روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است.  ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود.  بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.

کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.  کودکان از انبار بیرون

ادامه نوشته

پندي از اديسون

ادیسون در سنین پیری پس از اختراع لامپ، یكی از ثروتمندان آمریكا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و كمال در آزمایشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگی بود هزینه می كرد.

این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شكل می گرفت تا آماده

ادامه نوشته

در این دوره زمونه هر اتفاقی ممکن بیوفته. این هم از اون اتفاقاته

در این دوره زمونه هر اتفاقی ممکن بیوفته. این هم از اون اتفاقاته ... 


در یک سایت خارجی این مطلب رو پیدا کردم. کار این سایت تحویل زمان تقریبی مرگ شماست. شما اطلاعات را وارد میکنید سپس زمان مرگ شما به صورت تقریبی اعلام میشه. 

این سایت خیلی گل کرده. توی چندتا فروم خارجي تبدیل به داغ ترین تاپیک شده. همه ی اعضا زمان مرگ خودشون رو ارسال میکنند.
 

 

 

 

طرز استفاده از سایت : 

 

- در ابتدا شما باید تاریخ تولد میلادی خود را وارد کنید. 

 

- سپس به سوالات پاسخ بدین. برای هر سوال گزینه ای وجود داره. 

 

- در نهایت دکمه ی Calculate رو کلیک کنید. 

 

منتظر زمان مرگ شما هستیم ... 

 

لینک سایت 

http://www.findyourfate.com/deathmeter/deathmtr.html 

 

اين هم ترجمه سوالات براي اونايي كه انگليسي بلد نيستند : 

 

سوالات هم اینهاست: 

 

Gender 

جنسیت 

 

Date of Birth 

تاریخ تولد_حتما دقیق بنویسید 

 

Place of birth / life spent more than 75% 

قاره ای که بیش از 75% عمرتان رو اونجا گذراندید. 

 

What is your Tobacco exposure

مصرف تنباکو شما چطور است؟ 

 

How often do you consume alcohol

هرچند وقت مشروبات الکلی مصرف میکنید؟ 

 

Do you engage in unprotected *** with different partners

ایا رابطه جن.سی بدون محافظ با شریکهای مختلفی دارید؟ 

 

Do you share needles during drug usage

آیا سوزن(منظور سوزن سرنگ است)را برای استفاده مواد مخدر به صورت مشترک با کس دیگری استفاده میکنید؟ 

 

How often do you Brush/Floss your Teeth

هرچند وقت دندانهایتان را مسواک میزنید؟ 

 

How much time do you spend in the Sun

چه مقدار زیر نور خورشید میگذرانید؟ 

 

How often do you Exercise

هرچند وقت ورزش میکنید؟ 

 

Are you over your Physicians' Recommended Weight

آیا وزنتان از مقدار درست بیشتر است؟ 

 

Did you undergo any major Medical treatment/ Surgery in the last one year

آیا عمل جراحی داشتید در سال گذشته؟ 

 

How often do you eat Processed Meat

هرچند وقت فراورده گوشتی مصرف میکنید؟ 

 

How often do you use Butter and Cream

هرچند وقت روغن و کره مصرف میکنید؟ 

 

When you eat Fish, Poultry and Meat, how is it cooked

هروقت شما ماهی ,مرغ و گوشت میل میکنید ,آنها چگونه پخته شده اند؟ 

 

What percentage of your Diet is Non-vegetarian food

چند درصد رژیم غذایی شما غیر گیاهی است؟ 

 

How much Coffee do you drink a day

روزی چه مقدار قهوه مینوشید؟ 

 

Do you take Aspirin once a day

ایا یکبار در روز آسپرین مصرف مکنید؟ 

 

How often do you eat Fruits and Vegetables

هر چند وقت سبزی و میوه میخورید؟ 

 

Do you take a Multi-Vitamin once a day

ایا روزی یکمرتبه مولتی ویتامین مصرف میکنید؟ 

 

Are you exposed to Air Pollution

ایا در معرض الودگی هوا هستید؟ 

 

Are you in a High risk area for Radon Exposure

ایا در معرض پرتوهای رادیو اکتیو هستید؟ 

 

Does Diabetes run in your immediate family

ایا در خانواده تان دیابت دارید؟ 

 

If deceased, how long did your Grandparents live

اگر مرده اند,عمر پدر بزرگ و مادر بزرگتان چقدر طول کشیده؟ 

 

 

Do you frequently use 2 wheeler (or) 4 wheeler

 

آیا شما اغلب از دوچرخه استفاده می کنید یا ۴چرخه ؟ 

 

How often do you find yourself stressed

هر چند وقت شما خودتان را در معرض استرس میبینید؟ 

 

Who you are

شما کی هستید

 

تفاوت گفتاری پسرها و دخترها در پای تلفن و بعد از آن

تفاوت گفتاری پسرها و دخترها در پای تلفن و بعد از آن
 

گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگم... بوس بوس بوس

 

گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر

 

 بعد از قطع کردن تلفن :

دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکبیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد

 

پسرها: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرام

 

چگونه می توانید آنچه را که ندارید به دست آورید  و آنچه که دارید حفظ کنید

...نایل شدن به موفقیت های فردی را نباید به حساب شانس و اقبال، تقدیر، یا بخت و امثال آن گذاشت. گو این که بعضی از افراد، لیاقت مند زاده شده اند، با این حال مهارت های فردی را باید قبل از آنکه فرد در راه موفقیت گام بردارد، بیاموزد و تجربه کند.
...تغییراتی کوچک ولی مهم در طرز تفکر ما، می تواند راه موفقیت های فردی را برای ما هموار کند.
... چهار قدم مهم که برای به دست آوردن موفقیت بیشتر لازم است در زندگی خود بردارید.
قدم اول- نیت خود را مشخص کنید.
قدم دوم- هرچه به آن نیاز دارید آماده کنید.
قدم سوم – هرچه دلتان می خواهد آن را به دست آورید.
قدم چهارم- موانع را از سر راه موفقیت فردی بردارید.
... همین طور که شما به موفقیت های فردی نایل می شوید، زندگی کردن دیگر نامش تقلا و تنازع نیست. آنچه در گذشته مشکل بود از این پس آسان جلوه می کند. با وجود این، هنوز مشکلات پابرجاست ولی قدرت شما در رفع و رجوع آنها موفقیت آمیز تر است. درهائی که قبلاً بروی شما قفل شده بود، باز می شوند. شما آزاد و رسته از ناراحتی ها می توانید خودتان باشید و کارهایی را انجام دهید که برای انجام آنها در این دنیا هستید. تجهیزات شما برای پیشروی بسوی آینده بیشتر خواهد بود. مشکلات غیرقابل اجتناب زندگی بصورت فرصت هایی در می آید تا شما آب دیده تر شوید.
... با درخشش نور باطنی حب نفس، پیمودن راه در تاریکی پایان می یابد.
... موفقیت های فردی حالتی تصوری یا تخیلی از بخت و اقبال، که عاری از برخوردها، نومیدی ها، یا عقیم گذاری ها باشد نیست. قسمت عمده یی از چیره دستی و استادی در موفقیت شخصی، فرا گرفتن این موضوع است که چگونه می توان احساسات منفی را از خود دور کرد و آنها را بدل به احساسات مثبت نمود. یا این که تجارب منفی را چگونه می توان به درس هایی که آموخته شده است مبدل نمود. روراست بودن با خود، روندی پژوهش گراست که نیاز به تغییرات بسیار دارد و مستلزم تجربه کردن پستی و بلندی ها در زندگی است. دست یابی به موفقیت فردی این معنی را می دهد که اگر شما زمین خورید می دانید چگونه باید از جای خود برخیزید.
افرادی که با به خطر انداختن خود می خواهند خودشان باشند و به دنبال دل خود می روند، معمولاً زمین می خورند. اشتباهات، عقب نشینی ها، تطبیق دادن ها، همه، جزئی از زندگی است. یعنی قسمت مهمی که به ما تعلیم می دهد و درس می آموزد.
...تفاوت اصلی بین افرادی که در زندگی خود موفقند و آنانی که شکست می خورند در این است که گروه اول می دانند چگونه کمک بگیرند.
... همینطور که شما به موفقیت های بیشتری نایل می شوید، هنوز هم شما در درون خود احساسات و هیجاناتی منفی نهفته دارید. ولی اینها همواره شما را بسوی خوشی، عشق، اطمینان و آرامش خاطر سوق می دهند. زمانی که شما یاد گرفتید چگونه باید از میان این هیجانات منفی بگذرید آنوقت است که تشخیص می دهید تا چه حد اینها مهم اند و شما علاقه ندارید که بدون وجود آنها زندگی کنید. اگر شما بدنبال آن نوعی از زندگی می گردید که در آن از احساسات و هیجانات مثبت و منفی خبری نیست، به گورستانی سربزنید و در آن معتکف شوید، زنده بودن یعنی حرکت
...
فصل اول :پول برای انسان خوشحالی نمی آورد
... هرچه بیشتر این خیال خام در ما قوت گیرد که پول عشق می آفریند، مقدار بیشتری از نیروی خودمان را که بدون داشتن پول نیز می توانیم خوشحال باشیم، از دست می دهیم.
.... برای درک یا تشخیص یک نیرنگ، لازم است که مغز به درجه یی از رشد رسیده باشد.
... ممکن است به نظر رسد که دنیای خارج مسئول طرز احساس ماست ولی در حقیقت، ما خود مسئول اصلی این کاریم. هنگامی که دنیای خارج به ما بیش از آنچه می خواهیم می دهد و ما را خوشحال می سازد، این خوشحالی زودگذر است زیرا تصور ما بر آنست که برای آنکه ما خوشحال باشیم چیزهای بیشتری نیازمندیم.
... ما چون به پول متکی شده ایم قدرت رفتن به درون خود را نداشته ایم تا کشف کنیم همیشه ما این قدرت را داشته ایم و تازگی ندارد.
... چیزی که زمانی فقط برای افراد منزوی که اجتماعی را ترک گفته بودند تا به آرامش درون دسترسی پیدا کنند قابل دسترس بود، حالا در دسترس همه است و نیازی به این که شیوه ی زندگی خود را تغییر دهند نیز ندارد.

ادامه نوشته

تجربه اي از مديريت موفق

مقدمه

شركتها، سازمانها و بنگاههاي اقتصادي امروزي در فرايند جهاني شدن ضمن روبه رو شدن با چالشهاي بي شماري مي بايد با رقباي قدرتمند رقابت كنند. از آنجايي كه رقابت پذيري، نيازمند برنامه ريزي صحيح همه‌جانبه براي استقرار سيستم هاي مديريتي به منظورارتقاي بهره وري و كيفيت محصولات و خدمات است، لازم است موسسات با شيوه هاي صحيح مديريت آشنايي كامل را داشته باشند.

مكتبها و نظريه هاي بسياري ازجمله: مكتب كلاسيك، نئوكلاسيك، تئوري اقتضايي، نظريه هاي انگيزشي، تئوري z (مديريت ژاپني)و... در علم مديريت مطرح شده است كه هريك از آنها شيوه خاصي از مديريت را به همراه خواهند داشت، وليكن چنين به نظر مي‌رسد كه ژاپن و شيوه مديريتي آن از آغاز دهه 0691 ميلادي به اين سو توانسته است توجه همگان را به خود جلب كند. ژاپن در دو جنگ جهاني شركت جسته، در يكي كامياب و در ديگري ناكام گشته است. برفراز خرابه ها و ويرانيهاي پس از جنگ جهاني دوم، با دگرگون كردن جهت گيري سياسي خود، در راهي تازه گام گذاشته است و با دست آويختن به نظام نوين مديريتي، فراگرد پيشرفت اجتماعي و اقتصادي را در زماني بسيار كوتاه مي پيمايد. اين كاميابي همه جهانيان را بر آن داشته است كه به بررسي دقيق اين نوع مديريت بپردازند و تجربه اي ازآن حاصل كنند.

 

ادامه نوشته

خدا

كساني كه معني دوست داشتن عشق و ايثار و خلوص را مي فهمند و خوب ميفهمند خدا را به آساني مي شناسند

امروز

Today

 

.is the first day of rest your life

تفاوت دو دیـــدگاه.....

برای ناهار خوردن به رستورانی می رفتم. روزی بر سر میز ناهار روزنامه ی «لوموند» را می خواندم. سرمقاله اش تحلیلی بود از کودتایی که در کشور بولیوی پرداخته بودند. کنار دست من یک دانشجوی اسراییلی نشسته بود. سرش را به زحمت خم کرده بود و با کنجکاوی می کوشید تا صفحه ای را که از لای صفحات روزنامه بیرون آمده بود، بخواند.
گفتم: کدام صفحه را می خواهید؟ گفت: صفحه ی بورس ها را!
آن را گرفت و ملتهبانه و دقیق نوسان قیمت کالاها و ارزها را بررسی می کرد. فکر کردم شاید تاجر است. هیچ نگفتم، اما او اعجابش را نتوانست پنهان کند و پرسید: چه کاره ای؟
گفتم: دانشجو. گفت: کجایی هستی؟
گفتم: ایرانی. پرسید: سرمقاله ی سیاسی به چه کار تو می آید؟ مگر سیاستمداری از بولیوی هستی؟ این که کجا کودتا شده، کجا اتفاقی افتاده، این ها به چه درد تو می خورد؟!
گفتم: مگر تو تاجر فرانسوی هستی؟! تو که دانشجویی هستی، به چه دردت می خورد؟! گفت: آدم باید منطقی باشد. من و تو هر دو دانشجو هستیم، ولی به هر حال ماهی صد تومان، هزار تومانی داریم که از کشورمان می گیریم؛ و آن پول به فرانک فرانسه تبدیل می شود و تغییر ارز در زندگی دانشجویی ما بی اثر نیست. صفحه ی اقتصادی به من این آگاهی را می دهد که مثلاً بدانم سال دیگر هم بلیت غذا همین هفده فرانک خواهد ماند یا نه. اما آن سرمقاله که می گوید، مثلاً در شیلی کودتا شده، در زندگی تو، یک دانشجوی ایرانی، چه اثری دارد؟
لحظه ای در هم نگریستیم و دیدیم که ما دو دانشجوی هم سن و هم عصر و هم رشته، تا کجا در چشم یکدیگر احمقیم!دیدم که زبان او طوری است، که من نمی توانم با او بحثی داشته باشم. برای این که او اصولاً دنیا را براساس آن چه «از لحاظ زندگی به دردش می خورد» نگاه می کند!
کسانی هستند که فضای اندیشیدن انسانی شان، در حدی است که آدم ها، رابطه ها، دوستی و دشمنی ها و حتی ازدواجشان براساس پول است. مگر نمی بینیم کسانی را که امروز با پدرزن شان ازدواج می کنند! این کار مگر برای پول نیست؟ یعنی انسان برای عزیزترین کاری که در زندگی دارد، براساس چه چیز فکر می کند! نه دوست داشتن، نه عشق، نه ارزش انسانی، بلکه براساس مقدار پول یا مثلاً تعداد قوم و خویشی که همسرش دارد، ازدواج کند. کسی که این محاسبه را می کند، حتی احساسات غریزی حیوان را ندارد. هیچ وقت یک الاغ نر، به خاطر جُل یک ماده و به خاطر قالیچه یا چیزی که بر پشتش است، به طرف آن کشش پیدا نمی کند. وقتی که یک انسان به این صورت درمی آید، از آن الاغ هم پایین تر است.

(( ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم کمی با

کفش های او راه بروم ))

 «حکایت هایی از زندگی دکتر شریعتی»

شیرین ترین و آموزنده ترین لحظه زندگی پروفسور حسابی

 مطلبی که در ادامه می آید خلاصه شده بخش ملاقات با اینشتن از کتاب استاد عشق به قلم ایرج حسابی پسرپروفسور می باشد , هرچند این کتاب تنها کتابی است که بطور مشخص به زندگی نامه پروفسور حسابی پرداخته است واطلاعات بسیار ارزشمندی از زندگی این استاد ایرانی ارایه داده است , اما نوع نگارش آن خالی ازمشکل نیست و نکته مهمتر تاریخ حوادث است که بطور مشخص به آنها دركتاب اشاره اي نشده است . اما خلاصه بخش ملاقات با اینشتن پروفسور حسابی چند نظریه مهم در علم فیزیک داشتند که مهمترین و آخرین آنها نظریه بی نهایت بودن ذرات بود , در این ارتباط با چندین دانشمند اروپایی مکاتبه و ملاقات می کنند و همه آنها توصیه می کنند که بهتر است که بطور مستقیم با دفتر پروفسوراینشتن تماس بگیرد بنابراین ایشان نامه ای همراه با محاسبات مربوطه را برای دفتر ایشان در دانشگاه پرینستون می فرستند بعد از مدتی ایشان به این دانشگاه دعوت میشوند و وقت ملاقاتی با دستیار اینشتن برایشان مشخص میشود پس از ملاقات با پروفسور شتراووس به ایشان گفته می شود که برای شما

ادامه نوشته

جعبه سیاه

 

در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است .خدا به من گفت: "غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار و شادی هایت را درون جعبه طلایی

.به حرف خدا گوش کردم

.شادی ها و غصه هایم را درون جعبه ها می گذاشتم

جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد و جعبه سیاه روز به روز سبک تر

روزی از روی کنجکاوی جعبه سیاه را باز کردم تا علت را بفهمم. در کمال ناباوری دیدم که ته جعبه سیاه سوراخ است و غصه هایم از آن بیرون می ریزد. با تعجب رو به خدا کردم و گفتم : خدایا ، چرا این جعبه ها را به من دادی ؟ و چرا ته جعبه سیاه سوراخ است؟

و خدا تا لبخند دلنشینی جواب داد :ای بنده ی من ، جعبه طلائی را به تو دادم تا لحظه های شاد زندگیت را بشماری و جعبه سیاه را دادم تا تلخی های زندگیت را دور بریزی و همیشه با شادی هایت شاد زندگی کنی

 

آيا شما هم جزء افراد فراموشكار هستيد؟

آيا شما هم جزء افراد فراموشكار هستيد؟ آيا مي توانيد نام عناصر درس شيمي را بياد آويد؟و يا اينكه تاريخ اولين برخورد با همسرتان را بخاطر مي آوريد؟ مسلما خير. اين بدليل آن است كه حافظه بصورتي انتخابي عمل ميكند. برخي از مسائل را بدليل اهميت بيشتر آسانتر از بقيه به ذهن مي سپاريم. اما مغز قابليت بخاطر سپردن هر موضوعي را داشته و فقط به كمي تمرين و ممارست نياز دارد.در ادامه مقاله با روشهاي بهبود حافظه آشنا خواهيد شد.
مسئله

بجاي پرداختن و وارد شدن به مطالب پيچيده روانشناسي در زمينه حافظه كوتاه مدت و بلند مدت، بيايد فقط قرار بگذاريم ديگر مسائلي كه نبايد فراموش مي كرديم را از قلم نيندازيم.

براي مثال هر كسي، شايد بجز معلم شيميتان، شما را به خاطر

ادامه نوشته

شریک

شریک

در یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آنها در میان زوجهای جوانی که در آنجا حضور داشتند بسیار جلب توجه می کردند.

بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین می کردند و به راحتی می شد فکرشان را از نگاهشان خواند:

«نگاه کنید، این دو نفر عمری است که در کنار یکدیگر زندگی می کنند و چقدر در کنار هم خوشبختند .»

پیرمرد برای سفارش غذا به طرف صندوق رفت. غذا سفارش داد ، پولش را پرداخت و غذا آماده شد. با سینی به طرف میزی که همسرش پشت آن نشسته بود رفت و رو به رویش نشست.

یک ساندویچ همبرگر ، یک بشقاب سیب زمینی خلال شده و یک نوشابه در سینی بود.

پیرمرد همبرگر

ادامه نوشته

دختر ها پسر ها در کلاس با هم:خوب  یا بد؟؟

این موضوعی بود که مطرح شد بوسیله استاد زبان ما برای نوشتن شما چه فکر میکنید؟؟

جداسازي دختر ها وپسرها در كلاس يك بحث مهم در بعضي جوامع است ودر بعضي ديگر يك مسئله حل شده ا ست .محدوديت ها مي تواند گاهي مفيد وگاهي مضر باشد آن بستگي به شرايط دارد.من فكر مي كنم اين بستگي به چندين نكته دارد در هر جامعه وآن در تفاوت فرهنگ ها ست . براي مثال فرهنگ جامعه – فرهنگ خانواده و فرهنگ فردي  و از همه مهم تر ارزش هاي غالب بر جامعه .در جوامع با فرهنگ بالااين مي تواند يك خصيصه براي دانش آموزان آن باشد كه آنها هرگز فراموش نكنند كه انها مي آيند به كلاس فقط براي يادگيري ودر اين راه بايد از ظرفيت هاي هم كلاسي هايشان به طور مناسب استفاده كنند خواه پسر يادختر .به خاطر اين درك آنها مي دانند كه آنها يك فرصت دارند كه ديگران از آن محروم اند.در بين چنين جوامعي ارزش ها واهداف توصيف شده ومشخص هستند ودانش آموزان در اين ضمينه توجيه اند. مفيد است كه دخترها وپسرها با هم استفاده كنند از دانش وتجارب وظرفيت هاي متفاوت هم ديگر. براي زنان محدوديت؛ مشاركت نداشتن در فعاليت ها از مد افتاده وقديمي شده اند ما بايد ياد بدهيم وآموزش بدهيم آنرا در مدارس و بايد  دور نگه داريم دخترها وپسرها رااز موضوعات حاشيه اي . مابايد تشويق كنيم آنهاراكه قرار بدهند تمركزشان را روي اهداف اساسي.

 

نوشته جواد جهاني

Email:j_javadjahani@yahoo.com

سیاهم(شعر کودک سیاه پوست افریقایی)

وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، 

 

وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم،

 

وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم...

