گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

سختی گیری بر سبحان ، سهل انگاری برای عرفان

سختی گیری بر سبحان ، سهل انگاری برای عرفان
نقش اثرات شیوه های مختلف تربیتی بر شخصیت کودک
کودکی سبحان با مقرارت سخت گیرانه همراه شد و عرفان در اوج سهل انگاری و توجه مادربرزگ قرار گرفت. - کودکی سبحان در برزک بودیم و همزمان با تولد عرفان به کاشان آمدیم -  حتی شیر خوردن سبحان هم نظم و برنامه داشت. آن موقع کتابی در خصوص تغذیه کودک می خواندیم و به این نتیجه رسیدیم که شیر دادن گاه و بیگاه کودک درست نیست. برنامه می خواهد. زمان بندی می خواهد. دقیق یادم نیست ولی دوره های زمانی شیر دادن همراه با رشد کودک طولانی تر می شد. در مقابل عرفان هر وقت اراده کرد شیر خورد. مادر زایمان سختی را پشت سر گذاشت و کم حوصله شد. نظم و برنامه ریزی تغذیه عرفان هم داخل پرونده ها ماند. نه تنها در این مورد به خصوص در سایر رفتارهایمان نیز بر همین منوال گذشت.
به اعتقاد فروید و برخی دیگر از روان شناسان، شخصیت انسان از همان کودکی شکل می گیرد. «فروید در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که فعالیت روانی از لحاظ آگاهی و ناآگاهی دارای سه سطح متمایز هوشیار، نیمه هشیار و ناهشیار است. فروید سازمان شخصیتی دیگری نیز پیشنهاد کرد که دارای بخش های دیگری بود و رشد و نمو را از ابتدای تولد و زمان کودکی در بر می گرفت. وی به منظور توجیه ساختمان شخصیت ، آن را به سه جزء یا سیستم متشکل تقسیم کرد و آنها را «نهاد» ، «من» و «من برتر» نامید.
نهاد؛ نهانخانه ی امیال و اوهام و تخیلات است و برای کسب لذت به هر کاری دست می زند و از هیچ رسوایی نمی هراسد و از هیچ کاری روی گردان نیست و همانند اسبی لجام گسیخته است که : هر سو یکه تازی می کند. و  من؛ بخش عقلانی و منطقی شخصیت است که جنبه آگاهی داشته و تحت نفوذ واقعیت است.
من برتر؛ من برتر آخرین مرحله تکامل روان و مظهر قانون اجتماع و در حقیقت همان قسمت اخلاقی و قضایی شخصیت است. من برتر قسمتی از شخصیت را که بر قابلیت پذیرش افکار، احساسات و رفتار انسان قضاوت می کند تشکیل می دهد. این قسمت از شخصیت متوجه ایده آلهای اخلاقی و مدافعی سرسخت برای قوانین و مقررات اجتماعی و مانع بزرگی در راه تحقق انگیزه های نهاد است.»
ما در تربیت کودکی سبحان سخت گیری کردیم و برای عرفان آسان گرفتیم. «بدیهی است وقتی والدین در انضباط طفل خود، قصور ورزند و من برتر به وجود نیاید، انگیزه های نهاد هر زمان که موقعیت ایجاب کند ارضاء می گردد و بالطبع احساس مسئولیت فردی و اجتماعی در طفل به وجود نخواهد آمد. در مقابل اگر پدر و مادر در ایجاد مقررات خشک و شدید اصرار ورزند کودک دارای وجدانی سخت و غیرقابل انعطاف خواهد شد که این باعث بسیاری از حالت های عصبی می گردد. بنابراین فرد متعادل و طبیعی کسی است که درچارچوب اخلاق و وجدان با توجه به معیارهای اجتماعی و شرایط محیطی، انگیزه های نهاد را تشفی و ارضاء کند.
فروید از نهاد به مثابه نیروی حیاتی و از من و من برتر به عنوان رشد اجتماعی و تربیتی سخن می گوید. من همواره نیروی خود را از نهاد می گیرد و از لحاظ اخلاقی توسط من برتر بازرسی و کنترل می شود. نهاد می خواهد و من برتر نمی خواهد. به عبارت دیگر بین کوشش های نهاد و بازرسی های اخلاقی من برتر کشمکش و منازعه دایمی در جریان است و من در این میان نقش میانجی را به عهده دارد.
حال ببینیم من برتر از کجا و چگونه به وجود می آید؟ من برتر که از آغاز کودکی شروع به تکوین می کند عبارت است از مفاهیم و مقررات اجتماع و خانواده. این مفاهیم و مقررات بیشتر ذهنی و نظری هستند تا عملی، به این ترتیب که کودک هنگام آشنایی با مبادی و قوانین اجتماعی، اجباراً دچار دگرگونی هایی می شود، کودک در مرحله ای بر اثر «خودشیفتگی» خود را فردی نمونه و کامل می پندارد، لیکن این توهم دیری نخواهد پایید. کودک در مرحله بعدی، با امکاناتی وسیع تر، خود را با افراد دیگر می سنجد و بر اثر این مطابقت به نقایص خود پی برده، دچار سرگشتگی و حقارت می شود و ناچار به درونگرایی روی می آورد و در عالم خیال و توهم، آن طور که مایل است، خود را فردی نمونه و کامل می سازد. این ساختن نمونه ای، که خود بهترین صورت و شکل اجتماعی فردی می تواند باشد، در ذهن کودک منجر به تکوین من برتر می گردد.
از عوامل دیگر تقویت کننده این نیرو، تشویق کردن و بازداشتن همراه با تحریض و یا تحکم از طرف پدر و مادر است که در ساختن شخصیت اجتماعی کودک نقش مهمی را ایفا می کنند، آشنایی کودک با کلمات، نفوذ پدر و مادر را در او تسهیل می کند. کودک با بیان خود آنچه را که پدر و مادر گفته اند تکرار و از رفتارهای آنان تقلید می کند و بدین سان با تشویق یا تنبیه به تکرار و یا اجتناب از فلان گفتار یا رفتار مبادرت می ورزد. کودک به زودی در می یابد که بین آنچه مایل به انجامش است و آنچه دیگران می خواهند تعارض وجود دارد. او را از سخن گفتن درباره ی بسیار مطالب و انجام بعضی کارها منع می کنند. هر وقت کودک به منعی که پدر و مادر کرده اند توجه نکند تنبیه و یا لااقل با توبیخ زبانی مواجه می گردد. کم کم از انجام کارهای نهی شده در او حس شرم پدید می آید و به تدریج چنان می شود که خودش رفتار خود را محدود و مقید می کند، به همان قسم که پدر و مادر رفتار او را مقید می کردند. در این مرحله، کودک خود جای پدر و مادر ملامتگر را می گیرد و برای کارهای ناشایستی که انجام داده است خود را سرزنش می کند. فرامین و دستورات پدر و مادر به صورت امر و نهی، من برتر کودک را شکل می دهد و این انضباط اولیه است که اساس وجدان و احساس مسئولیت را در کودک ایجاد می کند. نخست کودک در حضور والدین و سپس در غیاب آنها از تشفی برخی از انگیزه هایی که سبب خشم آنهاست خودداری می کند و در مقابل می کوشد اعمالی که محبت آنها را جلب کند از خود بروز دهد. به این ترتیب احساس مسئولیت به صورت خودآگاه و سپس تدریجاً ناخودآگاه ظاهر می گردد.
طفل از آنجا که جز پدر و مادر خود را نمی شناسد من برتر خودرا از پدر و مادر تقلید می کند. او می خواهد پدر و مادرش نمونه بهترین پدر و مادر باشند و در اینجا طفل سعی می کند اخلاق و رفتار خود را با پدر و مادر و محیطی که در آن زیست می کند تطبیق دهد. اگر پدر و مادر او دارای اخلاق و تربیتی درست باشند او نیز در همان سال های اولیه سعی می کند تربیت را از پدر و مادر خود بیاموزد. انعکاس جامعه در وجود پدر و مادر به چشم طفل می آید و در وجود او نقش می بندد. در اینجاست که باید گفت بزرگ ترین وظیفه تربیتی برعهده پدر و مادر است. آنان هستند که اطفال خود را اندیشمند ، متفکر و جوانمرد یا دزد و قاتل و بی ایمان بار می آورند.»
ما برای تربیت فرزندان دلبندمان با چیزی به نام انسان سر و کار داریم. ظریف ، حساس ، دارای فکر و اندیشه و کوچک ترین لغزش در این مسیر می تواند مشکلات متعددی ایجاد کند. سخت گیری برای سبحان و سهل انگاری برای عرفان هر دو مردود است و شایسته است رفتار متعادل و میانه ای را در پیش گیریم.
* مطالب داخل گیومه از کتاب بهداشت روانی دکتر محمد علی احمدوند به امانت گرفته شده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد