گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

آتش درون و هیاهوی برون

آتش درون و هیاهوی برون
بررسی فرآیندهای روانی از دیدگاه فلاسفه و دانشمندان اسلامی
عصبانی شد. فریاد زد. سر و صدا کرد. و گلاویز شد. ماندم که چه کنم. آتش از چشم هایش شعله می کشید. چیزی شبیه شیر دلمه شده کنار لب جمع شد. کف نبود. شبیه کف بود. غیر طبیعی بود. نگران شدم. ترسیدم. تا این حد خشم و آشوب را ندیده بودم. عواقب ناگوار این عصبانیت در کسر ثانیه ای جلوی چشمم آمد. سکته، مرگ ، خانه خرابی و ... گیج و مبهوت مانده بودم و نمی دانستم چه کنم.
اختلافی که قرار بود با پا در میانی من حل شود به خشونت کشیده شد. آدم وقتی عصبانی می شود گویا هیچ نمی فهمد. ترس و غضب از نظر غزالی مهمترین «انفعالات» آدمی به شمار می آیند. از جمله آثار انفعالی غضب در روی بدن عبارت است از دگرگونی رنگ بدن و اندام، لرزش شدید پلک های چشم بروز از هم گسیختگی در حرکات و سخنان فرد خشمگین تا آنجا که در کنار لب هایش کف می نشیند و حدقه های چشم سرخ می شود و سوراخ های بینی دگرگونی می یابد و چهره ی آدمی عوض می شود.
غزالی می گوید: «وقتی آتش غضب شعله ور می شود، فرد خشمگین، بصیرت خود را از دست می دهد و نابینا می شود و به علّت شدّت غلیان و جوشش خون، دودی انبوه و متراکم وتیره به طرف مخ آدمی متصاعد می شود و خون واقعی در عروق و رگ ها می پراکند و به قسمت های فوقانی و بالای بدن اوج می گیرد آن گونه که آب در دیگ می جوشد؛ و بدین سان به سوی چهره ی آدمی سرازیر می شود و گونه و چشم انسان سرخ فام می شود.
امّا در حالت حزن و اندوه، می بینیم که به علّت انقباض یافتن خود به طرف جوف قلب، رنگ آدمی زرد می شود و گاهی آثار درونی حالت انفعالی ترس به جایی می رسد که انسان دچار زهره ترک شده و کیسه ی صفرا پاره می شود و مرگ او فرا می رسد. و نیز در حالت خشم شدید، کار به جایی می رسد که آتش و حرارت غضب، رطوبت جلدی بدن را از بین می برد و آن را می خشکاند، رطوبتی که حیات قلب آدمی بدان وابسته است و سرانجام مرگ فرد خشمگین به علّت غیظ او فرا می رسد.»
واژه انفعال برای من ناآشنا نیست. به تعبیر من ، رفتار امروز جامعه مصداق انفعال است. این که هر کدام به فکر خودمان باشیم و به نتایج جمعی کارمان توجه نکنیم. این که مثل زالو به جان سفره های زیرزمینی بیفتیم و میلیون میلیون ذخایر آبی آن را بکشیم و به این فکر نکنیم که داریم زیر پایمان را خالی می کنیم و همه نگاه کنیم و کاری نکنیم معنی انفعال می دهد. ولی نمی دانم چرا غزالی می گوید انفعال را در ترس و غضب می یابد و البته زیر مجموعه ای از محرک ها.
محرّک از نظر غزّالی امری است که موجود زنده را به نشاط و جنبش روانی وا می دارد، اعمّ از این که این نشاط و جنبش، حرکتی یا ذهنی باشد. وی همچنین معتقد است که عواطف از محرّک های مهمّ و اساسی رفتار انسان است. تمایلات عمده و اساسی از دیدگاه غزالی عبارت اند از: «شهوت و غضب» که پایه و اساس تمایلات دیگر و همچنین منشأ رفتارهای بنیادی و عاطفی گوناگون هستند، که غزالی آنها را به سه گروه تمایلات فردی، اجتماعی و عالی تقسیم کرده است.
 غزالی معتقد به سرکوفتگی غرایز و تمایلات نیست؛ بلکه مؤیّد و طرفدار تعدیل و تعالی آن است؛ زیرا وی وجود محرّک های درونی و تمایلات گوناگون را در انسان اساسی می داند و به اهمیّت هر یک معترف است. گروه صوفیان «مجاهدت» را عبارت از ایجاد دگرگونی معنوی در درون انسان می دانستند و می گفتند : «مُت قَبلَ اَن تَموُت» ؛ بمیر قبل از آن که بمیری
انسان با مجموعه از محرک ها دست در  گریبان است. شهوت و غضب. معتقدم بر اساس همین محرک ها و زیرمجموعه های آن نیز می توان دنیا و آخرتی آباد ساخت. ولی مشروط بر آن است که در راه صحیح خود به کار گرفته شود. این که دلمان می خواهد صاحب پست و منصب بشویم. پول داشته باشیم. زندگی خوبی برای خودمان مهیا کنیم همه و همه خوب است و می تواند انگیزه ای برای کار کردن شود. اگر کارهای بزرگ را حساب شده به امیال انسانی گره بزنیم – بر فرض این که انگیزه های انسان دوستانه و خیرخواهانه را نادیده بگیریم – باز هم می توان شاهد کارهای خوبی بود. ولی متأسفانه باید اعتراف کرد عادت های بد در زندگی شخصی و اجتماعی ما را بد جایی کشانده است. هرچند در تعریف علمی عادت نیز شکلی از یادگیری است. زندگی ما پر از عادت های مثبت و منفی است که نوع دوم آن بلای جان می شود.
در تعریف عادت می توان گفت که صورتی از یادگیری ضروری است که سرانجام به صورت خودکار و ابزاری در می آید که اراده و اندیشه به همراه ندارد. اهمیت عادت از نظر غزّالی و نگرش او به اخلاق و عقاید اخلاقی این معلم اخلاق را بر آن داشته است که اخلاق را بر دو پایه استوار بداند: نخست، اخلاق فطری که از طریق موهبت الهی و به طور طبیعی شکل می گیرد. و اخلاق اکتسابی که در اثر عادت های گوناگون برای آدمی فراهم می آید.
غزالی می گوید: وقتی انسان از طریق اعتیاد به امر باطل و ناروا، احساس لذّت می کند و از رهگذر عادت، گرایش و تمایل به باطل و زشتی ها در او پدید می آیدف چگونه از حق، آن گاه که مدتی بر آن تمرین کند و پیوسته و به طور مکرّر ، ملازم آن باشد، لذّت نخواهد برد، بلکه باید گفت، گرایش نفس به امور پست و زشت و باطل، همانند علاقه به خاک خوردن است که برخی از اشخاص از طریق عادت به خوردن خاک و گل معتاد می شوند، که قهراً این عادت با حدود طبع آدمی بیگانگی دارد؛ امّا تمایل و گرایش انسان به حُب و دوستی باری تعالی و علاقه به معرفت او و پرستش وی، همانند تمایل به خوردن و نوشیدنف طبیعی است ، چون طبیعت و سرشت قلب و درون آدمی، چنین تمایلی را اقتضاء می کند.
غزالی معتقد است که باید این تکرار در زمان ها و لحظاتی نزدیک به هم استمرار و ادامه پیدا کند. وی می گوید: وقتی همگام با تقارب زمان تکرار، آدمی به یک امری معتاد شد حالتی راسخ و نافذ در نفس و روان او پدید می آید که پیآمد آن، اعمال و رفتاری است که بدون زحمت و تکلف انجام می شود.
اگرچه اعتیاد به امر ناپسند لذت زودگذر در پی دارد ولی چنانچه آگاهی همراه نگردد لذت آنی را مدام می سازد. نمی توان در یک دنیایی که هیچ چیز بر جای خود نیست انتظار آن داشته باشیم که عقل آدمی بر عمل ، رفتار و ذهن حکومت نماید و اتفاقات خوبی را رقم زند.
طبق گفته ی ارسطو، عقل آدمی دارای دو امتیاز است که عبارت از ادراک و اراده است. فلاسفه ی اسلامی اراده را «تمایل عقلی» نیز نامیده اند. اراده از نظر فارابی از گردهمایی دو قوّه ی «شوقی و عقلی» انسان تکوین می یابد.  اراده از نظر ابن سینا یکی از قوای محرکه ی انسان است که عرفان خود را از قوّه ی نظریّه دریافت می کند.
غزالی با توجه به همین تفاوت های رفتاری موجودات ، دو نوع اراده را مشخص می کند: نخست اراده ای که حیوان و انسان در آن مشترک اند. مانند اراده شهوات و تمایلات و  اراده ای که ویژه ی خود انسان است و ناشی از ادراک او به هدف رفتار و نتیجه ی آن است.
اراده از نظر صوفیان ، عبارت از ترک امری است که انسان بدان خو گرفته باشد و لازمه ی آن استمرار بر تحمّل رنج و مشقّت و ترک راحتی و آسایش است. غزالی در تعریف اراده از مشرب صوفیه نیز متأثر شده و درباره ی اراده به مفهوم صوفی آن می گوید: اراده عبارت است از سلوک و در نوردیدن «طریق الی الله» و مرید نیز عبارت از کسی است که سالک و پیماگر این طریق باشد.
غزّالی به رغم اینکه بر اهمیت و ارزش اراده پافشاری می کند منکر «جبر روانی» در رفتار انسان است. وی بر خلاف روان شناسان دیگر که ، به طور عمده، غرایز، برای مثال غریزه ی جنسی را منبع منحصر به فرد رفتار انسان به شمار می آورند و او را محکوم و مقهور این غریزه می دانند، معتقد است، چون عنصر اختیار و اراده در دسترسی آدمی قرار دارد؛ بنابراین همین عنصر منشأ و موجب مسئولیت و محور شخصیّت وی تلقی می شود و به همین سبب، رفتار و عمل غیر ارادیش اعتبار و ارزشی ندارد؛ زیرا اراده به منزله ی روح و اساس عمل و رفتار انسان است.
بدین ترتیب غزّالی همانند یک روانشناس اخلاقی اراده را در نظر دارد و ثابت می کند که فرآیند اراده عبارت از یک تحرّک و جنبش ذاتی و درونی است که این حرکت و پویایی در واقع نمایانگر حیات انسانی است. بدیهی است اراده با چنین مفهومی تمام وظایف و رفتارهای انسانی، اعمّ از ذهنی ، جسمی و عملی را در بر می گیرد.
مفهوم اراده از نظر غزالی با مفهوم آن در روان شناسی جدید چندان تفاوتی ندارد؛ چون در روان شناسی جدید، اراده عبارت از یک فعالیت روانی است که هدف آن ایجاد انسجام در پاسخ ها و بازتاب هایی است که درگیری موجود میان دو مجموعه از تمایلات، منجر به تعویق و تأخیر آن شود و این انسجام در نهایت با ترجیح یکی از گرایش هایی که در نظر فرد، عالی تر به نظر می رسد، صورت می گیرد.
شهوت ، غضب ، انفعال و اراده و عادت دغدغه های روانی هستند که هر آن شرایط ذهنی و رفتار انسان را با چالش مواجه می نمایند. چالشی که اجتماعی را نیز در می نوردد. انسان بعنوان واحد جامعه مجموعه ای از کشش های درونی و بیرونی است که لازم است در بستری از تعامل شخص و جامعه در مسیر درست خود به کار گرفته شود تا تعالی شخص و اجتماع را باعث گردد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد