گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

با حافظ

در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ 

نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد

دو شنبه با سید محمد علوی

 دیروزبه اتفاق آقای علوی به ارشاد کاشان رفتیم .رفتار رئیس ارشاد گرم بود وصمیمی.آقای نظافتی را هم دیدیم و در مورد رو نمایی یک کتاب صحبت کردیم.  

آقای محمد نظافتی

به سراغ آقای معراجی رئیس فروشگا ه های زنجیره ای سلمان رفتیم وبرای یک مصاحبه وقت گرفتیم.

دیدار ومصاحبه با آقای شبانی زاده رئیس بیمه کاشان برنامه بعدی بود. این مصاحبه در ماهنامه بهشت پنهان چاپ خواهد شد. 

شب در منزل آقای عنایتی بودیم و در مورد مجله و مطالب آن صحبت کردیم.جایتان خالی شام حیدر ُنان وپنیر وگردو خوردن داشت.

نان سنگک داغ و با کیفیت

دیروز در جلسه ای  با آقای صادقی و محمد عسلی نزدیک به دو ساعت صحبت کردیم. موضوعات، این قدر زیاد و پراکنده بود که گاهی در آن گُم می شدم و دوباره به ابتدای خط می رفتم. صحبت راجع به مطلب منشتر شده در این شماره بهشت پنهان و بازخوردهای آن و مهد کودک و مسائل و مشکلات مربوط به آن و پروژه های آقای عسلی و شورا و مدرسه و سوله و نان سنتی در برزک و اتاق فکر و شورای های فرادست و زیردست و بسیارِ دیگر 

ادامه مطلب ...

عاقبت روزی

صبر کن حافظ به سختی روز و شب 

عاقبت روزی بیابی کام را

اتاق فکر بخشداری برزک

امروز در جلسه اتاق فکر بخشداری شرکت کردم. در دعوتنامه آمده بود: 

به عبدالمجید رفیعی 

از بخشداری برزک 

موضوع: دعوتنامه 

با سلام و احترام 

پس از حمد خدا و درود و صلوات بر محمد (ص) و آل محمد (ص) 

نظر به اینکه بخشداری درصدد است مجموعه ای به عنوان اتاق فکر جهت شناخت ظرفیت ها و بررسی موانع رشد و توسعه بخش تشکیل دهد، لذا از حضرتعالی دعوت می شود در این راه گروه را همراهی نمایید.

زمان روز پنجشنبه - 19/9/88 ساعت 14

مکان بخشداری برزک

 

علی محمد قاضی وقتی مسئولیت ...

ادامه مطلب ...

کتابفروشی یزدان خواه

برای تهیه گزارشی به اتفاق دوستان 

آقای عنایتی  

آقای سبزواری 

آقای علوی  

به کتابفروشی آقای یزدان خواه رفتیم. 

 

 

ادامه مطلب ...

کتابی از جان گری

چگونه می توانید آنچه را که ندارید به دست آورید  

و آنچه که دارید حفظ کنید 

راهنمای عملی برای موفقیت 

کتابی از 

مجموعه دانستنیهای روان شناسی 

 

نویسنده: جان گری  

مترجم: مرتضی مدنی نژاد 

   

  

من همراه با خواندن کتاب خلاصه نویسی هم می کنم. خلاصه این کتاب را در آدرس زیر نگاه کنید 

خلاصه کتاب 

  

قسمتی از آن را در ادامه می آورم

ادامه مطلب ...

آذران

روزی به یاد ماندنی در کنار دوستان عزیز

حیدر عنایتی 

سید محمد علوی 

جابر تواضعی 

    و مصطفی جوادی 

                            در روستای آذران

 

  

 

ادامه مطلب ...

نقد کتاب نوش آباد

در جلسه نقد کتاب نوش آباد شرکت کردم. سیزدهمین جلسه نقد کتاب بود که در روز ۱۳ آذر با مدیریت آقای سید محمد علوی در کتابخانه عمومی نوش آباد برگزار  شد.  

صحبت های خوب و متفاوت مطرح شد. و من هم صحبت کوتاهی داشتم. البته وارد موضوع جلسه نشدم. 

خوشحالی خود را از حضور در جلسه بیان کرده و گفتم آیا این جمع به عنوان جمع روشنفکر و صاحب نظر در کنار تعالی خود نسبت به پیشرفت فرهنگ عمومی جامعه نیز تعهدی دارد یا خیر؟ و راهکار آن چیست؟  

ما در ارتباط با کارهای جمعی ضعیف هستیم. و علت آن به ساختارهای اجتماعی و آموزشی و حکومتی برمی گردد ولی در عین حال در کشوری که همه چیز به وسیله دولتی بودن اعتبار می گیرد شروع به کار و اداره و مدیریت و استمرار جمع های خودجوش و این چنینی کاری سخت و طاقت فرسا است. 

برای دوستان نوش آبادی آرزوی موفقیت دارم.

محمد صباغی

امروز خدمت آقای محمد صباغی سرپرست جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی کاشان رفتم و راجع به مسائل بهشت پنهان صحبت کردیم. 

 چند روزی است که حکم سرپرستی این اداره برای آقای صباغی صادر شده است. قبل از ایشان عبدالرضا باقرپور شیرازی در این مسئولیت بودند. مسئولیتی که ۱۸ ماه طول کشید و حکم ریاست برای او صادر نشد. شنیده می شد که مسئولین محلی با باقرپور رابطه ی خوبی نداشتند. 

حکم سرپرستی زمانی تبدیل به حکم ریاست می شود که از تصویب کمیته ای متشکل از مسئولین محلی بگذرد. در این کمیته امام جمعه و فرماندار و نمایند شهرستان در مجلس شورای اسلامی و افرادی دیگر عضویت دارند. من دقیق با این مجموعه آشنا نیستم. 

محمد صباغی قبل از قرار گرفتن در این پست، مدیریت روابط عمومی ارشاد کاشان را به عهده داشت. نمی دانم حکم سرپرستی ایشان چه مدت طول می کشد ولی این موضوع برای من آنقدر اهمیت نداشت که به سراغشان نروم. 

خدمتشان رفتم و گفتم  عدم ثبات مدیریت موضوع خوشایندی برای من نیست در عین حال به ایشان تبریک می گویم و آماده همکاری هستم. 

کمی صبر

اقتصاد، صنعت، فرهنگ، اجتماع، سیاست و... حوزه هایی که هرکدام برای خودشان سازی می زنند. و این ساز هماهنگ نیست. متولیان هربخش نظرات خود را مهم تر از دیگری می داند. و آن را  برای دیگربخش ها حجت بر می شمارد. 

مردم و مسئولین رابطه ای تعریف شده و مناسبی ندارند. و بر روابط مسئولین در رده های مختلف ارتباط سیستماتیک حاکم نیست. کسی که در این سیستم مسئولیتی قبول می کند یا دیوانه است و یا دلسوز و من چیزی خارج از آن نمی بینم. و هر دو قابل ترحم و دستگیری و البته همه در توهم بهترین رئیس، دست و پا می زنند و خود را صاحب مملکت می دانند.

روزمرگی شدیدی بر کار حاکم است. کار بر دو بخش است یا دولتی است و یا خصوصی و من تاکنون متوجه نشده ام چرا بخشی از مردم باید کار و حقوق و بازنشستگی تضمین شده داشته باشند. 

در این فضا ارزش های اخلاق معانی جدیدی پیدا کرده است و این مورد نیز برای من قابل فهم نیست.  کسی قابل احترام می شود که مراحل خوار شدن را تا انتها رفته باشد و برای کسی هزینه صورت می گیرد که دیگر نیاز ندارد. تا شخصیت انسانها خرد نشود ریالی هزینه نمی شود.  

و علم 

 به خروجی آن تعریف نمی شود. به مجموعه ای از نمره ها و مدرک.

شک ندارم   

این فضا برای همه غیرقابل قبول است ولی باز چشم و گوش بسته در حال دویدن در راهی نادرست و هدفی نادرست تر هستیم و در این مسیر در له کردن همدیگر کورس گذاشته ایم یا آگاهانه و یا از روی ناآگاهی 

و همه اینها 

یک شبه قابل اصلاح نیست. کمی به هم نزدیک شویم. کمی بخش های مختلف جامعه را به هم نزدیک کنیم. کمی صبر و کمی تحمل

شماره ۱۸ماهنامه بهشت پنهان

امروز فایل هایی به نام پی دی اف حاصل تلاش یک ماهه تعدادی از دوستان تحویل چاپخانه ای به نام عمران شد. سعی شد که کار لیتوگرافی و چاپ در امروز انجام گیرد تا حاصل این تلاش، جمعه و شنبه که روزهای تعطیل هم هستند به دست مخاطب برسد. اما نشد. 

در نهایت قرار شد چاپخانه روز یک شنبه کار چاپ شده را تحویل دهد. و چنانچه یک شنبه توزیع صورت گیرد ماهنامه با یک تاخیر هشت روزه به دست مخاطب رسیده است. 

اما امروز پی دی اف نشریه برای حدود ۳۰۰ ایمیل دوستان ارسال شد. نمی دانم این کار درست است یا نه که: زمان انتشار پی دی اف با مکتوب متفاوت باشد. در هر صورت به جهت دغدغه ای که برای رساندن هرچه زودتر نشریه به دست مخاطب دارم من را بر این داشت تا این کار را انجام بدهم. 

دوستانی که ایمیل دارند و پی دی اف به دستشان نرسیده در صورتی که ایمیل را در قسمت نظرات این پست درج کنند نشریه در اولین فرصت برایشان ارسال می شود. 

در این شماره سعی شده است تا اندازه ای اشکال هایی که به شماره قبل گرفته شده رفع شود ولی بدون شک بازهم اشکال و ایرادهایی هست. از دوستان میخواهم این مجموعه را در این راه راهنمایی و کمک کنند

زایمان بدون درد

می گویند به هرچه فکر کنی به همان می رسی. حوریه تمام فکر و ذکرش را در طول کمتر از نه ماه بارداری به زایمان طبیعی اختصاص داد. او که زایمان اولش  ناخواسته سزارین شد هنگامی که  ساعت ده شب به ناچار به زایشگاه رفتیم و در حال آماده کردن اتاق عمل زایشگاه بودند به شدت گریه می کرد و عدم رضایت خودش را از عمل به این طریق نشان می داد. 

اما در طول زمان بارداری دوم تمام سعی و تلاش خود را به کار گرفت تا به صورت طبیعی زایمان کند. از این رو مطالعه کرد و بررسی کرد تا ببنید برای این کار راهی وجود دارد یا نه. و این مقارن شد با مطرح شدن خانم دکتری که ادعا داشت متخصص زایمان بدون درد است. و یا زایمان در آب و چیزهایی از این دست. 

برای مشورت نزد او رفتیم. او امیدهای کمی به ما داد و گفت حالا ببینم چطور خواهد شد و هرچه به زمان زایمان نزدیک تر شد او بیشتر از درخواست ما طفره رفت. 

تا اینکه روز یازدهم آبان، حوریه را به زایشگاه معرفی کرد و تحت عمل قرار داد و عرفان به دنیا آمد. 

بعد از چند روز برای اطمینان از این که مشکلی نیست به مطبش رفتیم. ولی اطمینان داد که مشکلی نیست. یکی دو روز بعد به جهت تب شدید به صورت اورژانسی به بیمارستان اعزام  و هماتوم تشخیص داده شد و به وسیله دکتر جراح، جراحی مجدد صورت گرفت و به مدت پنج روز در بیمارستان بستری شد. 

عرفان کوچولو هم در شرایط سخت بیمارستان با او بود. شیر خوراک او و آنتی بیوتیک ها قوی به همراه با سرم خوراک مادرش 

بعد از مرخص شدن از بیمارستان هرچند حوریه ضعیف و نحیف و رنجور شده بود و از لحاظ روحی به سختی خود را حفظ می کرد در عین حال همین که در کنار هم بودیم سعی کردیم همه اینها را صلاح و مصلحت خداوند بدانیم و با آرامش از کنار روزها و شب ها بگذریم تا کمی اوضاع تغییر کند. 

چند روزی دیگر گذشت  

خانه یکی از دوستان در حال مرور محتویات شماره هیجده بهشت پنهان  بودم که پیامکی از حوریه به دستم رسید.  

«زودتر خودتو برسون. قلبم داره از سینه ام بیرون می آد. اینها دوباره می خواهند مرا جراحی کنند. دیگه تحملش رو ندارم.»

او که برای بررسی عمل به دکتر مراجعه کرده بود با نوشتن سونوگرافی و آزمایش از او خواسته بودند خود را برای باز کردن عمل های قبلی آماده کند. 

خودمو بهش رسوندم. دلداری اش دادم و فرداش به سوگرافی رفتیم و آزمایش و دکتر و دکتر را عوض کردیم و همین طور قصه ادامه داره 

امروز با خودم فکر می کردم 

در این که نوعی صلاح خداوندی در همه این موارد وجود دارد شکی نیست. هر موضوع سخت و راحتی می تواند در زندگی هر کس  پیش بیاید،

ولی یک موضوع من را بیش از همه موارد ناراحت می کند. و آن این که:

مهمترین چیزی که باعث شد به این دکتر مراجعه کنیم شیوه آشنایی بود که از طریق مطبوعات صورت گرفت. مطبوعاتی که خودم در آن روزها را شب می کنم و شاید فردی را چهره می کنیم و فردی را ...

«برای زایمان بدون درد به ایشان مراجعه کنید»

خوش باشیم

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم 

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

اگر خود را ببینی در میانه

امروز خدمت دوستی بزرگوار عرض می کردم که از وقتی توفیقی حاصل شده است و با دوستان اهل ادب و هنر و قلم رفت و آمدی پیدا کرده ام و سعی در خوشه چینی و شاگردی دارم جرات نوشتنم کم شده است. 

می نویسم و پاک می کنم و در نهایت صفحه وبلاگ را بدون این که دکمه انتشار آن زده شود می بندم و مشغول کارهای دیگر می شوم. 

در هر صورت افتخار جمع و جور کردن مطالب خوب دوستان به عهده من گذاشته شده است. ولی همین کار هم سخت و نفس گیر است. جمع آوری مطالب و صفحه آرایی و ... نه خواب درستی داشته ام و نه استراحت. دلم می خواهد این شماره چاپ شود و توزیع شود و روز بعد از آن یک ۴۸ ساعت فقط بخوابم. 

هم زمان با این امور تعامل هایی نیز با دوستان داشته ام. فضای مطبوعات فضای بزرگ و سختی است. و پاک ماندن در آن سخت تر

آنچه در آن یقین حاصل کرده ام آن است که اگر خواسته باشیم مطبوعات اثر گذار و مفیدی را به جامعه تقدیم کنیم باید از خود و از تمام علایق دنیوی چشم پوشیده و هزاران حرف و حدیث و مشکل را با جان دل بخریم. در کنار هم تلاش کنیم و تلاش