، دکتر انسیه بابایی، دکتر مهناز علی اکبری و دکتر محمد اورکی

سرپرست معاونت برنامه ریزی و اداری مالی فرمانداری ویژه کاشان منصوب شد

سرپرست معاونت برنامه ریزی و اداری مالی فرمانداری ویژه کاشان منصوب شد


طی حکمی از طرف سرپرست فرمانداری کاشان  مهندس مسعود خاندایی به عنوان سرپرست معاونت برنامه ریزی و اداری مالی فرمانداری ویژه کاشان منصوب شد.


دکتر حمیدرضا مومنیان در جلسه تودیع و معارفه که صبح امروز در سالن جلسات فرمانداری کاشان برگزار شد گفت: هر مسئولیتی روزی شروع شده و روزی به پایان می رسد. آنچه اهمیت دارد آن است که در محضر خداوند و پیش وجدان خود آسوده خاطر باشیم و این امر در صورتی محقق می گردد که در دوران مسئولیت آنچه در توان داشته ایم صرف خدمت به مردم و برای رضای خداوند متعال انجام داده باشیم.   


وی افزود: در دوران مسئولیت مهندس فخری شاهد زحمات و خدمات ایشان به مجموعه شهرستان و فرمانداری بودیم و باید گفت تغییرات به معنی ارزش گذاری خوب یا بد بودن افراد نیست بلکه آن را می توان در راستای استفاده از توانمندی های دیگر همکاران دانست.


محسن فخری نیز در این مراسم گفت: معاونت برنامه ریزی، اداری و مالی فرمانداری کاشان مغز و قلب فرمانداری است. مغز از آن جهت که با برنامه ریزی در سطح شهرستان بستر توسعه و پیشرفت را فراهم می نماید و قلب از آن رو که وظیفه دارد انرژی لازم را برای این اتفاق تأمین نماید.


وی شروع کار خود را در فرمانداری از حوزه معاونت امور فنی و عمرانی ذکر کرد و گفت: الحمدالله با کارهای انجام گرفته و به کمک دیگر همکاران اکنون شاهد اتفاقات خوبی در این حوزه می باشیم.


مسعود خاندایی نیز در این جلسه گفت: با توجه به سابقه خدمتگزاری در فرمانداری که بیش از بیست سال پیش تا کنون بعنوان افتخاری در کارنامه خود دارم با این حوزه آشنا هستم و امیدوارم بتوانیم کارهای خوبی در زمان مسئولیت اینجانب شاهد باشیم. وی تأمین منابع مالی برای انجام امور را یکی از مهم ترین دغدغه های خود در این حوزه دانست و گفت: لازم است تأمین مالی و اعتباری به صورت جدی پیگیری گردد.


در پایان جلسه با اهدا لوح و هدایا از زحمات مهندس فخری قدردانی شد.


آسیب های جامعه و روان آسیب دیده

آسیب های جامعه و روان آسیب دیده
برشی از آسیب های اجتماعی و نقش فکر و رفتار بر ارتقاء بهداشت روانی
یک آقای سبیلو و گردن کلفت را تصور کنید که می خواهد از یک طرف خیابان رفیق ، فامیل یا همشهری خود را صدا کند. آن هم داخل  خیابان شلوغ شهر. شهر مدعی کلاس مثل کاشان. دوتا انگشت زمخت خود را ته حلق فرو کرده و شروع می کند به سوت زدن. نه یک بار . نه دو بار ، چندین بار تا این که موفق می شود عملیات جلب توجه را به سرانجام مطلوب مورد نظر برساند.
این را بگذارید کنار صدای گوش خراش بوق تریلرها و اتوبوس و ماشین های سنگین که به خاطر نداشتن کمربندی از خیابان های اصلی شهر می گذرند. این را بگذارید کنار صدای بلند پخش های ماشین جوانان که بی مهابا از همدیگر سبقت می گیرند. این را بگذارید کنار ...
قصد ندارم ناهنجاری های شهر را بشمارم. به اندازه کافی ناراحت هستیم. گفتن این چیزها بیشتر ناراحتمان می کند. داشتم مطلبی راجع به بهداشت روانی می خواندم. با خود فکر کردم آیا در این سطح از معادلات موجود اجتماعی می شود به بهداشت روانی فکرد کرد؟!
دریک جامعه توسعه یافته برای هرکدام از رفتار ما یا مسائلی که به بهداشت روانی مربوط می شود ؛ سازمان یا اداره ای مسئول است تا با عملکرد خود شرایط زندگی سالم را رقم زند، «اگر به اطراف خود بنگریم متوجه می شویم که سازمان های کوچک و بزرگ اجتماعی در ارتباط با ارگانیسم انسانی در فعالیت هستند. سازمان هایی مانند آموزش و پرورش ، بهداشت و درمان، کار و امور اجتماعی ، رفاه و بهزیستی ، حقوق و امور اقتصادی و مؤسساتی نظیر مهد کودک ها، رسیدگی به امور سالمندان، امور بی سرپرستان و ... بانی و متولی حقوق اجتماعی و درمانی افراد جامعه هستند. سرنوشت بهداشت روانی و جسمی افراد جامعه در حال و آینده با توجه به کارکرد این مؤسسه ها تعیین می شود.»
« صاحبنظران معتقدند تا زمانی که مفهوم عدالت، تساوی، حقوق اجتماعی و اقتصادی و بهداشتی و درمانی در جهان به نحو مطلوب پیاده نشود و توزیع عادلانه وسائل و امکانات درمانی و پیشگیری بیماری ها به طور منصفانه صورت نگیرد امکان سلامتی جسمی و روانی مطلوب برای جامعه بشری میسر نیست.»
البته بخشی از این چیزها از بی پولی است. هرچند به قول دوستی ما بیشتر گرفتار سوء مدیریت هستیم تا بی پولی که به نظر من حرف درستی است. ولی پول چه از جهت فردی و همچنین از منظر اجتماعی در کاهش آسیب های روانی موثر است. مثلاً اگر بالای شهر زندگی کنیم خوب کمتر آدم سبیل کلفت پشمالو روان ما را به هم می زند و یا اگر در شهرهای مختلف ناهنجاری ها کم و زیاد دارد. « برابر تحقیقات انجام شده، محرومیت های زندگی ناشی از پایین بودن طبقه اجتماعی در اختلال های کنشی و روانی نقش بسیار مهم داشته است. افراد پایین ترین طبقات اجتماعی ، بالاترین میزان روان درمانی را در بیمارستان ها داشته اند و هرچه موقعیت اجتماعی پایین تر بوده است تشخیص های روان پزشکی در مراحل پیشرفته تر بیماری صورت گرفته است.»
«کارل منینجر، می نویسد سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و مؤثر به طول کامل شود.
واتسون بنیانگذار مکتب رفتارگرایی، معتقد است که رفتار عادی نمودار شخصیت سالم انسان عادی است که موجب سازگاری او با محیط و در نتیجه رفع نیازهای اصلی و ضروری او می شود. چنین رفتاری نشانه بهداشت روانی است.
از نظر کینزبرگ، بهداشت روانی عبارت است از تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی، عشق، کار و تفریح. به نظر وی استعداد یافتن و ادامه کار، داشتن محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده درست از فرصت ها، ملاک تعادل و سلامت روان است.
برخی معتقدند فردی از نظر روانی سالم است که بتواند از وضعیت و سمت اجتماعی خود استفاده کند و از عهده وظایف محوله به خوبی برآید.
با توجه به این که هیچ یک از افراد بشر در برابر بیماری های روانی مصونیت ندارند، بهداشت روانی را پیشگیری از بروز بیماری های روانی و سالم سازی محیط روانی – اجتماعی می دانند تا افراد جامعه بتوانند با برخورداری از تعادل روانی با عوامل محیطی خود رابطه و سازگاری درست برقرار کنند و به هدف های عالی رشد برسند. بهداشت روانی سلامت تمامی افراد جامعه را تأمین می کند و امری همگانی است که به تمام طبقات و گروهها مربوط می شود.
در زندگی هرکس تعارض های روزانه، رنج ها، اندوه ها، ناراحتی ها و ناکامی هایی وجود دارد. در نوجوانان رفتارهای زودگذر دیده می شوند که آنها در مراحل رشد از خود نشان می دهند. نوجوانان واکنش های تند و پرخاشگرانه و عصیان جویانه نشان می دهند، ظاهراً به دیگران بی اعتنایی می کنند و از قوانین اجتماعی عدول می ورزند. هیچ یک از این رفتارها نشانه بیماری روانی نیست بلکه رفتارهایی هستند که نوجوان برای رسیدن به استقلال و هویت و تثبیت موجودیت خود از خویشتن نشان می دهد. بنابراین کسی که بیمار روانی نیست الزاماً از بهداشت روانی کامل برخوردار نمی باشد.
اکثریت روان پزشکان توانایی سازش با محیط ، انعطاف پذیری، قضاوت عادلانه و منطقی در مواجهه با محرومیت ها و فشارهای روانی را ملاک سلامت و تعادل روان می دانند و هدف اصلی از درمان بیماران روانی نیز قادر کردن آنها به زندگی در خانواده و اجتماع و به اصطلاح سازش با محیط است.
روان پزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که بین رفتارها و کنترل او در برخورد با مشکلات اجتماعی، تعادلی وجود داشته باشد. انسان و رفتارهای او در مجموع یک سیستم تلقی می شود. برابر این نگرش سیستمی ، عوامل متنوع زیستی انسان، بر عوامل روانی اجتماعی او اثر گذاشته و برعکس، از آن اثر می پذیرد. از این رو در بهداشت روانی، آنچه مورد بحث قرار می گیرد پدیده هایی است که در اطراف انسان وجود دارد و بر کل سیستم او تأثیر می گذارند و یا از آن متأثر می شوند....
در بهداشت روانی آنچه بیش از هرچیز مورد نظر است، احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است. روی این اصل، بهداشت روانی را دانش یا هنری می دانند که به افراد کمک می کند که با ایجاد روش های درست روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری حاصل نموده و برای حل مشکلات از راههای مطلوب اقدام نمایند.»
آنچه مسلم است زمین با همه ی ناهنجاری هایی که روی آن بوجود آمده است بخشی از واقعیت زندگی ماست. خانواده، کوچه ، خیابان ، صف نانوانویی ، محل کار و ارتباط با همکاران، بازار ، صدا و سیما ، رسانه ها ، دادگاه، بیمارستان ، تیمارستان ، قبرستان و همه و همه چیزهایی که روزانه با آن در ارتباط هستیم بخشی از زندگی ماست. و ما ناگزیر از ارتباط با آنها هستیم. بهتر نیست شرایط را پذیرفته و با تعامل نسبی خودمان را به ناهنجاری ها نزدیک کنیم و در حد خودمان برای رفع آن تلاش نماییم تا شاید روز به روز بهداشت روان ما ترمیم گردد.
* مطالب داخل گیومه برگرفته از کتاب بهداشت روانی دکتر محمد علی احمدوند
 

دنیا برای حل مشکلات منطقه نیازمند ایران است

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی  مجلس شورای اسلامی در برزک:


دنیا برای حل مشکلات منطقه نیازمند ایران است


دنیا با وجود داشتن سلاح ، امکانات و قدرت برای حل مشکلات منطقه خاورمیانه نیازمند حضور ایران است و این نشان از اقتدار ایران اسلامی در صحنه های بین المللی دارد.


دکتر عباسعلی منصوری در جمع مردم برزک و در مسجد جامع این شهر با بیان این مطلب افزود: اقتدار ایران اسلامی مدیون اسلام عزیز، محرم ، هیئت های سینه زنی و حضور مؤثر مردم است. مدیون نظام ولایت فقیه محور است. مدیون امام شهدا، امام خمینی است و مدیون مقام معظم رهبری است که هشیارانه مسائل را رصد نموده و امور را با رهنمودهای خود به مسیر درست هدایت می نمایند و در صدر همه اینها، مدیون فضل خدا و لطف خدا است.


نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: بعد از جنگ جهانی کشورهایی جمع شدند و گفتند فقط 5 کشور در دنیا وجود دارد که می تواند دنیا را مدیریت کند. می تواند بمب اتم و حق وتو داشته باشد. ولی حضرت امام خمینی با پیروزی انقلاب اسلامی همه این معادلات را برهم زد و مدل جدیدی را مطرح نمود و مقام معظم رهبری نیز هشیارانه در قضایای مختلف و با رهنمودهای خود کارها را به جلو هدایت می نمایند.


منصوری با بیان این که نقش مقام معظم رهبری را در نقطه به نقطه برجام می توان دید تصریح کرد: نقش موثر رهبری باعث شد تا برجام فراتر از معادلات بین المللی هدایت گردد. وقتی بالای 85 درصد سلاح دنیا و پول دنیا دست 5 کشور جهانی است. در این شرایط ایران یک طرف میز می نشیند و 1 + 5 کشور دنیا در طرف دیگر میز و در نهایت و به تعبیر مقام معظم رهبری ، ایران اسلامی سرافرازانه بیرون می آید؛ و همه اینها نشان از لطف خدا و رهبری هوشمندانه مقام معظم رهبری دارد.


دکتر منصوری در خصوص مسائل داخلی کشور گفت: در صحنه داخلی و ملی نیازمند ایجاد اشتغال برای جوانان هستیم و حل این مشکل در رهنمود مقام معظم رهبری مبنی بر اقتصاد مقاومتی مورد توجه قرار گرفته است. اقتصاد مقاومتی با تولید صادر محور محقق می گردد. لازم است واردات محصول جای خود را به صادرات تولیدات ایرانی بدهد که به وسیله جوانان با ایجاد اشتغال در کارگاهها و کارخانه ها رقم خورده است.


وی لازمه حل مشکلات داخلی را همدلی و همزبانی مردم و مسئولین ذکر کرد و گفت: لازم است هوشمندانه در کنار هم قرار بگیریم و از دست از اختلاف حیدری نعمتی برداریم. اختلافاتی که انگلیس ها از سیصد سال پیش در کشورهای اسلامی ایجاد کرده و همچنان سعی می کنند بر شدت و تدوام آن بدمند. چنانچه اختلاف این شهر با شهر دیگر ، این محله با آن محله و این حزب با آن حزب را کنار بگذاریم خواهیم توانست از نعمت هایی که خداوند در اختیار ما قرار داده است و منابع موجود و ظرفیت هایی که در جمهوری اسلامی است برای رفع مشکلات بهره مند گردیم.


نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی از مردم خواست در رفع مشکلات منطقه مانند گذشته با مشارکت فعال خود زمینه توسعه و پیشرفت روزافزون منطقه و شهر را ایجاد نموده و گفت: مردم به دولت کمک کنند و به معتمدین اعتماد کنیم. مشکلات را شناسایی نموده و وقتی روی موضوعی تمرکز کردیم همه با هم دست به دست هم داده و با هم افزایی همه نیروها برای حل آن اقدام کنیم.


منصوری مشارکت مردم برزک را در حل مسائل و مشکلات شهر خوب ارزیابی کرد و گفت: وقتی در جایی مردم مشارکت می کنند مسئولین انگیزه بیشتری برای همراهی و همکاری پیدا می کنند و این موضوع در شهر برزک باعث شده است تا پروژه های مختلف شروع شود و با موفقیت به سرانجام برسد که نمونه های آن را می توان پروژه آبرسانی ویشنگ، تکمیل درمانگاه برزک و به خصوص ساماندهی رودخانه برزک نام برد.


اصول اقناع و تبلیغ حسن خوش چشم آرانی

اصول اقناع و تبلیغ حسن خوش چشم آرانی


نقدی بر نویسنده و کتاب


حسن خوش چشم، آرانی است. درس خوانده دانشگاه امام صادق است. عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور است. در دانشگاه علمی کاربردی هم تدریس می کند. فعال اجتماعی است. رئیس ستاد روحانی در آران و بیدگل . مطبوعاتی است. مطلب هم می نویسد. مدیر مسئول یک نشریه محلی را نیز بر عهده دارد ولی آنچه پررنگ تر از همه اینها است ؛ آران و بیدگلی بودن حسن است که به اعتقاد من فراتر از همه موارد مذکور، وجه تمایز این استاد دانشگاه است.


همه با هم اعتراف داریم که آران و بیدگلی ها خونگرم هستند، باهوش هستند. کم توقع و قانع ، پرکار و زحمت کش. بی کینه و صمیمی هستند ولی آنچه از همه ی این چیزها که گفتم در معادلات اجتماعی نقش قابل توجه ایفا نموده است؛ ارتباط گرفتن و تعامل آنها است. گاهی به شوخی می گوییم همه ی اداره های کاشان دست آرانی و بیدگلی هاست. کاشان که هیچ برو بالاتر . اصفهان و تهران هم زیر پای اصرار و مداومت آنها نرم شده است. و صد البته بر بخیلش لعنت. 


حسن خوش چشم به خوبی دست این نقطه قوت را خوانده است و مطالعات و تدریس خود را بر پایه ی آن استوار کرده است؛ و از رهگذر ارتباطات خود ، دست نوشته ها و فکر و عقاید خود را در کتابی به نام «اصول اقناع و تبلیغ» به زیور طبع آراسته نموده است و کار باارزشی به جامعه دانشجویی و اهل مطالعه تقدیم کرده است. البته در این کار نقش– خانم منیر السادات میرافضل آرانی – همسر دکتر نیز حائز اهمیت است.


اگر خوش چشم از شهری غیر از آران و بیدگل بود همشهریان خرده می گرفتند چرا تکنیک های ارتباطی مردم شهر را که نقطه بارز آنها می باشد عمومی کرده است ولی مردم کویر آنچنان دلی دریایی و بزرگ دارند که نه تنها دل گیر نمی شوند بلکه بر آن می بالند و افتخار می نمایند. و باید گفت قطعاً هر کدام با وجود این که استاد روابط عمومی هستند ولی به رسم احترم و تقدیر نسخه ای از کتاب خوش چشم را تهیه نموده و به یادگار نگه می دارند.


شاید دوستانی که ادبیات خوش چشم را در گفتگوهای شبکه های مجازی و مطبوعات پیگیری می کنند بر من خرده بگیرند چرا چنین می گویم که لازم است خدمت دوستان عرض کنم یک روز با این عزیز گرانقدر همسفر شوید و ببینید چگونه برخوردها و تعاملات خوش چشم متناسب با واقعیت های جامعه است که البته شاید با علوم انسانی برگرفته شده از کشورهایی که بر بستری از اصول علمی روابط عمومی نهادینه شده ، کم و بیش فاصله دارد. 


چنانچه سختی گفتار و برخورد اولیه خوش چشم را بر خود همواره نموده و از سر مهربانی و تعامل به گفتگو بنشینیم خواهیم دید در پشت این رفتار زمخت ، شخصیت فرهیخته با قلبی مهربان قرار گرفته است که آمادگی دارد تا فرسنگ ها با همسفر خود همراه شده و از دانش و تجربه خود فرارتر از ساختارهای ذهنی بگوید و نظرات مختلف را با تواضع بشنود.


کتاب «اصول اقناع و تبلیغ» حسن خوش چشم آرانی و منیر السادات میرافضل آرانی که در قطع وزیری و شمارگان 1000 نسخه و قیمت 125000 ریال در مهر 94 منتشر شده است زمانی خواهد توانست حداکثر استفاده را برای مخاطب به ارمغان بیاورد که مطالب ارائه شده به همران بیان شیوای خوش چشم همراه گردد.

هزارتوی دنیای کودک

هزارتوی دنیای کودک
ضرورت نسخه پیچی برای کودکان بعد از ارزیابی کارشناسی
امروز بعد از یک روز کاری سخت وقتی برگشتم خانه ، نشسته و ننشسته، پسرم عرفان آمد کنارم و ناغافل زد تو چشمم و گفت؛
«امروز دوستم شاهرخ توی سرویس همین جوری زد توی چشمم»
در حالی که از درد تخم چشمم را سفت نگه داشته بودم گفتم ؛ کار بدی کرده پسرم! دیگه چکار کرد؟
گفت؛
«دیروز هم دودولش رو توی سرویس درآورده بود و نشان بچه می داد. همه می خندیدیم. آقای راننده پرسید ، چی شده. گفتیم؛ چیزی نیست. به موهای شاهرخ که فرفری هستش می خندیم.»
گفتم؛ برا چی راستش رو نگفتید؟
گفت: خُب اگر راستش رو می گفتیم آقای راننده شاهرخ رو دعوا می کرد!!!!
من به سختی طرفدار این هستم که بچه ها راحت بگذاریم. تا حرفی زدند و کاری انجام دادند برآشفته نشویم که ای داد و بیداد که تربیت بچه از دست هایم در رفت و ال شد و بل شد و همیشه اصل شایستگی سنی را مد نظر داشته باشیم.
«اصل شایستگی بر این نکته تأکید دارد که برای تشخیص رفتارهای نابهنجار در فرآیند تحول (رشد) باید انتظارات سنی را در نظر گرفت. به عبارت دیگر این اصل در برخورد با رفتارهای ظاهراً نابهنجار این سؤالات را مطرح می کند که «کودک چند ساله است؟ و آیا رفتار مورد نظر شایسته این سن خاص است یا خیر؟»
با درنظر گرفتن اصل شایستگی نمی دانم رفتار شاهرخ که به راحتی به دوستانش حمله می کند، بچه ها را می زند و دودول خودش را نشان بچه ها می دهد طبیعی است و رفتار عرفان که کتک خورده شده را سر پدرش در می آورد و هیچ وقت هم حاضر نیست دودول مبارک را نشان کسی بدهد!!!؟
شاید برای این کار لازم است که از طریق مصاحبه بالینی وضعیت کودک را ارزیابی کنیم. « برای اجرای یک فرمول بندی دقیق از سنجش و ارزیابی اختلالات روانی کودکان، توانایی در اجرای یک مصاحبه بالینی جامع، نخستین و بنیادی ترین گام است. برای اجرای یک مصاحبه مؤثر ، کارشناسان این مسأله باید اصول اساسی و زیربنایی فرآیند مصاحبه را بدانند. »
البته یادمان نرود مصاحبه با کودک مثل این مصاحبه من درآوردی های ما خبرنگارها نیست. – جسارت نباشد ، خودم را می گویم – به پرسش های خبرنگارها از بچه ها دقت کردید؛ سوال های «همورکرده ای» آنها را دیده اید؟ «پسرم ، دخترم ؛ چه احساسی داری» «بابا رو بیشتر دوست یا عمه ات رو» ، «دوست داری یا نداری» . خوب اینها هم سوال شد؟ من بعد از چهل سال که عمر از خدا گرفته ام هنوز نمی دانم چه احساسی دارم. یا دارم نمی تونم بیان کنم. حال این بچه مادرمرده چطوری جواب تو را بدهند؟ این را گفتم که اگر همه چیز کشکی باشد مصاحبه با کودک برای تشخیص و ارزیابی وی دیگر کشکی نیست. راه و رسم خودش را دارد. و توجه داشته باشیم؛ « مصاحبه کودکان با بزرگسالان بسیار متفاوت است. این خلاقیت یک روانشناس است که چگونه کودک را مورد ارزیابی قرار دهد.»
«اغلب کودکان همیشه به راحتی نمی توانند مسائل و مشکلات خود را بیان کنند. حتی گاهی اوقات نمی توانند با والدین خود مطرح نمایند . بنابراین طبیعی است که درمیان گذاشتن احساساتشان با یک فرد غریبه (روانشناس، مشاور) برایشان مشکل باشد.»
درکنار مصاحبه با کودک می توان از پدر و مادر کودک نیز کمک گرفت ولی « نکته مهمی را باید در نظر داشت و آن این که وقتی مادران در مورد گذشته گزارش می دهند، سوگیری هایشان در گزارش ها به شدت بالا می رود. تحقیقات زیادی وجود دارند مبنی بر این که گزارش های مادران هم سو با تصورات قالبی فرهنگی است.»
چیزی که در مورد شاهرخ شاید بتوانیم تصور کنیم. وقتی از آنها بپرسیم چرا پسرشان دست بزن دارد ممکن است با یک قیافه حق به جانب بگویند؛ واه، پسر من. خدا مرگم بده. پسرم ماهه . گله. چرا مردم چشم دیدنش رو ندارند؟! هرچه هست لازم است با ارزیابی دقیق و کارشناسی وضعیت رفتاری و روانی کودک را بررسی نموده و آنگاه برای آن نسخه بپیچیم.
* مطالب داخل گیومه امانت گرفته شده از کتاب روان شناسی مرضی کودک دکتر حمید کمرزین....

نظریه های بدیع، آرزوهای بر باد رفته

نظریه های بدیع، آرزوهای بر باد رفته


نقدی بر نقش نظریه های روان شناسی در اصلاح رفتارهای اجتماعی


وقتی می شنویم در زمان های بسیار دور کودکانی را که دارای معلولیت ذهنی یا جسمی بودند سر به نیست کرده یا از جامعه طرد می کنند ؛ گوش هایمان چهارتا می شود. مخمان تاب بر می دارد و آه از نهادمان بلند می شود که مگر می شود؟ به هندوستان آن زمان می رویم. کودکان باهوش شعر، ورزش و نمایش آموزش می بینند و کودکان فقیر به عنوان برده فروخته می شوند. و در آن سوی جهان – آمریکا - در چهارصد سال قبل اواخر سال 1600 کم کم رفتار محبت آمیز نسبت به کودک سو سو می کند ولی تنبیه ، کار اجباری ، زندانی کردن کودکان و حتی کشتن آنان در صورتی که حاضر به مهاجرت نشوند دیده می شود.


با نگاه به نوع رفتار به کودکان از زمان های گذشته تا کنون می خواهیم به این نتیجه برسیم که دنیا به مرور زمان بالغ شده و رفتار خود را اصلاح نموده است. از این رهگذر روان شناسان نیز از آب گل آلود ماهی خود را گرفتند و با بررسی رفتار آدمی در تمام حوزه ها سعی کردند نظریه های مختلفی ارائه نمایند. از جمله فروید که زندگی انسان را متأثر از دنیای کودکی فرد دانسته است.


فروید، بنیان گذار نظریه تحلیل روانی از طریق تحلیل ناهشیار سعی در کشف و سپس درمان مشکلات روحی افراد داشته است. در این رویکرد مفاهیمی همچون اضطراب ، ناخودآگاه ، مکانیزم های دفاعی روانی و مراحل رشد روانی جنسی از مفاهیم کلیدی محسوب می شوند. از نظر فروید، اضطراب بهایی است که بشر کنونی برای تمدن می پردازد. در نظریه فروید اضطراب در ایجاد بیماری ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است و به سه نوع تقسیم می شوند: اضطراب واقعی ، اضطراب نروتیک و اضطراب اخلاقی


فروید اضطراب واقعی را  تأثیر روانی که در مواجهه با خطرات و مشکلات حاصل می شود بیان نموده و  اضطراب نروتیک را عدم تعادل بین عناصر شخصیتی من – نهاد – من برتر عنوان می کند. همچنین از  اضطراب اخلاقی  به عنوان انجام عملی برخلاف وجدان و ارزش های مورد قبول فرد نام می برد. فروید معتقد است که فرد برای کاهش اضطراب خود از مکانیزم های دفاعی روانی مانند درون فکنی، برون فکنی ، سرکوبی و ... به صورت ناخودآگاه استفاده می کند.


آدلر دیگر نظریه پرداز مکتب روان پویایی است که با تأکید بر اهمیت عقده حقارت معتقد بود که تجربه دوران کودکی منجر به ایجاد این عقده شده و کودک با تمایل به فعالیت های مثبت و یا منفی به تدریج صفات شخصیتی خود را درونی می کند. به عنوان مثال فردی که در دوران کودکی خود تجارب شکست فراوانی را پشت سر گذاشته ممکن است با داشتن عقده حقارت در بزرگسالی ، متمایل به شخصیتی خشن و زورگو شود و یا آن که با داشتن عقده حقارت دوران کودکی، برای کاهش آن عقده متمایل به فعالیت های خیرخواهانه و انسانی شود. از دیگر نظریه پردازان در مکتب روان پویایی، کارن هورنای است که معتقد است شخصیت کودک تحت تأثیر چگونگی مقابله وی با اضطراب اساسی است که از احساس جدایی ناشی می شود. این احساس جدایی در تعامل فرد مقابله کننده به ویژه مادر ایجاد می شود. بر اساس نظر وی انسان تلاش می کند تا با انجام 3 نوع حرکت متفاوت، از اضطراب اساسی خود بکاهد.


وی این سه نوع حرکت ها را « حرکت به سوی دیگران که نتیجه آن اجتماع پذیری در فرد است.» ، « حرکت بر علیه دیگران، نتیجه آن رقابت گری است» و «جدا ساختن خویشتن، که نتیجه آن انزوا و شرمگینی است.» بیان می نماید.


در نقطه مقابل این دیدگاه ، دیدگاه رفتارگرایی پا به میدان می گذارد. دیدگاه رفتارگرایی یا دیدگاه یادگیری نقطه مقابل دیدگاه روان کاوی از منظر نحوه تأثیر محرک ها بر شخصیت انسانی و نوع انعطاف پذیری شخصیت انسانی در مقابل محیط است در این دیدگاه محرک های محیطی با رعایت قوانین محرکی و پاسخی می توانند هرگونه رفتاری را در انسان ایجاد کنند. این دیدگاه قوانین یادگیری را در انسان و موجودات دیگر مشابه دانسته و تفاوتی قائل نمی شود. الگوی شرطی کلاسیک در دیدگاه یادگیری به پاسخ های خودکار بدن – مانند ترشح بزاق، درد، ترس و ... – پاسخ غیرشرطی و به محرک های طبیعی که این پاسخ ها را تحریک می نماید محرک غیرشرطی می نامد. در شرطی نوع دیگر از دیدگاه یادگیری که به آن نوع عاملی می گویند، رفتارهای موجود زنده در مجاورت با پاداش و تنبیه مناسب اثر گرفته و رفتار مورد انتظار ایجاد می شود. این دیدگاه نقش موثری در اصلاح یا تغییر رفتار تا کنون داشته است.


در «دیدگاه شناختی» برخلاف «دیدگاه یادگیری» و «روان پویایی» که یک نوع جبر را بر رشد شخصیت و نیز رشد بیماری ها و صفات معتقد بود، بر انسان و فرآیندهای ذهنی وی تأکید نموده و مواردی هم چون حافظه، فرآیندهای یادگیری ، فراموشی، تصمیم گیری، و.... از مفاهیم مطرح و اساسی این دیدگاه می باشد. نظریه پردازان این دیدگاه افرادی مانند «دالارد ومیلر» باندورا، راتر، آلبرت الیس، کلی، بک می باشند. دالارد و میلر رفتار ناسازگارانه را نتیجه ارتباط تجارب نامطلوب با افکار نادرست می دانند. باندورا معتقد است که نبود خویشتن داری علت اصلی بیماری های روانی است. راتر، ریشه ناراحتی روحی افراد را در ارتباط با دیگران جستجو می نماید. آلبرت الیس به تفسیر تجارب ارتباطی از وقوع عینی ارتباطات را در ایجاد مشکل و نیز درمان آن موثر می داند. 


دوران یونان باستان با رفتار تبعیض آمیز با کودکان باهوش و معلول طی شده است. قرن ها بر رفتار ناثواب انسان بر کودک در شرق و غرب عالم نیز گذشته است. دانشمندان و روانشناسان ساعت ها ، روزها و ماهها و سال ها نیز بر این کودک زمان بررسی ها و آزمایش ها کرده اند و نظریه های در بوق و کرنا کرده اند. به خیال این که انسان را از کودکی شناخته ایم و می دانیم چه رفتاری کنیم که آن شود و چه رفتاری کنیم که آن نشود ولی امروز فجیع تر از همیشه در جای جای جهان شاهد شنیع ترین رفتارها از طرف انسانی هستیم که دست پرورده علم جهان معاصر است. داعش ، طالبان و حکومت هایی که با جنگ و خونریزی روز مردم را شب و شب را آوار می کنند. آیا در گذر زمان و بعد از طی قرن ها انسان های آن روز نیز از شنیدن وصفیات امروز ما گوششان چهارتا خواهد شد و با تعجب به ما خواهند نگریست؟

پیام 13 آبان ماه ؛ هوشمندی جامعه در صیانت از منافع کشور است

سرپرست فرمانداری کاشان:


پیام 13 آبان ماه ؛ هوشمندی جامعه در صیانت از منافع کشور است


فرماندار کاشان گفت: پیام 13 آبان ماه ؛ هوشمندی مردمی به خصوص دانش آموزان و دانشجویان در صیانت از منافع کشور در برهه های مقاطع تاریخی کشور است و لازم است با پاسداشت آن روحیه حق طلبی حفظ و تقویت گردد.


دکتر حمیدرضا مومنیان افزود: رسالتی که بر دوش قشر فرهیخته و اندیشمندان دانشگاهی به عنوان چشم بیدار و تحلیل گر جامعه می باشد یه صورت خاص و ویژه می باشد و عموم مردم از آنان انتظار دارند تا شرایط روز را رصد نموده و بر اساس حق طلبی و استکبار ستیزی نسبت به اتفاقات جامعه ابتکار عمل به دست گرفته و فعالانه اقدام نمایند.


وی تأکید کرد: تسخیر سفارت آمریکا در 13 آبان ماه توسط دانشجویان در ظرف زمانی خود در راستا تحقق اصول و آرمان های انقلاب است که حق طلبی و استکبار ستیزی را در رأس آن قرار دارد.


دکتر مومنیان با بیان این که دشمنی آمریکا نسبت به ملت ایران یک دشمنی دیرینه است افزود: همانطور که مقام معظم رهبری نیز تأکید مبارزه با استکبار برخوردار از پشتوانه عمیق عقلانی و تجربی است و با توجه به اسنادی که به دست آمده است به صراحت نشان می دهد امریکایی ها در دوران شکل گیری نهضت، در مقابله رژیم ننگین پادشاهی با مردم و همچنین پس از انقلاب، پیوسته برای ضربه زدن به ملت ایران در تلاش بوده اند.


سرپرست فرمانداری کاشان تأکید کرد: اکنون نیز رسالت عموم مردم به خصوص جامعه فرهیخته و دانشگاهی و دانش آموزی آن است که مسائل جامعه را بررسی نموده و با روحیه حق طلبی و استکبارستیزی در جامعه حضوری با نشاط و فعال داشته باشند.


 


نخستین گزارش وضعیت اقتصادی و اجتماعی شهرستان

فرمانداری کاشان ارائه کرد:


نخستین گزارش وضعیت اقتصادی و اجتماعی شهرستان


برای نخستین بار آخرین گزارش سالانه اقتصادی و اجتماعی شهرستان کاشان شامل آمار و ارقام و مطالب تحلیلی در هجده فصل تهیه و منتشر شد.


معاون برنامه ریزی و اداری مالی فرمانداری کاشان با بیان این خبر گفت: آمار ، مقدمه برنامه ریزی است و لازمه تهیه و تدوین و سیاستگذاری در حوزه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی شهرستان و منطقه در اختیار داشتن آمار ، اطلاعات صحیح ، دقیق و بهنگام و تحلیل مناسب آن می باشد.


مهندس محسن فخری  افزود: باید بپذیریم در خصوص آمار و اطلاعات از شرایط مطلوبی برخوردار نیستیم و بسیاری از مشکلاتی که امروز با آن مواجه می گردیم ناشی از این ضعف و آسیب می باشد ولی با این وجود تلاش کرده ایم در این مجموعه از آخرین آماری که از مراکز رسمی استخراج شده است نمای نزدیک به واقعیت از وضعیت شهرستان را ارائه نموده و بر اساس آن و با کمک تیم کارشناسی فرمانداری و سازمان های مرتبط تحلیل نماییم.


وی یادآور شد: مدیران نباید بگذارند تا فشار کارهای جاری و روزمره آنان را از برنامه ریزی و نگاه به آینده غافل نموده و شرایطی ایجاد کند تا وظایف روزمره معمول نسبت به وظایف برنامه ریزی و آینده نگری ارجحیت و اولویت بیشتری پیدا کند.


فخری تأکید کرد: برای کشتیبانی که نمی داند به کجا می رود ، هیچ بادی مساعد نیست و برای جامعه ای که مسیر و چشم اندازی برای آینده خود ترسیم نکرده است ، هیچ وضعیتی مناسب یا نامناسب به نظر نخواهد رسید.


معاون برنامه ریزی و اداری مالی فرمانداری کاشان افزود: البته در سنوات قبل ، سند چشم انداز توسعه کاشان بدون دسترسی به آمار ثبتی دقیق، و با نگاه استراتژیک و با عنوان کاشان 1404 تدوین شده و به تصویب شورای برنامه ریزی و توسعه استان رسیده است، این سند یک پلان جامع است ولی برنامه عملیاتی برای شهرستان نیست و لازم است سیاست های اجرایی و برنامه های عملیاتی آن بر اساس شرایط حال حاضر بودجه کشور و روش های نوین درآمدی به روز رسانی گردد.


فخری تأکید کرد: اکنون که در آستانه تدوین برنامه ششم توسعه کشور قرار گرفته ایم لازم است سند چشم انداز توسعه شهرستان متناسب با شرایط و واقعیت های موجود بازنگری و برنامه های اجرایی آن به تفصیل در زمینه های مختلف تهیه گردد.


وی افزود: از اینرو ضرورت داشت تا مجموعه ای کامل از آمار و اطلاعات در حوزه های مختلف توسعه ای شهرستان آماده و در اختیار مدیران ، کارشناسان قرار گیرد و تهیه «گزارش سالانه اقتصادی و اجتماعی شهرستان» در این راستا می باشد.


فخری با اشاره به پایش سالانه و مستمر برنامه های پنج ساله که در بند «و» ماده 178 قانون برنامه پنجم توسعه کشور مورد تأکید قرار گرفته است اظهار داشت: گزارش «وضعیت اقتصادی اجتماعی شهرستان کاشان» تصویری از عملکرد بخش های مختلف اقتصادی و اجتماعی شهرستان است و می تواند به عنوان ابزار کارآمد برای ارزیابی تلاش های انجام شده در مسیر نیل به اهداف سالانه برنامه توسعه به کار برده شود. به علاوه بیانگر شرایط حال حاضر شهرستان در هر بخش است که می تواند در شناخت وضع موجود شهرستان جهت تنظیم برنامه های توسعه شهرستان مبنا قرار گیرد.


معاون برنامه ریزی و اداری مالی فرمانداری کاشان یادآور شد: این مجموعه برای نخستین بار تهیه گردیده است و به یقین خالی از اشکال نیست. از همه فرهیختگان و اندیشمندان که به توسعه و بالندگی روزافزون شهرستان و منطقه می اندیشند درخواست می شود آن را مطالعه و نقطه نظرات خود را به این معاونت ارسال نمایید.


کاشان با چراغ های کم مصرف روشن می شود

سرپرست فرمانداری کاشان:


با نصب بیش از 50 هزار چراغ کم مصرف


کاشان با چراغ های کم مصرف روشن می شود


برای نخستین بار در کشور با جایگزینی بیش از 50 هزار چراغ های روشنایی معابر با چراغ های LED ؛ مصرف برق نزدیک به  نصف کاهش پیدا کرده و آلودگی های نوری مرتفع می گردد.


سرپرست فرمانداری کاشان با تشریح مصوبات جلسه مشترک مدیران آب و برق دو شهرستان با وزیر نیرو که با پیگیری نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی تشکیل شد گفت: توجه به مصرف بهینه انرژی و همچنین احداث رصدخانه ملی کامو در منطقه کاشان این ضرورت را برای مدیریت ارشد شهرستان ایجاب نمود تا برای صرفه جویی در مصرف برق و کاهش آلودگی نوری هوای منطقه اقدام نماییم.


دکتر حمیدرضا مومنیان با بیان این که این پروژه تا کنون پیشرفت خوب و قابل قبولی داشته است تأکید کرد: رصدخانه ملی کامو یک فرصت علمی و تحقیقاتی کم نظیر برای کشور و منطقه کاشان می باشد که لازم است کمک کنیم تا زودتر عملیات اجرایی آن نهایی شده و مورد بهره برداری قرار گیرد.


وی افزود: تغییر چراغ های معابر شهرستان در راستای کاهش آلودگی نوری شب های منطقه می باشد که در کنار آن صرفه جویی قابل قبولی در مصرف برق نیز خواهد داشت.


سرپرست فرمانداری کاشان گفت: ظرفیت قانونی از طریق مصوبات مجلس شورای اسلامی و همچنین وزارت نیرو این امکان را فراهم می کند که منابع مالی پروژه با استفاده از قابلیت های بخش خصوصی محقق شده و پرداخت آن از محل صرفه جویی ایجاد شده با ضمانت های دولتی تأمین گردد.


مومنیان تکمیل ظرفیت نهایی آب زاینده رو به کاشان و همچنین تأمین اعتبار تکمیل شبکه های آبرسانی در شهرستان را از دیگر مصوبات این جلسه ذکر کرد و یادآور شد: با توجه به این که منطقه کاشان در خصوص تأمین آب شرب شهروندان در تنگنا می باشد از وزیر محترم درخواست شد تا برای محقق شدن ظرفیت نهایی پروژه زاینده رود مساعدت نمایند.



حداکثر ظرفیت قانونی دستگاههای شهرستان در خدمت تأمین مسکن محرومان و نیازمندان جامعه است

سرپرست فرمانداری کاشان:


حداکثر ظرفیت قانونی دستگاههای شهرستان


در خدمت تأمین مسکن محرومان و نیازمندان جامعه است


سرپرست فرمانداری کاشان در جلسه مشترک شورای اسلامی شهر کاشان ، شهردار و مجمع خیرین مسکن ساز با تقدیر از زحمات این مجمع در تأمین مسکن محرومان منطقه گفت: اقدامات انجام شده خیرین مسکن ساز نشان از تلاش و زحمات بی شائبه این عزیزان در حوزه تأمین مسکن نیازمندان و محرومان منطقه و شهرستان دارد.


دکتر حمیدرضا مومنیان افزود: ساخت 800 واحد مسکونی که بیش از 600 واحد آن واگذار گردیده است نشان می دهد که ظرفیت خیرین در حوزه تأمین مسکن محرومان مانند دیگر حوزه ها ، در سطح استان و حتی کشور به خوبی بروز و ظهور داشته است.


وی اظهار داشت: برای تأمین مسکن شهروندان در حوزه های مختلف اقدامات خوبی انجام گرفته است و لازم است بانک اطلاعاتی و شبکه به هم پیوسته ای در این خصوص ایجاد گردد تا با هم افزایی ظرفیت های موجود و سرمایه های  فکری بتوانیم با انرژی بیشتر خدمات شایسته ای در حوزه مسکن برای مردم داشته باشیم.


دکتر مومنیان با تأکید به حفظ حرمت افراد در خصوص واگذاری مسکن به محرومان، یادآور شد: ساز و کار جانمایی و واگذاری مسکن به محرومان باید به گونه ای طراحی گردد تا حرمت افراد رعایت شده و حیثیت و آبروی افراد صدمه ای نبیند .


سرپرست فرمانداری کاشان از همه دستگاههای خدمات رسان خواست با حداکثر ظرفیت قانونی برای تأمین مسکن در حوزه خیرین مسکن ساز همکاری نموده و اظهار داشت: الحمدالله شرایط خوبی برای همکاری در سطح استان و شهرستان ایجاد شده است تا بتوانیم قدم های مناسبی برای تأمین مسکن مردم در حوزه های مختلف برداریم.


وی تأمین مسکن را به عنوان نیاز اولیه مردم ذکر کرد و اظهار داشت: وقتی دغدغه زیبا شدن شهر را  داریم باید به این موضوع توجه داشته باشیم محرومانی که دغدغه مسکن دارند چگونه می تواند از زیبایی و خدمات رفاهی شهر استفاده کنند.


دکتر مومنیان با اشاره به انعقاد تفاهم نامه بین مجمع خیرین مدرسه ساز و شهرداری کاشان گفت: پیشنهاد می شود جزئیات این تفاهم نامه اعم از تأمین زمین ، صدور پروانه و شرایط واگذاری واحدهای مشترک به صورت مشخص مورد توجه قرار گیرد.


سوء تغذیه آبشخور اختلال های فکری و روانی

سوء تغذیه آبشخور اختلال های فکری و روانی
نانی که از آرد بدون سبوس و خمیر با جوش شیرین به دست آید و در آبگوشت بدون گوشت تیلت شود نباید انتظاری بیش از این داشت. به قول قدیمی ها می گفتند فقط «شکم پرکن» است. وقتی توی معده سرازیر شده و روی هم انباشته می گردد. به دیواره فشار می آورد. عصب های دیواره به خطا برای مغز پیام می فرستند که خیالت تخت ؛ سیر شدی . ولی مغز مبارک که خر نیست. وقتی جریان خون چیز درست و درمانی برایش نمی آورد، اعصابش بر هم می ریزد. برای خودش می رود توی کما، سستی و کرختی می آورد . خوش خیال از این که پویایی و انرژی در کف ما بگذارد. آنوقت ترجیح می دهیم توی اداره یا شرکت بنشینیم ، جوک و قصه بگوییم. داخل منزل چرت بزنیم و کانال های ماهواره ای را از این شبکه به اون شبکه بزنیم. توی کوچه و خیابان راه برویم و طبیعت را تماشا کنیم. یا این که یک گوشی لمسی با قرض و قوله بخریم و توی شبکه های اجتماعی وقت تلف کنیم. 
در چند مطلب قبل آسیب ها و اختلال هایی گفتی که در دام آن اسیر شده و قدرت حرکت از کف داده ایم. از افسردگی و اختلال های خلقی ، از اسکیزوفرنی و اختلال های روانی و در مطلب قبل به اختلال های شخصیت پرداختم و در بدبینانه ترین حالت گفتم همه سرخوشیم یا ناخوش. همه چیز گفتم ولی نگفتم بخشی از اینها از این تغذیه درب و داغونی است که این روزها گرفتار آن شده ایم. از غذاهای بی خاصیت که روزانه بی مهابا سرریز شکم می کنیم و با نوشابه های سمی تنگ و تای آن را پر می کنیم.
چندی پیش در کتابی می خواندم زمانی که برخی کشورهای شرقی مستعمره بریتانیا بود سیاستمداران انگلیسی به این فکر افتادند که چه کنیم تا استعمار خود را بر این کشورها دائمی کنیم. آنان بعد از مطالعه و بررسی دستشان آمد که گوشت قرمز را از سبد غذایی مردم حذف کنند. و اعتقاد داشتند هرچه گوشت قرمز کمتر بخورند فکرشان - به قول خودمون - کمتر  به کار می افتد و در نتیجه هیچوقت به این فکر نمی کردند تحت استعمارند و آنوقت به فکر چاره نمی افتند.
پیرو مطالعات روان شناسی که دارم به این مطلب رسیدم ؛ معمولاً دو اختلال تغذیه ای مهم مورد توجه روان شناسان بوده است که عبارتند از: بی اشتهایی روانی و پراشتهایی روانی. در جنبه روان شناختی مدل های شناختی مهمی برای تبیین بی اشتهایی و پراشتهایی روانی مطرح شده اند. مدل های شناختی در تبیین بی اشتهایی و پراشتهایی روانی به مجموعه ای از باورها و نگرش های تحریف شده نسبت به شکل بدن و وزن تأکید می کنند. چاقی به علت از دست رفتن جذابیت و پی آمدهای منفی دیگر نامطلوب ، و لاغری و کاستن از وزن به علت جلب توجه و کسب محبوبیت با ارزش شمرده می شوند. طرح واره زیربنایی مربوط به ارزش خویشتن بر اساس وزن را طرح واره خویشتن مربوط به وزن می نامند.
برای بعضی از افراد علاقه و اولویت دادن به کنترل وزن، منعکس کننده پایین بودن کلی عزت نفس و میل به کسب کنترل به یک جنبه از زندگی شان (تغذیه یا وزن ) می باشد. آنان وقتی بتوانند تغذیه و وزن شان را کنترل کنند، امیدوارتر شده و به احساس بهتری از خودشان دست پیدا می کنند. افسردگی که از رفتار بی اشتهایی روانی ناشی می شود، ممکن است احساساتی از عزت نفس پایین را شدت بخشد و وابستگی به کنترل وزن را به عنوان وسیله ای برای حفظ ارزش خویشتن افزایش دهد.
ولی هرچه فکر می کنم جامعه جهان سومی ما از اختلال تغذیه ای فراگیرتر از پراشتهایی و بی اشتهایی در رنج است و آن هم اژدهای خاموش سوء تغذیه است. چیزی که به اعتقاد من همه چیز ما را تحت شعاع قرار داده است ؛ فکر ، اخلاق ، رفتار ، شخصیت و .... که چندی پیش در مطلب مفصلی به آن پرداختم و آن هم ناشی از وضعیت بد اقتصادی است که طبیعی است در اختیار تک تک ماها نیست تا فکر و کاری برای آن بکنیم و چه بسا نجات من و شما هم از این گرداب بسی سخت و جانفرساست.

سنگینی اختلال بر شخصیت جامعه

سنگینی اختلال بر شخصیت جامعه
بررسی انواع اختلال های شخصیتی در طیف های مختلف
«روان جامعه درد می کند» عنوان مطلبی بود که چند روز پیش در همین جا نوشتم و گفتم؛ آدم های خوبی نیستیم. هرچه می خواهید اسم آن را بگذارید؛ ذاتمان مشکل دارد؟ بد تربیت شده ایم؟ به قول فروید بدی هایمان ریشه در دوران کودکی دارد؟ یا به قول علما ، نانی که خورده ایم شبهه ناک است؟ و گفتم فکرمان آفت زده است؛ از نظر تنگی است؟ از حسادت است؟ از غرور است؟ از بخل است؟ از جامعه ای است که در آن زندگی می کنیم؟ نمی دانم. هرچه هست. چیز خوبی نیست. و در ضمن گفتم من جامعه شناس نیستم. روان شناس هم نیستم. مدعی دانستن هم نیستم. و همچنین قرار نیست برای نشریه معتبری ، مقاله علمی بنویسم. نمی خواهم در نشریه غیر علمی زرد یا غیر زرد هم قلمفرسایی کنم. از رهگذر این نوشتن هم قرار نیست به آب و نانی برسم یا معروفیتی کسب کنم. شاید مرض نوشتن دارم. از نوع دلنوشته. خرده سوادی برای قلم به دست گرفتن و دل پر درد. البته اگر حریف دل و فکرم می شدم ساکتش می کردم. که اگر چنین می شد بهتر بود.
مطلب دیگری هم نوشتم با عنوان «مردم سرخوش، جامعه ناخوش» که در آن هم گفتم مردم تک به تک احساس سرخوشی می کنند ولی همه اعتراف داریم جامعه ناخوش است و البته در مطالبم تأکید کردم خیلی از این چیزها که به عنوان آسیب و اختلال بخشی از وجود ما شده است ناشی از آفت های اجتماعی است. و در مورد اسکیزوفرنیا مفصل گفتم و گفتم؛ مدیریت استرس و تغییر و تعدیل باورها بخشی از درمان است ولی چگونه می توان به کم کردن استرس فکر کنیم وقتی التهاب وضعیت اقتصادی خانواده ها تب بیمار را بیشتر و بیشتر می کند و چگونه به تغییر و تعدیل باورها و ذهنیت ها دل بندیم وقتی برنامه عمومی و قدم همگانی در این خصوص دیده نمی شود.
مطلب دیگری با عنوان «استخدام، مصونیت بی حساب و کتاب» تقدیم دوستان شد که به آسیب های افراد در شبکه ی اداری اشاره داشت و در اینجا بد نیست برای این که از کلی گویی فاصله گرفته و مصداقی صحبت کنیم ، به سراغ بررسی بیماری افراد در سیستم اداری و تشکیلاتی از نگاه روان شناختی پرداخته شاید به نتایجی دست پیدا کنیم.
یادمان نرود که در نگاه روان شناسی؛ شخصیت بزرگسالی را ترکیبی از نتیجه پاسخ های از قبل برنامه ریزی شده در تجارب کودکی می داند. طرحواره های شناختی غیرمنعطف در طول زمان رشد می یابند و هرکدام از آن ها رفتار را هدایت می نمایند. برای مثال باورهایی از «بد بودن» منجر به تنبیه خویشتن می شود، باورهایی از «دوستی بی معنا است» منجر به اجتناب از صمیمیت خواهد شد و غیره
امروزه بخش عمده ای از رفتارهای شخصی، منفعل در فعالیت های اجتماعی است. به عنوان مثال در اداره یا کارخانه کار می کنیم ولی هدفمان شخصی است. مهم نیست چه بر سر کارخانه یا اداره و سازمان می آید. مهم نیست مردم از بیرون به این اداره چگونه نگاه می کنند؛ یک اداره موفق یا ورشکسته. مهم آن است که حقوق سر برج ما تأمین شود. مهم آن است که نانی به خانه ببریم. مهم آن است که خوش باشیم و حتی خودمان هم همراه جماعت بدگو شده و از اداره، سازمان و شرکت خودمان بدگویی می کنیم. با این نگاهف موفقیت من و سازمان به هم گرده نخورده است. جدای از هم است. کارخانه ریسندگی و بافندگی کاشان یک نمونه است. چیزی که از گفته ها دستگیرمان می شود در آن زمان که کارخانه بر و بیایی داشت – قبل از ورشکستگی – برخی از کارگران دغدغه چندانی برای موفقیت کارخانه نداشتند و بر حقوق آخر برج خود می اندیشیدند.
برای بررسی این آسیب در نگاه اول به اختلال شخصیت از نوع اسکیزوئید  بر می خوریم. «طبق تعاریف روان شناسی علامت بارز این اختلال تنهایی مفرط و پرهیز از روابط اجتماعی است. این افراد عمری را به تنهایی صرف می کنند و هیچ علاقه ای به شرکت در امور اجتماعی ندارند. آن ها گوشه گیر، درون گرا و در خود فرورفته به نظر می رسند و فعالیت هایشان نیز غالب انفرادی و در تنهائی صورت می گیرد. این افراد دچار بی حالتی در احساس ، خستگی و خسته کردن دیگران، بی جاذبگی و یکنواختی می شوند و از خنده، شوخی و مزاح گریزانند. این افراد به ندرت احساسات خودشان را به طور مستقیم بیان می کنند. معمولاً تمام عمر در ابراز مستقیم خشم ناتوانند.
این افراد از وضع موجودشان ناراحت نیستند و علاقه ای به ایجاد صمیمت و ارتباط با دیگران ندارند و در شغل هایی که نیاز به روابط عمومی زیادی دارند بسیار بد عمل می کنند و به همین جهت دچار مشکلات شدید شغلی می گردند. میزان شیوع اختلال شخصیت اسکیزوئیدی به وضوح مشخص نشده است. اختلال اسکیزوئید ممکن است 5 / 7 درصد کل جمعیت را تحت تأثیر قرار دهد .»
در قدم بعدی نگاهی به کارهایی می اندازیم که اگر مراعات همدیگر و قوانین را نکنیم به دیگران لطمه زده ایم. از صف نانوایی گرفته تا عبور و مرور در خیابان و جاده ها. فکر می کنیم اگر در صف نانوایی نزنیم بی عرضه هستیم. یا هنر ما در عبور و مرور در خیابان ها زیر پا گذاشتن مقررات راهنمایی و رانندگی است. بهترین ماشین را سوار می شویم ولی آشغال های خودمان و ماشین را به خیابان پرت می کنیم. اینها چیزی غیر از نشانه های شخصیت ضداجتماعی و قانون گریز است. بیایید نشانه های این اختلال شخصیت را مرور کرده و خودمان را با آن بسنجیم.
«اصطلاحات شخصیت ضد اجتماعی و سایکوپات غالباً به جای هم دیگر به کار می روند. شخصیت ضد اجتماعی را به عنوان الگوی فراگیری از بی توجهی به قانون، تجاوزگری ، و زیرپا گذاشتن حقوق دیگران دانسته اند. دروغگویی، استفاده از اسامی مستعار ، فریب دادن دیگران، عمل تکانشی، بی توجهی به سلامت خود و دیگران از ویژگی های چنین افراد است. این گونه افراد تمایل دارند در یک سطح عینی عمل نمایند تا در یک سطح انتزاعی به همین جهت به آینده و به  عواقب رفتارهایشان نمی اندیشند . در نتیجه فاقد مهارت های حل مسئله هستند و به طور تکانشی بدون توجه به پیامدهای طولانی مدت اعمال شان به عمل می پردازند. میزان شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی 3 درصد در مردها و یک درصد در زن ها گزارش شده است.»
شاید از آن دسته از افرادی هستیم که امورات ما در بندگی و چاکری و دستمال کشی دیگران می گذرد. فکر می کنیم برای خدمت به زن و بچه و تأمین خانواده باید دربست پاچه خار دیگران باشیم. تملق رئیس و مسئول را بگوییم و دربست خودمان را به معرض فروش بگذاریم. از خودمان هویت نداریم. اینها چیزی جز اختلال وابستگی نیست.
«افراد مبتلا به این اختلال نیاز دائم به اتکاء دارند. علاوه بر این بسیار فعل پذیر هستند، به همین جهت به اختلال شخصیت منفعل – وابسته نیز معروف است. شخص مبتلا به دلیل فقدان اعتماد به نفس، اداره امور خود را به دیگران می سپارند. برای این شخصیت زندگی بدون اتکاء به دیگران بسیار مشکل و ناراحت کننده است. خودش قادر به تصمیم گیری در امورات زندگی خود نیست، حتی اجازه می دهد رنگ لباسش را دیگران تعیین کنند. این گونه شخصیت به زندگی انگل وار علاقه مند است. از پذیرش مسئولیت می ترسد، و اگر لازم باشد یک کار یا تصمیمی را خودش به تنهایی انجام دهد، دچار اضطراب می گردد.
شخصیت وابسته همیشه به دنبال فردی است که به او تکیه کند به ویژه سعی دارد خود را به افراد «مهم» بسپارد و به همین جهت تنهایی را دوست ندارد. وقتی یک رابطه صمیمانه قطع شد، مصرانه به دنبال رابطه ای دیگر برای کسب حمایت یا توجهی که نیاز دارند ، می گردند. بدبینی، عدم اعتماد به نفس، فعل پذیری و ترس از ابراز احساسات پرخاشگرانه و دیگر احساسات مشخص کننده این نوع شخصیت است.
از جمله عواملی که سبب ایجاد این اختلال می شود، ابتلاء به بیماری در دوره ی کودکی و وجود والدین بسیار محافظت کننده هستند. گفته می شود احتمالاً کودکان آخر خانواده که بیشتر مورد توجه هستند، در صورت وجود عوامل مساعد دیگر مستعد ابتلا به این اختلال باشند.»
برخی از دوستان آنچنان نسبت به همه چیز بدبین هستند که اصلا پا در فعالیت های اجتماعی نمی گذارند. به برکت تعدد رشته و دانشگاه در سطح کشور تخصصی علمی قابل قبولی کسب کرده اند ولی در کار کردن منفعل هستند. چند وقت پیش فردی را دیدم که در حوزه کاری خودش مهارت لازم را کسب کرده بود. فوق العاده متعهد و منظم بود ولی همه چیز را تیره و تار می دید و نگاه بدبینانه نسبت به همه چیز داشت و این باعث شده بود بیکار بماند. شاید بتوان این را به نوعی اختلال شخصیت دوری گزین تصور کرد.
«اصلی ترین ویژگی افراد مبتلاء به اختلال شخصیت دوری گزین حساسیت شدید به طرد شدن، تحقیر شدن و داشتن عزت نفس پایین است. بر خلاف شخصیت های اسکیزوئیدی، که طالب تنهائی هستند و تمایلی به روابط بین فردی ندارند، افراد مبتلاء به اختلال شخصیت دوری گزین تمایل شدیدی به ارتباط دارند. ولی به علت حساسیت شدید به طرد شدن، به تنهایی روی می آورند. در روابط بین فردی به درجه بالایی از محبت نیازمندند و همواره دنبال تضمین های بیشتری نیاز دارند. هرگونه انتقاد یا بی توجهی نسبت به آن ها، به عنوان فاجعه ای غیرقابل تحمل تلقی می گردد. به همین جهت یا رابطه ای برقرار نمی کنند یا این که روابط آن ها فردی دردسرآفرین و ناکام کننده است. و به همین جهت به انزوا روی می آورند. این افراد به علت فقدان عزت نفس، خود را از نظر اجتماعی نالایق، فاقد جذابیت ، یا پست تر از دیگران تصور می کنند.
بیشتر این شخصیت ها به زندگی اجتماعی، خانوادگی و شغلی معمول ادامه می دهند. ولی در صورت کمبود منابع حمایتی، امکان ابتلا به افسردگی، اضطراب و خشم وجود دارد. این شخصیت ها معمولاً شغل های حاشیه ای انتخاب می کنند ، پیشرفت کمی دارند ولی در حرفه شان راضی به نظر می رسند.»
البته تنها نشانه این اختلال را خانه نشین شدن فرد ندانیم ؛ چه بسا برخی اساتید و صاحب نظرانی که در لاک اتاق خود در دانشگاه تنهایی را  بر ارتباط با مردم ، جامعه و سیستم اجرایی ترجیح داده و با محمل «تافته جدا بافته» ترجیح می دهند در کتاب های ترجمه شده بیست سال پیش کشورهای توسعه یافته غور نموده و چالش های زندگی را تنها با بحث های کم و زیاد کردن نمره دانشجو در پایان ترم خلاصه نمایند.
اگر از پا را از سطح اداری کمی بالاتر گذاشته و به سطح میانی مدیریتی در برخی شرکت ها و سازمان ها نگاه کنیم اختلال فراگیر دیگری را خواهیم دید. اختلال شخصیت نمایشی که قبلاً به افراد دارای این اختلال ، شخصیت های هیستریک می گفتند.
«اختلال شخصیت نمایشی دارای هیجانات شدید و زودگذر است. بیان اغراق آمیز هیجانات مشخصه این افراد می باشد. رفتار پرزرق و برق، نمایشی و برون گرایانه دارند. از نظر روابط انسانی به ظاهر اشخاصی خونگرم و اجتماعی هستند. غالباً به سرعت دوست می گیرند و عاشق می شوند. ولی در ارتباط با طرف مقابل بسیار خودخواه بی توجه، بی حرمت، استثمارگر، تهدید کننده، متوقع و اتکالی هستند. بعد از مدتی دوستی و عاشق شدنشان از بین می روند و انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده است.
یک جنبه ی مهم دیگر رفتار آنان توجه طلبی است. همیشه در پی جلب توجه هستند. حتی وقتی توجهی کسب نکنند، دچار مشکلات روانی دیگری به ویژه افسردگی می شوند. چشم آن ها به دنبال این است که چه قدر جلب توجه کرده اند. بسیار تلقین پذیر هستند و به آسانی تحت تأثیر پیشنهادها و اوامر دیگران به ویژه افرادی که مافوق آن ها هستند ، قرار می گیرند و ساده لوحانه نه با آن ها هم عقیده می شوند.
قضاوت های آنان سریع و بدون وسواس است و هیچ عمق و استحکامی ندارد، خیلی سریع تغییر می کنند . چشم بر چشم کسانی که می خواهند توجه آنان را جلب کنند ، می دوزند تا ببینند چقدر در آنان نفوذ کرده اند، با شیوه های مختلفی جهت جلب توجه افراد مافوق اغواگرایانه رفتار می کنند.
مکانیسم دفاعی اصلی شخصیت های نمایشی واپس زدن و تجزیه است. چنین بیمارانی از احساس های واقعی خود بی خبرند. و قادر به توضیح انگیزه های خود نیستند. تحت تأثیر استرس، واقعیت سنجی آنان به آسانی درهم می شکند.»
امروز با شما گرم و صمیمی هستند و فردا سرد و بی احساس. اظهار نظر و تصمیم گیری آنان از روی فکر نیست. شتاب زده است. شاید خالی از فکر و احساس هستند و این چیزی است که ریشه در شخصیت آنان دارد.
از همه ی اینها که بگذریم به اختلال دیگری بر می خوریم که درصد پایینی از اجتماع را مبتلا نموده ولی اثرگذاری آن بیش از همه ی آنهایی بود که ارائه شد. خودشیفته. هرچند همه ما به نوعی کم و زیاد درگیری این عارضه هستیم. فروید نیز بحث های زیادی در مورد خودشیفتگی داشته است و آن را مرحله ای از رشد طبیعی می داند.  ولی تخصصی شدن آن شخصیت خاصی را طلب می کند.
«خودشیفته یا نارسیسم از یک افسانه یونانی اقتباس شده است که در آن مرد جوانی به نام نارسیس عکس خود را در آب می بیند و زیبایی عکس، او را جذب می کند. نارسیس فکر می کند که عکس یک پری دریایی است، عاشق او می شود ولی چون نمی تواند به وصال برسد، افسرده شده و عاقبت می میرد.
علائم بارز این اختلال عبارت است از خود والابینی، شاخص بودن، اشتغال ذهنی دائمی با تخیلاتی در مورد موفقیت، قدرت، استعداد، درخشندگی ، زیبایی و عشق ایده آل. این افراد مغرور و نیازمند تمجید افراطی هستند و در روابط بین فردی استثمارگرند. همیشه برای رسیدن به اهداف خود از دیگران بهره کشی می نمایند. نسبت به دیگران حسود و فاقد هم حسی هستند. شیوع اختلال شخصیت خودشیفته در جمعیت عمومی کمتر از یک درصد است. این اختلال از جمله اختلال هایی است که درمان آن مشکل است. آن ها تحمل موقعیت هایی که باعث از بین رفتن، قدرت، شهرت، مقام و زیبایی آنان می شوند ، ندارند. به همین جهت احتمالاً با به وجود آمدن موقعیت هایی که منجر به موارد فوق شوند مثل از دست دادن مقام یا بالا رفتن سن به افسردگی مبتلاء می شوند.»
بحث و بررسی اختلال شخصیت در خصوص طبقات پایین تر و خلاف کاران مشهود در جامعه را به فرصتی دیگر موکول نموده و تنها یادآور شویم که در این میان «افراد دارای اختلال شخصیت سادیستی دارای الگوهای رفتاری حاوی رفتارهای خشن، تحقیرآمیز و پرخاشگرانه می باشند. آنان از انجام خشونت های فیزیکی و اهانت های کلامی که باعث ایجاد درد جسمی و روانی در دیگران می شوند، لذت می برند. در مقابل شخصیت های مازوخیستی نیز از مورد آزار قرار گرفته شدن، لذت می برند. مازوخیست های اخلاقی نیز وقتی مورد تحقیر دیگران قرار می گیرند احساس لذت می کنند.»
«بر حسب مطالعات جامعه ما بین 42 تا 74 درصد از افراد دارای اختلالات شخصیت مبتلا به افسردگی و بین 4 تا 20 درصد مبتلا به افسردگی دو قطبی گزارش شده است.» ولی به نظر من این اعداد و ارقام اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. شخصیت کلی جامعه متأثر از برآیند شخصیت تک تک افراد آن جامعه است و رفتارهای خرد و کلان ریشه در آن داشته و در سطح داخلی و خارجی بروز و ظهور می یابد. نمی دانم وقتی مریضی و اختلال در قالب شخصیت ها گریبانگیر جامعه می شود برای درمان چه باید کرد.؟
* مطالب داخل گیومه امانت گرفته از کتاب «آسیب شناسی روانی» دکتر غلامحسین جوانمرد می باشد.

برزک، ساماندهی رودخانه ؛ همچنان پیگیری در استان

برزک ویرانگر ترین سیل های شهرستان را در بیش از نیم قرن گذشته در خاطره خود تجربه کرده است. خاطره ای تلخ که خسارت های جانی و مالی فراوانی داشته است. سیل 35، سیل 86 و سیل 87 نمونه ای از آنها است.

علتش هم مشخص است. برزک در ارتفاع ، انتهای دامنه های وسیع و ابتدای سرشاخه ها  است. برزک در دره ای بنا شده که از ابتدا تا انتهای آن 25 کیلومتر است. و در یک کلام ،  سیل گیر است.

کارهای خوبی برای پیشگیری از این بلای طبیعی انجام شده ولی کافی نبوده است.

اخیرا ساماندهی رودخانه یکی از کارهایی است که با هدف پیشگیری از خسارت های سیل در حال پیگیری است.

امروز هم به لطف دوستان با مسئولین استان در این خصوص و دیگر مسائل برزک گفتگو کردیم. با معاون استاندار، مدیرکل مدیریت بحران، مدیر کل دفتر استاندار و حوزه مدیریت شهری همچون گذشته از ضرورت های اجرای این پروژه گفتیم.

مسئولین همه زحمت می کشند ولی کارها و نیازها زیاد است و منابع کم، از طرفی مسئولین استانی شاید کمتر با همه ی نیازها و ضرورت های تک تک روستاها و شهرهای استان آشنا باشند و لازم است اهمیت پروژه های شهری را مداوم گفته و پیگیری کنیم.

البته دسترسی به مسئولین به راحتی نیست. طبیعی است. مراجعات زیاد است و درخواست ها متعدد. با این وجود همیشه محبت مسئولین شامل حال ما بوده است که نشان از مهربانی و لطفشان دارد.

ناگفته نماند ، برزکی ها در خصوص تامین اعتبار ساماندهی رودخانه دنبال توجه خاص و ویژه نیستند. آنچه می گویند و می خواهند آن است که اعتبار دولتی متناسب با ضرورت پروژه و مشارکت مردمی باشد. 

همانطور که جناب مهندس گنجی مدیر امور منابع آب و همچنین مهندس شیشه فروش در جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران شهرستان به آن اشاره کردند. در جلسه ای که دوشنبه همین هفته در فرمانداری کاشان برگزار شد.

مهندس گنجی گفت؛' برآورد مشاور برای فاز اول این پروژه چهار و نیم تا 5 میلیارد تومان است. بیش از 35 درصد کار با مشارکت فعال مردمی انجام شده است.'

این بدان معنی است که یک میلیارد و 700 میلیون تومان کار انجام شده است. باید پرسید چه مقدار از این توسط اعتبار دولتی تامین شده است؟

مهندس شیشه فروش هم گفت 'وظیفه مدیریت شهری آن است که مخاطرات شهری را شناسایی کند و در جهت رفع آن بکوشد. کار بی نظیری که برزکی ها در خصوص ساماندهی رودخانه انجام داده اند.'

پروژه 4 یا 5 میلیاردی در مقابل پروژه های بزرگی که در جاهای دیگر انجام می شود عددی نیست ولی فراموش نکنیم که اولا این یک پروژه غیراقتصادی، غیر جذاب و زیرساختی است که همواره با تنش های اجتماعی و مردمی مواجه بوده ولی باید گفت در این مورد به خصوص؛ مردم برزک پیشقدم شده و فعالانه مشارکت نموده اند و یادمان نرود کسانی پای کار این پروژه هستند که ضعیف ترین طبقه اجتماعی بوده و کشاورز هستند.

به هر صورت تسریع و تسهیل تامین اعتبار دستاورد پیگیری امروز در استانداری بود که  به همراه دکتر خوش چشم و عبدی عزیز انجام شد.

 7 آبان ماه 94

استخدام؛ مصونیت بی حساب

استخدام؛ مصونیت بی حساب
واکاوی قانون استخدام و آسیب های ناشی از آن

خیلی که خواسته باشیم تملک چیزی را برای شخصی با تعریض و کنایه، قطعی و طبیعی بیان کنیم می گوییم «مگر از سر گور پدرش آورده است» یا محترمانه می گوییم «فکر کرده پشت قباله مادرش انداخته اند». من فکر می کنم اگر ادبا و نکته سنج ها قدیم که این ضرب المثل ها را کاملاً خلاقانه و بدیع آفریده اند قرار باشد امروز « اختیار تام و بدون پاسخگویی» را ضرب المثل کنند باید می گفتند «فلانی فکر کرده استخدام است که هر کاری دلش می خواهد می کند و به هیچ کس پاسخگو نیست.»
اختیار تام و بدون پاسخگویی نتیجه وجود دژ بی نفوذی  بنام «استخدام» است. خدا نکند بی تفاوتی و بی مسئولیتی در کنار این مصونیت قرار گیرد. خدا نکند از وجدان کاری و توجه به آموزه های دینی غافل شویم آن است که با این لباس به ظاهر زیبای استخدام به آرامشی کاذب و خطرناکی می رسیم که از تعاریف به ظاهر موجه ای از قانون در دامن ما نهاده شده است. 
نمی دانم این که چیزی در مملکت قانون شود و عملیاتی گردد ، معنی آن را می دهد که عدالت جاری شده است یا خیر. قانون استخدام یکی از این موارد است. تعداد زیادی بیکار در این مملکت وجود دارد. از بی سواد و کارگر گرفته تا متخصص و تحصیل کرده. دولت بر اساس قانون اساسی نتوانسته است برای همه شرایط کار مناسب و نامناسب فراهم کند. هر کدام از ما دور و اطرافمان عزیزانی را سراغ داریم که متخصص و توانمند هستند ولی شرایط کار برایشان فراهم نیست. در این وضعیت تعداد محدودی پست سازمانی و دولتی وجود دارد که در شرایطی خاص نصیب افرادی شده است و دست آنان را بند نموده است.
فرض کنیم کسی در سازمانی مشغول شده است هیچ پارتی هم نداشته است. کس و کاری هم نداشته که سفارش او را بکنند و کاملاً به صورت طبیعی از مسیر قانونی وارد بدنه شده است. مثلاً آزمون داده و استخدام شده است. یعنی سازمانی ده نفر نیرو می خواسته و روزنامه کرده و هزار نفر آمده اند و امتحان داده اند و ده نفر در آزمون و مصاحبه و گزینش پذیرفته شده اند. پرسشی اساسی مطرح می شود. آیا آن 990 نفر که نتوانسته اند از هفت خوان استخدامی سر به سلامت بگذرند به معنی آن است که توانمند نیستند؟ قابلیت پذیرش آن مسئولیت را نداشته اند؟ دولت نباید برایشان شرایط کار کردن فراهم کند؟ با پذیرش ده نفر عدالت در بین هزار نفر جاری شده است؟
حالا خدا پیغمبری یک سری به سازمان ها بزنیم. از دم در شروع کنیم. ببنیم این آقازاده ای که پشت میز نشسته و جدول حل می کند آیا در این خیل بیکار جامعه، توانمند تر از وی وجود ندارد که بجایش بنشیند و سری به کارمردم بسازد؟ حالا بیا و از رئیس سازمان بخواه ایشان را از این اتاق به آن اتاق و از این میز به آن میز جابجا کند. کاروان سفارش وکیل و وزیر می رسد که دست به فلانی نزن. فامیل ماست. عزیز ماست. نور دیده ماست و فلان و بهمان. اصلاً فرض کنید می خواهی یک آبدارچی که استخدام دولت است برای این که درست کار نمی کند و وجودش به صرفه و صلاح سازمان نیست بفرستی خانه اش و یک جوان لیسانس با انگیزه را بیاوری که چایی بریزد. مگر قانون استخدام می گذارد که چنین کاری بکنی. لامذهب استخدام، زره فولادی است. گلوله توپ هم به آن اثر نمی کند. آش خانه خاله حضرتعالی است. کار بکند یا نکند مهمان شما است. باید وجود مبارکش را بپذیری و دست به ترکیب نزنید.
نمی دانم بگویم خدا خیرش بدهد یا بگویم خدا هدایت و عاقبت به خیرش کند احمدی نژاد را. پای مبارک که به ریاست جمهوری رسید قوانین را زیر و رو کرد. همین قانون استخدامی را چنان بلایی به سرش آورد که مثل این که اداره ها را سوراخ سوراخ کرده باشند. از هر دستاویزی و سوراخی که به فکر برسد نیرو وارد بدنه دولت شد. همین انتقال کارمندان دولت از پایتخت به شهرهای دیگر نان داخل سفره ی خیلی ها گذاشت. می گویند امروز فلانی رفت در یک نهاد خصولتی یا نیمه دولتی یک قرارداد نیم بند بست و فردا از این قانون استفاده کرد و به یک شهر دیگر منتقل شد و استخدام دولت شد. حالا با پیکور و تریلی هم نمی توانی از جایش تکانش بدهی.
فکر کنید فردا بصیرت همه ماهایی که مشغول به کار هستیم یه ذره روشن تر شود. به اندازه یک اپسیلین منصف تر شویم. نمی گویم خدای ناکرده نیستیم. یک کم بیشتر منصف شویم و دور و برمان را نگاه کنیم. هر کدام از ما. ببینیم در پستی که اشغال کرده ایم؛ آیا کسی نیست که با انگیزه تر و توانمندتر بیاید و به عهده بگیرد. حضرت عباسی گول خودمان را نزنیم. می دانم زندگی خرج دارد و شکم خالی، دین و ایمان سرش نمی شود و انصاف حالی اش نیست. ولی من که فکر می کنم در چنین خیالی یک تغییر و تحول گسترده جامعه اداری را فرا بگیرد. بیش از 50 یا 60 درصد پست ها به عنوان غیر ضرور اعلام می شود و مملکت با بهترین نحو توسط 30 و 40 درصد افراد توانمند اداره شود.
اصلا فرض کنید هیچ کس کار به کارمان نداشته باشد. هیچ کسی نگوید چه کار می کنیم و عملکردمان چه هست و چه نیست. خدایی نباید خودمان کلاهمون را قاضی کنیم. با خودمون بگوییم؛ من که استخدام هستم و دیر می آیم و زود می روم و همه وقت اداری را صرف چایی خوردن و کتاب داستان خواندن و چرت و زدن و هرکاری به غیر کار مردم می کنم، از خودمان بپرسیم یک دفعه این عمل ما اشکالی ایرادی نداشته باشد. یک وقت حرام و حلالی نشود. نانی به خانه نبریم که آتش شود زندگی ما را دود و خاکستر کند. به قول قدیمی ها می گویند پول حلال هم از حلقوم ما پایین نمی رود چه برسد که شبه ناک هم باشد.
نمی دانم چه بگویم، فکر می کنیم، ولی جدا جدا فکر می کنیم. به بقیه فکر نمی کنیم، به خودمان فکر می کنیم. به این که چجوری شکم خود و زن و بچه امان را سیر کنیم. به این فکر نمی کنیم چقدر وجودمان می تواند برای اداره ای که در آن کار می کنیم مفید باشد به این فکر می کنیم که چجوری روز به روز جایمان را محکم تر کنیم. استخدام خیالمان را راحت کرده است. همین که در کشتی جامعه و در دریای پرتلاطم اوضاع و شرایط جایی برای خودمان دست و پا کنیم کفایت می کند. مهم نیست کشتی چگونه می رود و به کجا می رود.

اعتبار 50 میلیارد ریالی برای سامان‌دهی رودخانه برزک

مدیرکل مدیریت بحران اصفهان مطرح کرد


اعتبار 50 میلیارد ریالی برای سامان‌دهی رودخانه برزک


مدیرکل مدیریت بحران استان اصفهان، اعتبار مورد نیاز برای تکمیل فاز نخست سامان‌دهی رودخانه برزک را 50 میلیارد ریال ذکر کرد.


به گزارش خبرگزاری فارس از کاشان، منصور شیشه‌فروش صبح امروز در جمع خبرنگاران اظهار کرد: مطالعات اولیه این پروژه به طول 25 کیلومتر در سنوات گذشته با اعتبار بالغ بر یک‌صد میلیون تومان توسط آب منطقه‌ای استان انجام گرفته است و عملیات اجرایی فاز اول آن از طریق مشارکت‌های مردمی و مساعدت مسئولین شهرستان و استان در حال انجام است.


وی تصریح کرد: منطقه کوهستانی برزک در معرض سیل است. سیل در سال‌های گذشته خسارات زیادی را برای مردم و منطقه در بر داشته و ضرورت دارد که با سامان‌دهی مسیل، از ضرر و زیان ناشی از حوادث غیرمترقبه در این گونه مناطق پیشگیری به عمل آید.


به گفته وی، فاز نخست پروژه سامان‌دهی رودخانه برزک که تا کنون بیش از 35 درصد پیشرفت داشته است، برای تکمیل نیاز به 5 میلیارد تومان اعتبار دارد.


این مسئول با بیان این که انجام پروژه سامان‌دهی رودخانه برزک مصداق بارز شعار سال است، یادآور شد: اجرای این پروژه با همدلی و همزبانی مردم در حال انجام است و مردم با کمک در آزادسازی‌های طول مسیر، همکاری در عملیات اجرایی و تأمین بخش مؤثری از هزینه‌های این پروژه قدم‌های مثبتی در جهت عملیاتی شدن این پروژه برداشته‌اند.


شیشه‌فروش متذکر شد: با توجه به ضرورت انجام پروژه و طی شدن مطالعات حریم و بستر و مطالعات سامان‌دهی به دنبال اعتبار لازم از طریق سازمان مدیریت بحران کشور برای تأمین هزینه‌ها و تسریع در انجام پروژه هستیم.

روان جامعه درد می کند

روان جامعه درد می کند
بررسی درد های روحی و روانی جامعه و درمان روان شناسی و نگاه جامعه شناختی
دل ها پر از کینه ، سینه مالامال عقده ، نظرها تنگ ، وجود سر ریز از بدی و شرارت . شاید روزم را خوب شروع نکرده ام که با افتادن آفتاب از بوم آسمان، شعاع نگاهم را با منفی بافی تا دور دست ها زمین گسترانده ام. وقتی وجود از این همه بدی و گژی سنگینی می کند چگونه می توان خیال را در بلندای آسمان صاف و آبی پرواز داد. دوست خوبم می گوید اکثر قریب به اتفاق مشکلات جامعه راه حل جامعه شناختی دارد. یعنی امر ، امر روان شناختی نیست. امر بیولوژیک هم نیست. یعنی نباید برویم دنبال این که بگوییم که مشکلات، ناشی از مسائل روحی روانی ایرانی هاست. من نه جامعه شناس هستم نه روان شناس. فقط وقتی به رفتار خودم و برخی از آدم های دور و برم نگاه می کنم – که البته نیاز نیست به دقت نگاه کنم و با چشم عادی و نگاه سطحی هم قابل برداشت است – می بینیم وقتی این فرش وجود را به دیوار زمان آویزان کنیم و با چوب نشیب و فراز روزگار به جان آن بیفتیم؛ چه بسیار گرد و خاک بدی و شرارت و جمیع اخلاق ناپسند شخصی و اجتماعی از آن تکانده می شود. چیزهای عجیب و غریبی که خیلی از آن ها را خودمان هم از آن بی خبریم.
خیلی ساده عرض می کنم. - جسارت و بی ادبی نباشد. آدم خاصی مدنظرم نیست.– شما هم خودتون را مخاطب این متن فرض نفرمایید. – ساده می گویم که مریض هستیم. نمی دانم چجوری اینجوری شدیم ولی شدیم. در مطلب قبلی گفته شد ؛ سرخوشیم یا ناخوش. وقتی حرف می زنیم ، حرف زدنمان فاقد هماهنگی لازم است. از این شاخه به آن شاخه می پریم. از عقیده ای به عقیده ای دیگر تغییر مسیر می دهیم. خودمون رو اذیت می کنیم که بگوییم بیشتر از همه می دانیم. بگوییم من ، منم. خوب همین مدل نشانه های اسکیزوفرنیا است.
آشفتگی در فرآیندهای تفکر معمولاً مشهورترین نشانه اسکیزوفرنی است. بیمار اسکیزوفرن افکار هذیانی و گاهی اوقات باورهای عجیب و غریبی در مورد خود یا دیگران دارد. گرفتار هذیان های بزرگ منشی است. باور به این که فرد ثروتمند، مشهور، و با استعدادی است. یا این که فکر می کند همه را باید کنترل کند. همه باید متأثر از فکر و ذهن او باشند یا این که خودش را متأثر از برخوردهای دیگران می داند. نمی دانم می پذیریم که گرفتار بیماری های روحی روانی هستیم یا نه و اگر پذیرفتیم قبل از هرچیز نیاز به درمان هست یا خیر.
البته ناگفته پیداست که بخشی از علل مشکلات روانی در طبقات پایین اجتماعی است. در استرس است که آن هم ریشه در سطح درآمدی مردم دارد. میزان بالایی از اسکیزوفرنیا در بین گروه های اجتماعی – اقتصادی پایین تر دیده می شود. محاسبه «ایتون و همکاران» نشان داده است که پایین ترین گروه های اجتماعی سه برابر بیشتر از بالاترین گروه های اجتماعی تشخیص اسکیزوفرنیا دریافت می کنند.
یک تبیین برای این یافته ها این است که ممکن است سطوح بالایی از استرس مربوط به پایگاه اجتماعی – اقتصادی به عنوان ماشه چکانی برای شروع اسکیزوفرنیا در افراد آسیب پذیر عمل نماید. این فرضیه به وسیله یافته هایی حمایت شده است که نشان می دهند به نظر می رسد بیش از 24 درصد دوره های اسکیزوفرنیا با بعضی از استرس های حاد زندگی تسریع می شوند.
استرس های طولانی مدت، نیز خطر ابتلاء به این وضعیت را افزایش می دهند. یک استروسور طولانی مدت خانواده ای است که فرد در آن زندگی می کند. یکی از نظریه های نخستین در این مورد رابطه بین کودک و مادرش را به عنوان یک عامل مهم در اسکیزوفرنیا تشخیص داده است. این نظریه روان تحلیل گرانه که به وسیله «فروم – ریچمن» ارائه شده است ، می گوید اسکیزوفرنیا پیآمد پرورش به وسیله مادری است که به نظر صمیمی و فداکار می رسد ولی در واقع خودمحور، سرد و مستبد است.
علائم دو گانه ای که چنین مادرانی از خود نشان می دهند، کودک را آشفته ساخته و تبیین کردن جهان آن ها را دشوار می سازد که در نهایت این فرآیند به رفتار و شناخت آشفته منجر می شود. مدل شبیه به این، توسط باتسون و همکاران بنام نظریه ی دوسوکور ارائه شد که می گوید برخی والدین غالباً با کودکان خود به شیوه های متضاد و سردرگم کننده برخورد می کنند. برای مثال ممکن است به کودکان خود با صدایی بگویند که آن ها را دوست دارند ولی لحن صدا متضاد با محتوای آن باشد. در معرض این علایم متضاد بودن ممکن است فرد را خیلی سردرگم کند، و نهایتاً چنان استرسی بر فرد اعمال نماید که منجر به برخی یا تمامی تجارب اسکیزوفرنی گردد. هر دو مدل منطق هایی برای خود دارند ولی شواهد کمی برای حمایت کسب کرده اند.
هرچند موارد ذکر شده با تحلیل های فروید در خصوص نقش کودکی در رفتار بزرگسالی متفاوت است  ولی به نظر ماهیتاً یکسان است. بالاخره وقتی رفتار مادر با کودک و همچنین فشارهایی که به لحاظ طبقات پایین اجتماعی و استرس های ناشی از آن شخصیت کودک را متأثر می سازد نتیجه آن در بزرگسالی به چشم می آید و آن می شود که ما اکنون بر سر آن در چالشیم.
بنتال و همکاران به نوع خاصی از هذیان که به هذیان تعقیب و آزار معروف است تأکید می کنند. پژوهش های آنان نشان داد که افراد دارای این نوع باورها، تحریف های شناختی دارند که در بیشتر اختلال ها رایج هستند. بیماران دارای این نوع هذیان یک سوگیری کلی در تفسیر رویدادها دارند. آنان رویدادها را تهدیدآمیز تفسیر و به یاد می آورند. مدل باورهای تعقیب و آزار که بنتال و همکاران ارائه می دهند مفاهیم انسان گرایانه خویشتن واقعی و ایده آل را مورد استفاده قرار می دهند. این مدل می گوید که بیشتر افراد دارای اسکیزوفرنی تصویر از خویشتن ضعیفی دارند، و تفاوت های مهمی بین خویشتن واقعی و خویشتن ایده آل خود تجربه می کنند، یعنی بین آن چه که هستند و آنچه که می خواهند باشند. این تفاوت ها ممکن است با سوگیری های توجهی و اسنادی حفظ گردد، به ویژه ، با مورد توجه قرار دادن این که با رویدادها و پیآمدهای منفی رفتارشان، نتیجه نقص های شخصی آنان است. آگاهی از تفاوت های بین خویشتن ایده آل و واقعی ممکن است منجر به افسردگی شود.
 باورهای تعقیب و آزار ممکن است به عنوان نتیجه ای از تلاش برای به حداقل رساندن این تفاوت رخ دهد. طبق نظر بنتال و همکاران، وقتی تفاوت ها بین خویشتن واقعی و ایده آل با رویدادهای منفی زندگی و یا با آغازگرهای دیگر فعال شوند، فرد سعی می کند این تفاوت ها را با تغییر دادن این اسناد به طرف دیگران ، به عنوان شکلی از مکانیسم دفاعی ، به حداقل برساند: فکر می کنم که من خوب هستم، هرچند که دیگران چنین نظری ندارند. ممکن است فرد با فکر این که دیگران او را ضعیف می بینند ، پریشانی کمتری از زمانی که بی کفایتیش را خودش قبول نماید، احساس کند. بنتال و همکاران اضافه می کنند که تاریخچه طبیعی اسکیزوفرنیا در داخل خانواده را می توان با این مدل تبیین کرد، زیرا سبک های اسنادی ممکن است از اعضای دیگر خانواده، آموخته شوند و انتقاد گری والدین ممکن است با به راه انداختن تفاوت خویشتن واقعی و ایده آل به عود بیماری سرعت بخشد.
البته در این مورد به خصوص راههای درمانی متفاوتی پیشنهاد شده است که مدیریت استرس و تغییر و تعدیل باورها بخشی از آن است ولی چگونه می توان به کم کردن استرس فکر کنیم وقتی التهاب وضعیت اقتصادی خانواده ها تب بیمار را بیشتر و بیشتر می کند و چگونه به تغییر و تعدیل باورها و ذهنیت ها دل بندیم وقتی برنامه عمومی و قدم همگانی در این خصوص دیده نمی شود. و چگونه می توانیم به اصلاح امور قبل از اصلاح فرد دلخوش باشیم و نگاهمان را بر تدبیر جامعه شناختی استوار سازیم. روان جامعه درد می کند. فکری برای آن کنیم.

برگزاری اولین جلسه هیئت حل اختلاف شوراهای اسلامی شهرستان کاشان

پس از شش سال توقف:


برگزاری اولین جلسه هیئت حل اختلاف شوراهای اسلامی شهرستان کاشان


نخستین جلسه هیأت حل اختلاف و رسیدگی به شکایات شوراهای اسلامی شهرستان کاشان پس از یک توقف شش ساله با حضور فرماندار، رئیس دادگستری و نمایندگان شورای اسلامی استان و شهرستان در دفتر فرماندار برگزار شد.


سرپرست فرمانداری کاشان در این جلسه گفت: هیأت حل اختلاف و رسیدگی به شکایات برای رسیدگی به شکایات مبنی بر انحراف شوراها از وظایف قانونی در شهرستان تشکیل می گردد.


دکتر حمیدرضا مومنیان افزود: رویکرد فرمانداری آن است که با برگزاری دوره های آموزشی و تعامل نزدیک با شوراهای اسلامی شهر و روستا شرایطی را فراهم کند که اعضا در چارچوب وظیفه قانونی خود حرکت نموده و برای شهر و منطقه خدمات ارزنده ای ارائه نمایند و تشکیل این هیئت برای پیگیری معدود مسائل و تخلفات احتمالی حوزه شوراهای اسلامی می باشد.


سرپرست فرمانداری کاشان یادآور شد: فرمانداری کاشان تلاش می کند از همه ظرفیت های قانونی برای ارتقاء عملکرد شوراها و سازمان ها استفاده نماید و برگزاری هیئت حل اختلاف و رسیدگی به شکایات شوراهای اسلامی شهرستان بعد از یک توقف شش ساله در این راستا می باشد.


مومنیان تأکید کرد: شوراهای اسلامی شهر و روستا یک نهاد مردمی است و هدف از تشکیل آن دخالت دادن مردم در تصمیم گیری و مشارکت دادن مردم در امور مربوط به خودشان می باشد و لازم است آسیب های این حوزه را شناسایی نموده و ظرفیت های و قابلیت های آن را در جهت خدمات رسانی بیشتر به مردم و منطقه به کار گیریم.


معاون فنی و امور عمرانی فرماندار نیز در این جلسه گفت: دبیرخانه هیئت حل اختلاف و رسیدگی به شکایات شوراهای اسلامی در معاونت فنی و امور عمرانی تشکیل و شکایات مرتبط را دریافت نموده است.


مهندس علیرضا چله دوان افزود: شکایات واصله به محض دریافت در دبیرخانه بررسی شده و با استعلام از مراجع مرتبط مستندات لازم تهیه و جمع بندی های نهایی به هیئت حل اختلاف تقدیم می گردد.


وی تصریح کرد: پیش بینی می شود بتوانیم در یک برنامه ریزی فشرده و برگزاری منظم جلسات هیئت حل اختلاف شکایات رسیده را بررسی و احکام در نظر گرفته شده را برای اجرا ابلاغ نماییم.


نقش تاسوعا و عاشورا در زندگی امروز ما

تاسوعا و عاشورا معدود روزهایی است که یادمان می آید امام حسین داریم . هیئت ها به راه می اندازیم و بر طبل و سنج می کوبیم و هر چه صدای خودمان را بالاتر می بریم گوش دل را ناشنوا تر می یابیم تا پیام و رسالت عاشورا را نشنویم.

من متخصص حوزه مذهب نیستم و اظهار نظر در این وادی پر بیم و خطر را نیز به صلاح نمی دانم. همه ما ترجیح می دهیم تا نگوییم آنچه را که می بینیم. ولی بد نیست گاهی سر در چاه تنهایی خود فرو کرده و درد های اجتماعی را با خود نجوا کنیم.

آنقدر نمادها پررنگ شده است که فکر می کنی اگر سیاه نپوشی و به هیئت نروی و گریه نکنی ، سنگ می شوی ولی فکر نمی کنی آنچه را که خدا و پیغمبر و دین و ایمان از یک مسلمان می خواهد تا در رفتار شخصی و زندگی اجتماعی به آن توجه کند، اگر انجام ندهد چه می شود!؟ آیا در فکر و ذهن ما آب هم از آب تکان می خورد؟

نمی خواهم معضلات خودمان را در زندگی شخصی و اجتماعی ردیف کنم. همه به آن آگاهیم. تکرار مکررات است. بیان مجدد آن تف سربالاست ولی با خود می اندیشم چرا نباید آموزه های دینی در بهبود و ارتقاء جامعه ما نقشی ایفا کند؛ اگر نگوییم نتیجه معکوس داشته است.

منظور من از نتیجه معکوس آن است که همه این چیزها اگر دستاویز افراد به ظاهر مذهبی بشود خطرناک است . بهانه ای می شود تا هر زمان از کسی خوشمان نیاید فوری انگ بی دینی بچسبانیم و به راحتی از دایره اثرگذاری خارج کنیم.

تمام شهر در محرم و صفر سیاهپوش می شود. ایستگاهها صلواتی چایی در خیابان های پرترافیک  فعال می شوند. هیئت ها که در خیابان ها راهی می شوند بر این شلوغی می افزایند. صدای طبل و سنج و بلندگوها و اکو ها از همه طرف بلند است. کسی به خود اجازه نمی دهد که حتی این مسائل را عنوان کند چرا که محکوم به لامذهبی می شود. ولی هیچ کس دل خوشی از بی نظمی های به وجود آمده ندارد.

البته نگاه از زاویه دیگر نیز قابل تامل است. مشارکت مردمی در فعالیت های گروهی و اجتماعی که از صفر تا صد آن را خود نقش آفرینی می کنند حس خوبی به گردانندگان و مجریان امر می دهد. ولی چنانچه این حس مشارکت جویی به صورت هدفمند ساماندهی نگردد نتیجه آن می شود که هست و این موضوع، وظیفه حاکمیتی است که به نظر می رسد به عمد یا سهو مغفول مانده است .

آموزه های دینی و مشارکت جویی مردمی و همه اینها ظرفیت های بالقوه ی اجتماعی هستند که اگر در مسیر درست خود هدایت نگردد نه تنها مفید نخواهد بود بلکه روز به روز مشکلات بیشتری را برای مردم و جامعه رقم خواهد زد.

من عمیقا به این پیام معتقدم که همه زمین ها کربلا و همه روزها عاشورا است ولی نهادینه شدن آن را رسالتی می دانم که بر دوش متفکرین و اندیشمندان جامعه است. آنان که درد و دغدغه جامعه را  دارند تا به تبیین و تشریح آن پرداخته و عزم را جزم نموده و پیام عاشورا را در زندگی امروز ما جاری سازند.