یار پسندید مرا ...

 

مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا

جانِ دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا

کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا

پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا

آینه خورشید شود پیش رخ روشن او
تابِ نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا

گوهرِ گم بوده نگر تافته بر فرق فلک
گوهریِ خوب نظر آمد و سنجید مرا

نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند
رشکِ سلیمان نگر و غیرتِ جمشید مرا

هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم
بانگِ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا

چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او
باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا

پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم
تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا

«ه.الف.سایه»

 

 

بشنوید با صدای محمد معتمدی (+)

هر پیمانی که بی تو با خود بستم

چون روی تو دیدم همه را بشکستم...

۵

 اینکه اعداد آیا خاصیت هایی هم دارند یا نه را نمیدانم.

اما گاهی بعضی از اعداد هستند که برایت مهم میشوند.

مثلا همین عدد ۵

مهم است.

انتظار...

 

 

31

1)

روزها گر رفت گو رو باک نیست

تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

2)

زین چرخ دولابی تو را آمد گران خوابی تو را

فریاد از این عمر سبک زنهار از این خواب گران

3)

من خودم هستم
بی خود اين آينه را رو به روی خاطره مگير
هيچ اتفاق خاصی رخ نداده است
تنها شبی هفت ساله خوابيدم و بامدادان هزارساله برخاستم.

 

4)

زندگی رسم خوشایندی است.
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
پرشی دارد اندازه عشق.
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
زندگی‌ جذبه دستی است که می‌چیند.
زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس تابستان است.
زندگی بعد درخت است به چشم حشره.
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است.
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می‌پیچد.
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست.
خبر رفتن موشک به فضا،
لمس تنهایی «ماه»،
فکر بوییدن گل در کره‌ای دیگر.

 


زندگی شستن یک بشقاب است.
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است.
زندگی «مجذور» آینه است
زندگی گل به «توان» ابدیت،
زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما،
زندگی «هندسه» ساده و یکسان نفسهاست.
هر کجا هستم، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد
گاه اگر می‌رویند
قارچ‌های غربت؟

5)

دل بــســـپــار...
به آتشی که نمى‌سوزاند
"ابراهیم" را
و دریایى که غرق نمی‌کند
"موسى" را...(+)

 

6)  آدمها می آیند و می روند و هیچ کس جزتو ماندنی نیست...

(با صدای احسان خواجه امیری +)

 

صرفا جهت یادآوری

 

«هر شب، یه روزی داره»

 

پ.ن: بیست و دو

یک کشف جدید

چند وقتی بود که آهنگهای آرشیوم برام تکراری شده بود.

نیاز بود به یک کشف جدید که به طور کاملا اتفاقی مکشوف گشت.

«هادی فیض آبادی»

بیشتر کارهاش در زمره موسیقی سنتی قرار می گیره اما کارهای تلفیقیش هم ریشه در موسیقی اصیل ایرانی داره و به همین سبب مورد پسند واقع گردید.

انتخاب اشعار هم بیشتر از غزل و به سمت شعر کلاسیک ایرانی است.

در هر حال باطن انسان بر روی ظاهر آدمی هم تأثیر می گذاره و چهره های نرمال هم بیشتر مورد توجه راقم این سطور قرار می گیرند.

این چند سطر هم با گوش کردن به تک آهنگهای منتشر شده ایشان نوشته شد و تهیه دو آلبوم ایشان هم در دستور کار قرار گرفت.

معرفی «هادی فیض آبادی» در بیپ تونز (+)

دانلود تک آهنگهای رایگان «هادی فیض آبادی» در بیپ تونز (+)

پ.ن: سر به جنگل عالی بود، با غزلی از «شهراد میدری».

 

 

 

 

دندان...

 

 

 

پ.ن: وقتی که اجازه داد از دندانهایش عکس بگیرم!

 

آتش

 

 

نوری برای دوستان، دودی به چشم دشمنان

من دل بر آتش می نهم، این هیمه را افزون کنید

ه.الف.سایه(+)                 

  با صدای محمد معتمدی (+)

 

عید آمد و عید آمد...

 

 

عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد

برگیر و دهل می‌زن کان ماه پدید آمد

 

عید آمد ای مجنون غلغل شنو از گردون

کان معتمد سدره از عرش مجید آمد

 

عید آمد ره جویان رقصان و غزل گویان

کان قیصر مه رویان زان قصر مشید آمد

 

صد معدن دانایی مجنون شد و سودایی

کان خوبی و زیبایی بی‌مثل و ندید آمد

 

زان قدرت پیوستش داوود نبی مستش

تا موم کند دستش گر سنگ و حدید آمد

 

عید آمد و ما بی‌او عیدیم بیا تا ما

بر عید زنیم این دم کان خوان و ثرید آمد

 

زو زهر شکر گردد زو ابر قمر گردد

زو تازه و تر گردد هر جا که قدید آمد

 

برخیز به میدان رو در حلقه رندان رو

رو جانب مهمان رو کز راه بعید آمد

 

غم‌هاش همه شادی بندش همه آزادی

یک دانه بدو دادی صد باغ مزید آمد

 

من بنده آن شرقم در نعمت آن غرقم

جز نعمت پاک او منحوس و پلید آمد

 

بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن

رو صبر کن از گفتن چون صبر کلید آمد

              «حضرت مولانا»                      

نوستالژی نوشت: قدیما وقتی که تلویزیون می خواست اعلام کنه فردا عید فطر است این آهنگ (دانلود از اینجا+) را پخش می‌کرد. هنوزم بعد این همه سال شنیدنش برام لذت توصیف ناپذیری داره.

حال نوشت: خدا رو شکر امسال عید خونه هستم. راستش بعضی چیزا هستند تو دنیا که حاضر نیستی با هیچی عوضش کنی، مثل قنوت نماز عید فطر. چون که یه حال ویژه ای داره... اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ...

شعر نوشت:

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو

یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو