گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

تا زمانی که توانایی کسب درآمد را داشته باشید...

این چند روز با توصیه دوستان سعی کرده ام مطالعاتم را بیشتر کنم. بسته به نیاز و حال و هوای خودم برای شروع، پی دی اف کتاب قورباغه را قورت بده از اینترنت پیدا کردم و مطالعه کرده و خلاصه ای از آن را نیز در وبلاگ برزک همیشه آباد آوردم. 

در قسمتی از این کتاب می خوانیم: 

...ممکن است همه دار و ندارتان را از دست بدهید: خانه، اتومبیل، شغل و موجودی حساب های بانکی تان. اما تا زمانی که توانایی کسب درآمد را داشته باشید می توانید همه ی آنچه را که از دست داده اید به علاوه ی بسیاری چیزهای دیگر را دوباره به دست بیاورید.

گذر زمان و خوشه چینی من

تابستان ۵ سال پیش محل سکونت را از کاشان به برزک انتقال دادم 

تمام فکرم را یک نظریه به خود اختصاص داده بود 

در کنار هم قرار گرفتن توانایی های گوناگون بر اساس منفعت های جمعی می تواند به معجزه بیانجامد. 

تمام وقت خود را به عملی شدن آن اختصاص دادم.  

تاسیس یک شرکت تعاونی تلاش برای بروز و ظهور این فکر شد. 

و حال 

خوشه ای از تجربه حاصل این اقدام است. 

امیدوارم از ابتدای مهر و با حضور در شهر کاشان و کار مطبوعاتی از آن استفاده کنم.

مطبوعات مغرورانه نگاه می کند

جشنواره مطبوعات، صنعت رنگ،  جامعه
«چرخ پنجم»(1) یا «رکن چهارم» دو اصطلاح متفاوتی که برای مطبوعات به کار می رود.
رکن چهارم مطبوعات را در ردیف سه قوه دیگر اداره کشور می داند و «چرخ پنجم» حکایت از زاپاس بودن و خارج از بازی بودن دارد.
با توجه به اهمیت موضوع همراه با همکاران در چهارمین جشنواره استانی مطبوعات که در تاریخ 15 تا 17 مرداد هشتادوهشت در محل نمایشگاههای بین المللی استان اصفهان برگزار  شد شرکت کردیم و یک غرفه شش متری پاتوق بچه های بهشت پنهان شد.
همزمان با مطبوعات در یکی دیگر از سالن های نمایشگاه صنعت رنگ بر پا شد.
از همین ابتدا چشمان جستجوگرم به دنبال تفاوت ها و علت و عدم تاثیر گذاری مطبوعات بود.
لباس های اتوکشیده، کراوات رنگارنگ،‌ غرفه های آنچنانی، اتیکت های آویز به گردن و ارائه تکنولوژی های پیشرفته نقاط برجسته تفاوت دو نمایشگاه دیدم. یکی کاغذهای ساده و نوشته شده را به صورت فله ای به مخاطب عرضه می کرد و دیگری با آراستگی هرچه تمام تر رنگ را به معرض نمایش می گذاشت.
گویا فروشندگان و خریداران رنگ موفق تر عمل کرده اند.
برگزاری کلاس تکمیلی خبرنگاری یکی از حاشیه های جشنواره بود. شاید متولیان تلاش دارند تا به علاج این بیماری بپردازند.
محمود مختاریان از مدیران روزنامه ایران یکی از اساتید دوره بود. ایشان در بخشی از آموزش به بیان مشکلات مطبوعات پرداخت و گفت: «نبود تعریف شفاف از آزادی» و «هزینه های بالای نشریه» و «متخصص نبودن افراد در این بخش» مهم ترین ریشه های این بیماری است.
«آزادی» کلمه ای مناقشه برانگیز و گویا قرار نیست بر سر آن به توافقی واحد برسیم و این را در ترافیک سنگین بزرگمهر، پل فلزی دریافتم. 
شب جمعه مصادف با شب نیمه شعبان بود و جوانان به صورت گروهی از موتورسیکلت خود پیاده شده و به رقص و پایکوبی می پرداختند. دختر کوچکی از ماشین پدر و زنی عقب موتور شوهرش با نوای موزیکال بوق تعریف جدیدی از دیسکو را به نمایش گذاشتند.
رانند تاکسی گفت:
«به آنانی بگویید که می گویند در ایران آزادی نیست.»
با خود گفتم آیا آنان مطبوعاتی ها هستند؟ کدام مطبوعات؟
وقتی غرفه خانه مطبوعات یک بروشور به ابعاد A4 در فضایی چهار برابر غرفه بهشت پنهان به مخاطبان ارائه می کند.
عملکرد خانه مطبوعات، آنهم اولین خانه مطبوعات کشور و در استان اصفهان مدعی نصف جهان یک برگه کوچک است.
اصفهان با دانشمندان و هنرمندان ومعماران که شهرت جهانی دارند. و علم و هنرشان وجب به وجب شهر دیده می شود.
کافی است برای یادآوری عظمت اصفهان دیروز به پل خواجو برویم.
شیر سنگی که در دوطرف پل قرار دارد و در شب از محل یک شیر نورچشمان شیر روبرویی دیده می شود و بالعکس
خاصیت انتقال نجوا از گوشه یک ستون و شنیده شدن آن در گوشه دیگر و تشکیل تصویر شمع با کمک معماری و با استفاده از نورخورشید در چند دهانه پل از عجایب است.
و امروز چه اثری از هنرمندان و دانشمندان اصفهانی دیده می شود که چشم ها را خیره کند جز خیره شدن عابران و رهگذران در شب به چراغ های رنگی بر فراز خیابان ها که در بازار عوام گرایی و چشم و هم چشمی روز به روز بر تعداد و ابعاد آن افزوده می شود.
خیابان ها جمعه شب نیز چراغانی است. نورانیت جلوی مساجد و حسینیه ها با ابتکاراتی همراه است. انواع تصویر گل ها در ابعاد بزرگ به عرض خیابان و ارتفاع چندین برابر عرض و با روشن و خاموش شدن لامپ های رنگی نظر همه رهگذران را به طرف خود می کشد. در آسمان خیابانی دیگر ماکت بزرگی از کعبه خودنمایی می کند. کعبه می چرخد و دقایقی بعد متوقف می شود. و بعد درب کعبه باز می شود. حضرت مهدی بیرون می آید و برای مردم دست تکان می دهد. دوباره به کعبه بازمی گردد و درب بسته شده و کعبه در آسمان خیابان و با ابعادی نزدیک به واقعیت شروع به چرخیدن می کند. مردم عکس و فیلم می گیرند.
و مطبوعات فقط نگاه می کند و می رود تا مغرورانه خود را در حصار کلمات بی روح زندانی کند و دل خوش دارد بر لوح های کاغذی و مدال های فلزی
(1) برگرفته از متن علیرضا توحیدی در ارتباط با مطبوعات

قاف مثل قندان

 در این پست مطلب نقد نشریه بهشت پنهان از آقای عنایتی را آورده بودم که با تذکر برادرم آن را به وبلاگ برزک همیشه آباد انتقال دادم. 

با عذرخواهی و تشکر

بر لب خنده و چشم گریان

این روزها وقتی مسائل کشور را در سایت ها می خوانم 

 از شبکه ها می بینم و می شنوم 

 و  

در اوضاع و احوال اجتماعی فعلی زندگی می کنم، 

تنها با لب می خندم و با چشم گریه  

و حرفی برای گفتن ندارم