 

 

و تو، آدم سفید:

 

 

وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی،

 

وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای،

 

وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی،

 

و وقتی می میری، خاکستری ای...

 

و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟..

زندگی

زندگی را

 

صرف

طولانی تر کردنش نکنیم.

راز پنج دقيقه !

 

در يك پارك زني با يك مرد روي نيمكت نشسته بودند و به كودكاني كه در حال بازي بودند نگاه مي­كردند. زن رو به مرد كرد و گفت پسري كه لباس ورزشي قرمز دارد و از سرسره بالا مي­رود پسر من است . مرد در جواب گفت : چه پسر زيبايي و در ادامه گفت او هم پسر من است و به پسري كه تاب بازي مي­كرد اشاره كرد .

مرد نگاهي به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد : تامي وقت رفتن است .

تامي كه دلش نمي­آمد از تاب پايين بيايد با خواهش گفت بابا جان فقط 5 دقيقه . باشه ؟ مرد سرش را تكان داد و قبول كرد . مرد و زن باز به صحبت ادامه دادند . دقايقي گذشت و پدر دوباره فرزندش را صدا زد : تامي دير مي­شود برويم . ولي تامي باز خواهش كرد 5 دقيقه اين دفعه قول مي­دهم .

مرد لبخند زد و باز قبول كرد . زن رو به مرد كرد و گفت : شما آدم خونسردي هستيد ولي فكر نمي­كنيد پسرتان با اين كارها لوس بشود ؟

مرد جواب داد دو سال پيش يك راننده مست پسر بزرگم را در حال دوچرخه­سواري زير گرفت و كشت . من هيچ­گاه براي سام وقت كافي نگذاشته بودم . و هميشه به خاطر اين موضوع غصه مي­خورم . ولي حالا تصميم گرفتم اين اشتباه را در مورد تامي تكرار نكنم . تامي فكر مي­كند كه 5 دقيقه بيش­تر براي بازي كردن وقت دارد ولي حقيقت آن است كه من 5 دقيقه بيشتر وقت مي­دهم تا بازي كردن و شادي او را ببينم . 5 دقيقه­اي كه ديگر هرگز نمي­توانم بودن در كنار سام ِ از دست رفته­ام را تجربه كنم . بعضي وقتها آدم قدر داشته­ها رو خيلي دير متوجه مي­شه . 5 دقيقه ، 10 دقيقه ، و حتي يك روز در كنار عزيزان و خانواده ، مي­تونه به خاطره­اي فراموش نشدني تبديل بشه . ما گاهي آنقدر خودمون رو درگير مسا ئل روزمره مي­كنيم كه واقعا ً وقت ، انرژي ، فكر و حتي حوصله براي خانواده و عزيزانمون نداريم . روزها و لحظاتي رو كه ممكنه ديگه امكان بازگردوندنش رو نداريم .

اين مسئله در ميان جوانترها زياد به چشم مي­خوره . ضرر نمي­كنيد اگر براي يك روز شده دست مادر و پدرتون رو بگيريد و به تفريح ببريد . يك روز در كنار خانواده ، يك وعده غذا خوردن در طبيعت ، خوردن چاي كه روي آتيش درست شده باشه و هزار و يك كار لذت بخش ديگه .

قدر عزيزانتون رو بدونيد . هميشه مي­شه دوست پيدا كرد و با اونها خوش گذروند ، اما هميشه نعمت بزرگ يعني پدر و مادر و خواهر و برادر در كنار ما نيست . ممكنه روزي سايه عزيزانمون توي زندگي ما نباشه.

خدا را شکر

I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house,
because it means that I am alive
خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم، این یعنی من هنوز زنده ام


I am thankful for being sick once in a while,
because it reminds me that I am healthy most of the time
خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار میشوم، این یعنی بیاد آورم که اغلب اوقات سالم هستم


I am thankful for the husband who snoser all night,
because that means he is healthy and alive at home asleep with me
خدا را شکر که تمام شب صدای خرخر شوهرم را می شنوم
این یعنی او زنده و سالم در کنار من خوابیده است


I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes,
because that means she is at home not on the street
خدا را شکر که دختر نوجوانم همیشه

 

 

 

 

ادامه نوشته

تصیم گیری گروه یا فرد ؟؟؟؟؟

 


گفته اند که دو مغز بهتر از یک مغز فکر می کنند و این گفته همواره مورد قبول کشورهای غربی بوده است سیستم حقوقی آمریکا وبسیاری از کشور های دیگر براین باور گذارده شده است .این باور ،گسترش یافته وبه دنیا رسیده که امروز بسیاری از بسیاری از تصمیات سازمانها در سطح گروه ،تیم با کمیته گرفته می شود  .یکی از مزایای عمده تصمیم گیریهای فردی سرعت آن است. فرد نباید تشکیل جلسه بدهد ووقت زیادی را صرف بحث درباره راههای گوناگون کند. بنابراین زمانی که باید تصمیمی گرفته شود،اوازاین مزیت برخوردار  است که بتواند به سرعت تصمیم بگیرد همچنین تصمیماتی که به وسیله فرد گرفته می شود ،از نظر مسئولیت و کسی که باید حساب پس بدهد مساله بسیار روشن است.به خوبی مشخص است که چه کسی تصمیم گرفته بنابراین نتیجه کار بر عهده وی بوده و او هم مسئولیت را می پذیرد اما اگر مسئولیت تصمیم برعهده گروه گذارده شود مساله تا اندازه ای مبهم می گردد.
سومین مزیت تصمیمات فردی این است که در این گونه تصمیم گیری ها  ثبات رویه در ارزشها وجود دارد .تصمیماتی که به وسیله گروه گرفته می شود دستخوش کشمکشها و برخورد قدرتهای بین گروه قرار می گیرد . نمونه عالی این گونه تصمیمات مصوباتی است که در مجالس قانون گذاری به تصویب می رسد.تصمیماتی که در یک جلسه گرفته می شود با تصمیمی که در جلسه بعد گرفته می شود 180 درجه تفاوت دارد واین منعکس کننده تواناییها و فشارهایی است که آنها می توانند بر سایر اعضا (در رابطه با یک مساله خاص) وارد آورند. اگر چه فرد معمولاً در تصمیمات خود برای همیشه و به صورت کامل پایدار وبا ثبات نیست ،ولی در مقایسه با گروره از ثبات بیشتری برخورداراست.
اینک مطالب بالا را با نقاط قوت تصمیمات گروهی مقایسه می کنیم ،درگروه اطلاعات و دانش بیشتر وکامل تری وجود دارد .اطالاعاتی که از منابع چندین نفر گرفته می شود ،به گروه این امکان را می دهد که بار اطالاعاتی تصمیمات را سنگین تر کند . علاوه بر افزایش بار اطلاعاتی ،گروه می تواند در سطح ناهمگن وغیر متجانس تصمیم بگیرد بدین وسیله دیدگاههای مختلف ارائه می گردد،بنابراین راه حلها ورهیا فتهای بیشتری مورد توجه قرار می گیرد . مدارک وشواهد بیانگر این است که همیشه عملکردگروه از بهترین فرد هم، بهتر است بنابراین کیفیت تصمیماتی که گروه می گیرد در سطح بالاتری است سرانجام ،گروه باعث می شود که راه حل بیشتر مورد قبول واقع شود . بسیاری از تصمیمات ،پس از اتخاذ مورد قبول واقع نمی شود زیرا افراد آنها را نمی پذیرند .اعضای گروه که در فرایند تصمیم گیری مشارکت می کنند علاقه زیادی دارند تا راه حلهای ارائه شده را موردتایید قرار دهند و دیگران را تشویق به پذیرش آنها نمایند.
بنابراین کدام یک بهتر است فرد یا گروه ؟ پاسخ بسیار روشن است ((آن بستگی دارد)) موارد زیادی وجود دارد که فرد می تواند بهترین تصمیم را بگیرد .
برای مثال ،مدارک وشواهد موجود بیانگراین است که اگر تصمیم چندان مهم ودر مرحله اجرا نیازی به تعهد زیر دست و کارکنان رده پایین نباشد بهتر است که به وسیله فر د گرفته شود. به همین شیوه می توان استدلال کرد که اگر اطلاعات به میزان کافی وجود داشته باشد واگر زیر دستان درباره نتایج حاصل تعهد بنمایند بهتر است که تصمیم به وسیله فرد گرفته شود.
به طور کلی این که آیا فرد یا گروه باید تصمیم بگیرد یا خیر ،به میزان اثر بخشی وکارایی بستگی دارد ازنظر اثر بخشی گروه برتری دارد .هر قدر راه حلهای ارائه شده بیشتر باشد آنها می توانند خلاقیت بیشتری داشته باشند ،دقیق تر وصحیح تر باشند ،ودر مقایسه با تصمیمات فردی از کیفیت بالاتری برخودار باشند ،ولی تصمیماتی که فردمی گیرد از نظر کارایی یا راندامان بر تصمیمات گروه برتری دارد ، تصمیمات گروه کارایی چندانی ندارد  زیرا آنها برای رسیدن به یک راه حل باید وقت و منابع بیشتری صرف کنند.
گردآورنده :جواد جهانی
منبع: استیفن پی رابینز1943(Stephen P. Robbins)( مبانی رفتار سازمانی ص159-160 انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی 1385 ) 

چگونه شخصیت خودرا بشناسیم

  

                                                                                           
موضوع :چگونه شخصیت خودرا بشناسیم

"حتماً در ارتباطات روزمره و کاری خود با دیگران ازاین قبیل واژه ها زیاد شنیدید و شاید هم زیاد به کار برده باشید:
یکدنده-قابل اعتماد-آبدیده-خوددار- بدگمان-حساس-موذی-ترسو-وظیفه شناس و...   .
تمام اینها برداشتها و ادراکات مختلفی است که نسبت به شخصیت افراد وجود دارد.آنچه که ما در گفتارهای عامه مردم در مورد شخصیت فلان کس می شنویم در حقیقت برداشت شخصی است از واکنش ها ، طرزتفکـّرها ، رفتار،حرکات و طرز برخوردهای افراد که منحصر به خود فرد است و طبیعتاً فرد دیگر برداشتی متفاوت خواهد داشت که این ممکن است بسیار به واقعیت نزدیک یا دارای دارای خطائی صد درصد باشد،میزان صحیح یا غلط بودن  بستگی به سطح تخصص، ویژگی های شخصیتی خود فرد ،محیط و فرهنگ دارد اگر ما بتوانیم شخصیت واقعی خودمان را بشناسیم شاید بهتر بتوانیم دیگران را بشناسیم یا در مورد درست یا غلط بودن قضاوت دیگران نسبت به شخصیت خودمان آکاه شویم."(1)
"انسان ها از بسیاری جهات زیستی با هم مشابهند مثل:غذا خوردن تنفس ،خواب درمقابل در بسیاری جهات متفاوت؛ مثل روش فکر کردن تشریح محیط اطراف ،چگونگی واکنش در برابر محیط و .... این ها همان تفاوت های فردی است که در افراد وجود دارد.
شخصیت یکی از عوامل موثر در ایجاد تفاوت های فردی است "(2)
"راه های گونا گونی برای شناخت شخصیت وجود دارد؛یکی از راه های شناخت شخصیت خود ودیگران استفاده از الگوی مبتنی بر پنج وضعیت است :
1-برونگرا :این ها افرادی هستند که پیوسته ابراز نظر میکنند
2-سازشکار: اینها افرادی هستند دارای روحیه همکاری ،قابل اعتماد ،مطمئن واز نظر فطرت خوب
3-با وجدان:افراد مسئولیت پذیر ،وابسته،هدفگرا (می کوشند به هدف خود برسند )
4-از نظر عاطفی با ثبات:این افراد آرام، علاقمند، احساسی ،عصبی، مضطرب ودر برابر تنش گاهی احساس امنیت و گاهی احساس نا امنی می کنند.
5-تجربه اندوز:افرادی تخیلی ،از نظر هنر با احساس ،اهل تفکر و تعقلند"(3)

"شما جزء کدام دسته یا دسته ها هستید؟با کمی دقت در رفتار های روزمره، طرز فکر ،چگونگی واکنش های خود  نسبت به رفتار های دیگران ،و... میتوانیم خود را در یکی یا ترکیبی از پنج وضعیت ذکر شده قرار دهیم .
دانستن اینکه چه شخصیتی داریم می تواند به ما درتصمیم گیری های پیشرو، فرصت های شغلی ،انتخاب همسر ،محیط زندگی،چگونگی ارتباط با دیگران ،رفتار بهتر ،واکنش های درست به رفتار های دیگران ودر یک نگاه کلی ساختن آینده ای بهتر کمک کند. "(1)
                 

گرد آورنده :جواد جهانی 
                                                                         
Email:j_javadjahani@yahoo.com                                                       
منبع:
1)گرد آورنده
2) دکتر حسین صفر زاده«تئوری های مدیریت ص397»انتشارات پوران پژوهش
3) دکتر استیفن  پی رابینز " Stephen p. Robbins"«مبانی رفتار-ص 54-55 »انتشارات دفتر پزوهش های فرهنگی