گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

با حافظ

گر خود بتی ببینی مشغول کار او شو 

هر قبله ای که بینی بهتر ز خود پرستی

قطعی چند هفته ای اینترنت منزل

سلام و احترام به تک تک دوستان 

چند هفته ای  اینترنت منزل قطع بود. ارتباطات مجازی به شدت افت کرد و در عوض به رایزنی و جمع آوری مطالب در ارتباط با نشریه پرداختم. کارهایی صورت گرفت و نتایجی در بر داشت. سعی بر این است که روزانه گزارش کار را ارائه دهم و جبران کوتاهی بنمایم. 

با دعای شما

با حافظ

                    آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند 

آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند 

                    دردم نهفته به ز طبیبان مدعی 

باشد که از خزانه ی غیبش دوا کنند 

                    معشوق چون نقاب زرخ در نمی کشد 

هر کس حکایتی به تصور چرا کنند 

                    چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است 

آن ب که کار خود به عنایت رها کنند 

                    بگذر به کوی میکده تا زمره ی حضور 

اوقات خود زبهر تو صرف دعا کنند 

                    پیراهنی که آید ازو بوی یوسفم 

ترسم برادران غیورش قبا کنند 

                    حالی درون پرده بسی فتنه می رود  

تا آنزمان که پرده برافتد چه ها کنند 

                    گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

صاحبدلان حکایت دل خوش ادا کنند 

                    می خور که صد گناه زاغیار در حجاب 

بهتر زطاعتی که به روی و ریا کنند 

                    پنهان زحاسدان به خودم خوان که منعمان 

خیر نهان برای رضای خدا کنند 

                    حافظ دوام وصل میسر نمی شود 

شاهان کم التفات به حال گدا کنند

دیدار با فرماندار آران و بیدگل

با یک تماس تلفنی موفق شدم از فرماندار شهرستان آران و بیدگل وقت ملاقات بگیرم. مسئول دفتر فرماندار گرفت ساعت یک و نیم بیا. وقتی دیدم به این راحتی می‌شود وقت گرفت، خوشحال شدم. 

راس ساعت یک و نیم دفتر فرماندار بودم. و بلافاصله به دفتر فرماندار رفتم. خودم رو معرفی کردم. رفیعی هستم از بهشت پنهان خدمت رسیده‌ام. 

با توجه به این که هر سری نشریه بهشت پنهان برای فرمانداری آران و بیدگل ارسال می‌شود، برقراری ارتباط خیلی وقت ما را نگرفت. 

فرماندار گفت نشریه را می‌بینم. مطالب خوبی دارد به غیر از یکی دوبار که مطلب سراسر کذبی را منتشر کردید در بقیه موارد خوب بوده است. 

ایشان به مطلب آقای علیرضا توحیدی اشاره کردند و گفتند: سراسر کذب بود ولی من درصدد جواب دادن بر نمی‌آیم. ایشان ادامه دادند: من در ارتباط با جوان کویر هم همین نظر را دارم.  مطبوعات خوب است رعایت اخلاق و انصاف بشود. من نمی‌گویم ما اشتباه نداریم ولی این که همیشه خارج از اخلاق و انصاف روی اشتباهات مانور بدهیم، کار درستی نیست. البته من نه جواب این دوستان را می‌دهم و نه مبادرت به شکایت و از این گونه اقدام‌ها می‌کنم. 

به فرماندار گفتم. من فکر می‌کنم «گفتگو» است که باعث پیشرفت و تعالی جامعه می‌شود و با روبروی هم قرار گرفتن و لجاجت کردن نمی‌توان در مسیر گفتگو قرار گرفت. از این رو ماهنامه بهشت پنهان آماده است فضای گفتگو را فراهم کند.  

وقت معرفی همکاران رسید به آقای عنایتی و توحیدی در بیدگل و علوی در نوش‌آباد اشاره کردم. 

فرماندار آمادگی خود را برای تعامل اعلام کرد، هرچند که نگاهش خصوصاْ با معرفی شدن دوستان چیز دیگری را نشان می‌داد شاید می‌خواست با زبان بی‌زبانی بگوید یا قصد شوخی کردن با من را داری و یا اینکه واقعاْ در توهم زندگی می‌‌کنی 

این حالت‌ها زمانی برایم مسلم شد که گفت: 

- آقای علوی همان است که سایت دارد.  

- بله چطور مگه  

- دیشت وبلاگش را می‌خوندم 

- خوب چی بود 

- بگذریم 

جلسه امروز با فرماندار قدمی در جهت شروع یک تعامل بود تا خدا چه خواهد

با حافظ

غم گیتی گر از پایم در آرد 

بجز ساغر که باشد دستگیرم

اساسنامه بهشت پنهان

دیروز سلمان تماس گرفت و گفت قبضی برای اینترنت دفتر برزک آمده است. او احتمال می‌داد که اشکالی در قبض باشد و من گفتم بررسی می‌کنم و به ایشان اطلاع می‌دهم. 

امروز برای پیدا کردن ته قبض قبلی اینترنت پرونده‌هایم را زیر و رو می‌کردم که به پیش‌نویس اساسنامه نشریه بهشت پنهان برخوردم.  

یادم آمد که بیش از دو سال پیش آقای صادقی این پیش‌نویس را به من داده‌اند. اون زمان‌ها سعی کردیم که مجمعی را در برزک پی‌ریزی کنیم. یکی از ابزارهای این مجمع نشریه بود. من به دوستان گفتم به صورت داخلی نامگذاری می‌کنیم ولی عمومی توزیع می‌نماییم. در آن موقع آقای صادقی گفتند که من با این کار موافق نیستم. کار باید از مسیر قانونی صورت گیرد. و ادامه دادند من بیش از دو سال پیش، درخواست مجوز نشریه داده‌ام ولی هنوز جواب آن نیامده است.  

بعد از این صحبت‌ها بود که پیش‌نویس را برای من آوردند. بعد از این که پیش‌نویس را خواندم با خودم فکر کردم آقای صادقی می‌خواهد با آوردن این پیش‌نویس خط مشی فکری‌اش را نیز عنوان نماید. 

آن مجمع به دلایلی هنوز شکل نگرفته از هم پاشید. ولی نوروز ۸۷ آقای صادقی من و تعدادی دیگر از دوستان را به خانه دعوت کردند و گفتند مجوز نشریه آمده است. این گوی و این هم میدان... 

بگذریم 

بد نیست متن این پیش نویس اساسنامه را در این پست بیاورم

ادامه مطلب ...

باحافظ

دل من از هوس بوی تو ای مونس جان 

خاک راهی است که در دست نسیم افتادست

راضی هستی؟

واسطه - من طرفدار شما هستم. من از حقوق شما دفاع می‌کنم. من با مستاجرم. من هرچند یک واسطه هستم ولی طرف مستاجر را می‌گیرم. 

برادر واسطه - پول داری به من بدی 

واسطه - چه کاری به پول داری ؟

برادر واسطه - کار شخصی باهاش دارم. 

واسطه - نه پول ندارم  

(رفتن برادر....) 

(برداشتن تلفن توسط واسطه) 

- الو .... پول می‌خواست از من بگیره ... بهش ندادم... مواظبش باش...  

واسطه - الان موجر می آد و قرارداد را می‌بندیم 

(آمدن موجر) 

موجر - داداشت بود که رفت؟ 

واسطه- آره...  پدرمون را درآورده... یکی دو هفته پیش ترکش دادم... حالا یکی دو روزه که مشکوک می‌زنه  

موجر- متاهله؟ 

واسطه- آره بابا، زن داره، بچه داره، برو و بیایی داشت، عکسش داخل گوشیمه، نگاه کن... چه قیافه ای داشته، همه چی رو از دست داده

موجر- می‌خواستم بهت بگم مواظبش باش. دلم نمی آد بگم ولی چندتا از این ها را سراغ داشتم که کارشون به تزریق کشید و تکلیف تزریق هم معلومه. یه وقت می‌شه که جنس،خوب نیست و تزریق که صورت گرفت. کار طرف تموم میشه. 

واسطه- باشه، اینها بمیرند بهتره 

مستاجر- قرارداد را بنویسیم. 

موجر- این واسطه همش طرف مستاجر را می‌گیره 

مستاجر- من هم چیزی نگفتم 

(قرارداد نوشته می‌شود) 

(واسطه زیر لبی به موجز) 

واسطه- راضی هستی؟

با حافظ

گفتم خراج مصر طلب می‌کند لبت 

گفتا درین معامله کمتر زیان کنند

قدرت تحلیل مخاطب در پست قبل

پست قبلی گزارشی تصویری از عاشورا در نوش‌آباد بود که دوستان بذل محبت کرده و نظراتی داشتند. در این ارتباط از دوستان صاحب نظر چند سوال دارم: 

۱- آیا همه عزاداران در تمامی عکس ها از نوار سبز استفاده کرده‌اند؟ 

۲- آیا توضیحی مبنی بر این که این سبزها نماد چیست در کنار عکس ها آورده ام و  یا این که دقیقاْ بیان داشته ام که مشاهده من در عاشورا در نوش‌آباد به تصویر کشیده شده است. 

۳- آیا هیئت محترم شیخ آباد در همه سال ها از نماد سبز استفاده کرده اند یا رنگ‌های دیگری نیز به کار برده‌اند؟ 

۴- آیا هیئت محترم شیخ آباد از اوضاع جامعه اطلاع دارند که رنگ سبز در این روزها چه بویی پیدا کرده است (به فرض صحت یکی از نظرات)؟ 

۵- به فرض این که سبزها اهل تجاوز باشند،آیا همه سیزده چهارده میلیون سبز اهل تجاوز هستند و یا به قول تمامی اخبار رسانه های حکومتی، تعداد قلیلی هستند که به قول جریان حاکم آنها نیز سبز نیستند. تعدادی از اعضای گروهک منافقین هستند که یا از خاک عراق به صورت مخفی به ایران آمده‌اند و یا این که نیروهای آنان در ایران می‌باشند؟ 

۶- آیا در تک‌تک کلمات این وبلاگ از روز اول تا حال، کلمه‌ای توهین در ارتباط با طرز تفکرات هرچند قلیل مشاهده شده است؟ 

۷- در این چند نظری که دوستان موافق با جریان حاکم در پست قبل به تصویر کشیده شده است، چند کلمه و جمله اهانت آمیز دیده می شود؟ 

۸- آیا در عکس‌ها پیش داوری همه صورت گرفته است؟ 

۹- آیا در انبوه جمعیت هیئت محترم ابوالفضلی که در جلوی زیارت دیده می‌شود کسی از نوار سبز هم استفاده کرده است؟ 

۱۰- آیا تصویر هیئت محترم ابوالفضلی از مجموع تصویرها حذف شده است؟ 

۱۱- آیا می‌توان نظرات پست قبل را به عنوان نماینده افراد فرهیخته جریان حاکم نام برد؟ 

۱۲- آیا تجاوز از سوی سبزها صورت گرفت و یا در کهریزک (که به تایید جریان حاکم رسید)(و با توجه به اخبار سیمای آقا عزت، که متجاوزین آشوب‌های خیابانی را از گروهک منافقین نامید و نه از سبزها)؟ 

۱۳- عکس امام را سبزها پاره کردند یا افرادی دیگر؟ 

۱۴- مسئولین کشورهای غربی از سبزها دفاع می‌کنند و مسئولین کشورهای شرقی در عین حالی که پول‌های هنگفت می‌گیرند از چه کسی حمایت می‌کنند؟ در این صورت شعار کلیدی نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی در کدام کلمه دارای اشکال است؟ 

۱۵- آیا یکی از دوستان به دو شعاری که روی دو پرده زده شده و در عکس‌ها آمده است توجهی نشان داده‌اند؟ 

من الله توفیق

عاشورا در نوش‌آباد

امروز به همراه دوست عزیز سید محمد علوی با مراسم عاشورا در نوش‌آباد، همراه شدیم. 

ادامه مطلب ...

محرم در ابیانه

روز به یاد ماندنی به اتفاق دوستان حیدر عنایتی، سید محمد علوی، محمد مشهدی و محمد خداداد در ابیانه 

ادامه مطلب ...

حسین (ع) بیشتر از آب، تشنه لبیک بود

حسین (ع) بیشتر از آب، تشنه لبیک بود، افسوس که به جای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی‌آبی نامیدند (دکتر شریعتی) 

متن فوق پیامکی بود که امروز از طرف دوست عزیزی برایم ارسال شد و بهانه ای شد تا کمی راجع به دغدغه‌هایم در این روزها صحبت کنم. 

من خیلی خودم را مذهبی نمی‌دانم ولی روزهای محرم،سخت ترین روزهای عمر من محسوب می‌شود. از یک طرف حسین را می بینم که به خاطر دین و جامعه‌اش، خود و عزیزترین افرادش را فدا می‌کند و از طرف دیگر پیروانش امروز با بدترین حالات ممکن این روزها را به شب و شب ها را به صبح می رسانند. 

سخنرانان با ژست های دینی و مداحان با انواع آوازها و خیابان های چراغانی شده و مساجد و حسینیه های سیاهپوش و دیگ ها غذا و مردم ظروف یکبار مصرف به دست، همه و همه به دنبال چه هستند؟ 

جامعه آشوب زده ایرانی، امروز از این همه برو و بیا و مراسم و غذا خوردن و ریخت و پاش چه چیزی به دست می آورد؟ مسلمانی ها بیشتر می شود؟ معنویت جامعه بیشتر می شود؟ تعهد ملی مذهبی مردم و مسئولین بیشتر می شود؟ چه می شود؟ 

من سیاسی نیستم و کار به امروز ندارم. در هر زمانی، حتی سالها قبل که پیران به زیبایی از آن یاد می کنند، محصول این مراسم‌ها چه بوده است؟ 

من علاوه بر این که سیاسی نیستم. ضد دین نیز نیستم و منظور از این عبارات مقابله با دین و مذهب نیست بلکه تلاش دارم ارتباط این مراسم را با دین و مذهب پیدا کنم که تا کنون موفق نشده ام. 

ما ایرانی ها بیش از این که به هدف نگاه کنیم به ابزار توجه داریم. به عنوان مثال برای همایش ها و کنفرانس ها و جلسه های اینچنینی هزینه های زیادی صورت می گیرد و هرکسی با شوق و ذوق وصف ناشدنی در تلاش است تا این کار به بهترین نحو انجام پذیرد. سعی می شود کارت دعوت شکیل باشد. محل همایش تمیز باشد. بلندگوها خوب کار کند و ترتیب سخنرانان با وسواس زیادی بررسی می شود. اما به یک چیز کمتر فکر می شود و آن این که هدف از این همایش و یا جشنواره چیست؟ و این هدف به چه میزان با تعالی جامعه در ارتباط است؟ 

نمونه های آن را در جشنواره گل محمدی می توان دید. 

در مراسم ها محرم هم به همین صورت و با این تفاوت که این موضوع با اعتقادهای مذهبی عامه مردم گره‌ای جدانشدنی خورده است و با تکرار آن در سال های مختلف در وجود جامعه ما نهادینه شده است. ولی اگر هدف آن بالارفتن ارزش های مذهبی در جامعه بدانیم، من اعتقاد دارم به هدف نائل نشده ایم. 

در جایی کار می کردم و دوستان برای ارزش ها مذهبی کمتر اهمیتی قائل بودند ولی وقتی قرار شد برای مراسم تعزیه کاری انجام دهند هرکدام به صورت رایگان این کارها را به عهده گرفتند.  

و باز تاکید می کنم این موضوع نشان از آن دارد ما بدون این که به هدف توجه داشته باشیم  ابزارها را به شدت هرچه تمام تر جایگزین کرده ایم.  

موضوع دیگری که در این ارتباط می توان گفت حرکت های آنی، انقلابی، هیجانی به جای ریشه ای، مستمر، هدفمند در جای جای زندگی ایرانی دیده می شود. تمام تعصب و جوش و خروش مذهبی شیعه در ظهر عاشورا با سینه زدن های پی در پی و بلندکردن سنگین ترین نخل ها و به صدا در آوردن بلند صدا ترین طبل و سنج ها تجلی پیدا می کند و زمانی که شیعه ظهر هنگام از این مراسم به سوی خانه باز می گردد گویی باری سنگین از دوشش برداشته شده است. نفس راحتی می کشد. گناهانش ریخته شده و تا سال آینده راحت است. و جامعه هم کاری به او ندارد. مسیحی اگر یک شنبه به یک شنبه از سنگینی گناه رها می شود. شیعه گویا ظهر عاشورا به ظهر عاشورا به چنینی آرامشی دست پیدا می کند.  

در جملات فوق سعی کردم به دو موضوع اشاره داشته باشیم.  

۱- ابزارها جایگزین هدف شده است. 

۲- حرکت های آنی، هیجانی، انقلابی جایگزین کارهای اصولی، باریشه و مستمر شده است. 

حقیر اعتقاد دارد که چنانچه موارد ذکر شده چونان گذشته مورد بی توجهی قرار گیرد و افراد روشنفکر تلاشی در این ارتباط نداشته باشند روز به روز شاهد سقوط بیشتر جامعه ایرانی خواهیم بود.