گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

تنهایی معتاد و آشفتگی جامعه

تنهایی معتاد و آشفتگی جامعه


بررسی زمینه های کاربرد اجتماعی درمانی جامعه محور در درمان معتادان


دست و پای معتاد را به تخت می بندند که ترک کند. بیچاره را یکی دو هفته زجرکش می کنند که این کوفت و زهرماری را کنار بگذارد. معتاد نمی کشد و خانواده درد می کشد ؛ از این که عزیزشان را در بند کرده اند. نزدیکان چشم پر آب دارند و او از درد آب می شود و دست آخر بعد از یک مشقت چند ماهه قصه ی پرغصه از سر گرفته می شود.


متهم را تریاک گفته و قربانی را معتاد کشیده ایم در حالی که جای این دو را به اشتباه دیده ایم. متهم معتاد است نه آن شکل و شمایل. آن شخصیتی که در خانواده برایش رقم زده و در جامعه ساخته و پرداخته ایم. پایین و بالای شهر ندارد. آن که ندار و بی بضاعت بوده است ، کمبودها برایش عقده شده و سر در دامن اعتیاد نهاده است و آن که دارا و توانا بوده است در مواجهه با کوچک ترین شکست و ناکامی بی ظرفیتی کرده و خود را واداده است. 


هموار، مشکلات و موقعیت های نارحت کننده، تبدیل به نشانه های منظمی می شوند که با ظهور هر باره این نشانه ها، فرد به مصرف مواد روی می آورد. برای بعضی از معتادین ، عوامل فیزیولوژیک ممکن است در نقش این نشانه ها ظاهر شوند اما برای بسیاری، این عوامل ارتباط اندکی با نقایص رفتاری دارند. نقایصی که به موازات تداوم سوء مصرف مواد بر هم انباشته می شوند. وابستگی فیزیکی یا اعتیاد جسمانی را باید درچارچوب کلان تری که همانا وضعیت روانی و سبک زندگی فرد است نگریست. بنابراین، مشکل ، خود فرد است نه مواد، اعتیاد یک علامت است و نه ریشه اصلی اختلال


الگوهای رفتاری منفی ، نگرش های منفی و نقش های ناکارآمد در تنهایی ایجاد نشده اند که در تنهایی نیز بتوان آن را تغییر داد. بنابراین ، بهبودی نه تنها بستگی به این دارد که فرد چه چیزی آموخته است بلکه مهم است بدانیم که این آموزش، چگونه، کجا و با چه کسی صورت پذیرفته است، این فرض، در واقع مبنای این تفکر است که اجتماع، در آن مشارکت کرده و عمل کند و نقش مسئولیت پذیرانه اجتماعی هنگامی اکتساب می شود که این نقش در عمل اجرا شود. بنابراین ، تغییرات در سبک زندگی فرد و هویت او بتدریج با مشارکت در نقش های مختلف حیات اجتماعی، آموخته می شود، و به کمک افراد و روابط شان با دیگران در فرآیند یادگیری، حمایت می شود. بدون این روابط، راه های نوین سازگاری در نتیجه تنهایی فرد، در معرض تهدید قرار می گیرد و احتمال عود را افزایش می دهد. از اینرو باید به کمک شبکه ای از افراد همسان، نگرشی جدید در فرد نسبت به خودش، جامعه اش و فلسفه زندگی اش تثبیت شود تا بهبودی پایدار را تداوم بخشد.


اجتماعی درمانی یا اجتماع درمان مدار نوع خاصی از درمان است که در آن تغییر بر اساس زندگی اجتماعی در محیط بسته و ساخت یافته صورت می گیرد. در این اجتماع مسائل روزانه ی زندگی یعنی کار، احساس، رفتار، تفکر و فراغت از دیدگان درمانی مورد توجه جدی قرار می گیرد و افراد آسیب دیده اجتماعی به ویژه معتادان الگوهای صحیح زندگی را فرا گرفته و آن ها را تمرین می کنند. اجتماعی درمان مدار یاTCیک برنامه ساختار یافته و نظارتی قوی است که برای درمان مسائل رفتاری، هیجانی و خانوادگی مصرف کنندگان مواد طراحی شده است. در این اجتماعی بر خودیاری، رشد فردی و حمایت همسالان تأکید می شود.


پیش از آنکه تفاوت معتادین با یکدیگر، ناشی از الگوی مصرف شان باشد، تفاوت  آن ها مربوط به اختلال عملکرد روان شناختی و کمبودهای آموزشی، تحصیلی و شغلی، چشمگیر است. برای آن ها، ارزش های عمده و اساسی زندگی، در حال نابودی است یا این که اساساً از دنبال کردن آن طرف نظر کرده اند، اغلب این معتادین کسانی هستند که از بخش آسیب دیده و ناکام جامعه، برخاسته اند، یعنی جایی که سوء مصرف مواد، بیشتر پاسخی اجتماعی است، تا آشفتگی روانی. برای چنین افرادی، تجربه یTC، نوعی «توانش یا آماده سازی» تلقی می شود.


به این معنا که آن ها برای نخستین بار در زندگی شان، سبک زندگی متعارف و مولد اجتماعی را فرا می گیرند. اما معتادینی که از بخش برخوردار جامعه برخاسته باشند، سوء مصرف توسط آن ها بیشتر نمایشگر آسیب روان شناختی، آشفتگی شخصیتی یا بیقراری و خستگی هستی شناختی است. در مورد اینگونه معتادین اصطلاح «بازتوانی» مناسب تر است زیرا به این معناست که فرد به سبکی که قبلاً می زیسته ، می شناخته و شاید آن را پس زده است باز می گردد.


در  TCعملاً اهداف درمانی روان شناختی و اجتماعی به صورت همزمان تعقیب می شود و به منظور دستیابی به اهداف، معتاد مجبور است که مدتی حدود ( 3 ماه تا 3 سال) در اجتماعات درمان مدار زندگی کند و با برنامه های هدفمندی که برای وی در نظر گرفته شده است، سطح عملکرد وی نه تنها به سطح عملکرد قبل از بیماری برسد (بازپروری) بلکه انواع جدیدی از رفتار که قبل از اعتیاد نیز در وی وجود نداشته است ایجاد گردد. پرورش، البته این یک یادگیری ساده رفتار نیست و در واقع درمان به مفهوم یک فرآیند پیچیده یادگیری است که در نهایت به کسب مهارت های زندگی معرفی می گردد


TC سوء مصرف مواد را بیماری یا اختلال می داند که تمامی و یا بخشی از زمینه های عملکرد فردی ( شناختی ، رفتاری ، هیجانی، طبی ، اجتماعی یا معنوی ) را در بر می گیرد. بدین جهت وابستگی فیزیولوژیک نسبت به کل شرایط مؤثر بر شخص، ثانویه تلقی می گردد. در TCمشکل یا مسئله اصلی خود شخص است نه مواد، اعتیاد یک علامت است نه ریشه ی اصلی اختلال و سم زدایی شیمیایی شرط وارد شدن به اجتماعی درمان مدار است نه هدف آن. هدف بازتوانی ایجاد شرایط زندگی بدون مواد است. هم چنین درTCافراد جدا از الگوهای مصرف مواد، از ابعاد عملکرد روانی و نقایص اجتماعی، تمایز داده می شوند.


به طور کلی، هشیاری پیش شرطی برای یادگیری درست زندگی کردن است، اما زندگی درست، لازمه حفظ این هشیاری است. تغییر رفتاری، بدون بصیرت ناپایدار است و بصیرت نیز بدون تجربه، ناکافی است، بنابراین طرز سلوک عواطف، مهارت ها، نگرش ها و ارزش ها ، با یکدیگر جمع شوند تا تداوم تغییرات سبک زندگی و هویت مثبت شخصی و اجتماعی فرد، تضمین گردد. بهبودی یک فرآیند تکاملی است. تغییر در   TCباید به صورت عبور از مراحل پیشرونده یادگیری درک شود. یادگیری که در هر مرحله رخ می دهد، ایجاد تغییر در مرحله بعد را تسهیل می کند و هر تغییر نمایانگر، حرکت به سوی اهداف بهبودی است.


انگیزه مندی؛ بهبودی، نیازمند فشار –چه منفی و چه مثبت – برای ایجاد تغییر است. هرچند میزان تأثیر درمان به میزان انگیزه مندی و آمادگی فرد بستگی دارد، اما واقعیت این است که تغییر در خلأ اتفاق نمی افتد، در طی بازتوانی، نوعی تعامل میان فرد و محیط درمانی اش به وجود می آید. بهبودی خودیارانه به این معنی است که فرد، مشارکت عمده و اساسی را در فرآیند تغییر دارد.


اجتماع به عنوان یک شیوه (وسیله) تغییر جوهره اصلی و اساسی TC، است، آنچه که TC را از سایر رویکردهای درمانی (و نیز اجتماعات دیگر) متمایز می کند، کاربرد هدفمندانه اجتماع به عنوان شیوه ای اصلی برای تسهیل تغییرات روان شناختی و اجتماعی ، در افراد است. تجارب یادگیری و درمانی که برای بهبودی و رشد شخصی ضروری هستند، درون متنی اجتماعی و از رهگذار مراوده و آمیزش اجتماعی، آشکار می شوند.


دوستی با افراد خاص، همتایان و کارکنان امری ضروری در تشویق افراد برای مشارکت و باقی ماندن در فرآیندتغییر است. روابط شکل گرفته در طی درمان، مبنایی برای شبکه ی اجتماعی مورد نیاز در حفظ بهبودی و درمان است. رویکرد اصلی برای تسهیل تغییر عبارت است از استفاده از اجتماع به عنوان یک شیوه، که این خود به معنای استفاده از مداخلات متعدد است. بهبودی را نیز باید بر اساس یادگیری پیشرونده یا تکاملی و بر حسب ویژگی های مراحل تغییر بیان کرد.


در TC درون سازی، اهمیت خاص و برجسته ای دارد، زیرا نیروی اجتماعی به عنوان یک شیوه می تواند به راحتی نگرش ها و رفتارهای عینی و قابل مشاهده را تعدیل کند. اما این تغییرات ممکن است پس از جدایی فرد از تأثیرات حضور قدرتمند اجتماعی همتایان، تداوم نیابد.کاملاً مشخص است که یادگیری درونی شده ، قابل تعمیم به موقعیت های جدید – چه داخل و چه خارج از برنامه – نیز هست.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد