-
با عدالت خواهی و بی عدالتی زندگی خواهم کرد
شنبه 6 تیرماه سال 1388 18:43
آنگاه که اشک در چشمانم حلقه می بندد فقط احساس و احساس هست و دیگر هیچ جمله ها بی معنی اند و انسانها را نمی بینی، ارزش ها بی مفهوم می شوند و بی ارزشی جایی ندارد. خوب و بد درهم می پیچد و مکان و زمان از گذشته و آینده از اینجا و آنجا باهم گره می خورد و کلمات از هم می پاشند و حروف بی سروته می شوند آنگاه انبوهی از حرف های...
-
و قرنی بگذرد
چهارشنبه 3 تیرماه سال 1388 19:36
و قرنی بگذرد تا وزیری حسنک شود و حسنکی در بیدادگاه حسادت و رقابت بادمجان دور قاب چین های دیروز و امروز و فردا متهم گردد و بر «دار» استفاده ابزاری از دین و مذهب آویزان گردد. تا تماشاچیان همه اعصار فوج فوج پشت درب باغ فین کاشان صف بندند تا نظاره گر مصدوره ی عقب افتادگی «انسان شرقی» در بالاترین ادعا مدعیان وارثان تمدن...
-
از همین الان شروع می کنم
شنبه 23 خردادماه سال 1388 18:35
زمان درس و مدرسه وقتی سرامتحان می رفتم و نگاهم به برگه می افتاد و متوجه می شدم که قرار صفر یا نمره منفی را بگیرم مغزم دود می کشید گرم می شدم همه وجودم فریاد می شد سعی نمی کردم به علتش فکر کنم همینطور که سرجلسه امتحان نشسته بودم یه لحظه به فکر می رفتم با خودم می گفتم که از همین الان شروع می کنم یه برنامه ریزی درست و...
-
این نیز یک گذار است
دوشنبه 18 خردادماه سال 1388 20:36
گفتن این مطلب برایم سخت است ولی با وجود فروپاشی اخلاق و سطحی نگری و تظاهر و ریا و با بازی گرفته شدن اصول همه و همه برای جامعه ما مفید است حتی با رسیدن به هرگونه نتیجه انتخاباتی چرا که این نیز یک گذار است ولی سخت تا با سست شدن بسیاری از مسائل که سالهای متوالی بر تقدس آن کوبیده می شد و به جا گذاردن تجربه ای دیگر و...
-
فریاد در گلویت می ماند
یکشنبه 17 خردادماه سال 1388 12:10
یادم نمی رود دل و قلوه گرفتن دو دوست قدیمی که یکی می گفت « ایشان وقت آن رسیده که شخص اول بودن را اعلام کنند» و در مقابل می شنید که «هیچ کس برای من مثل ایشان نمی شود» یادم نمی رود وقتی که در دور چهارم از رکن اول هفتاد هشتاد نفر از یاران او از همان مجموعه ای که بعد ها گفت « شکایتم را از ایشان به خدا می برم» از دم تیغ...
-
لجنمال کردن همدیگر
جمعه 15 خردادماه سال 1388 15:23
برای مردمی تاسف می خورم که سه سال و یازده ماه و سه هفته حق همدیگر را ضایع می کنند و در یک هفته برای حق و یا ناحق یکی یا چند نفر همدیگر را لجنمال
-
جمعه وقت رفتنه
جمعه 15 خردادماه سال 1388 10:59
از صبح که پا شده ام بیخود بیخود اشک تو چشم هام حلقه بسته و بغض راه گلوم را گرفته و از شدت ناراحتی لرزش دستهامو نمی تونم مخفی نگه دارم. گاهی وقتها از دست خودم و این امل بازی ها خسته می شم. سراغ وبلاگ می آیم تا سر درونش کنم و فریاد بکشم ولی نمی تونم. یاد بیست سال پیش می افتم که روی تخته قالی آهنگی رادیو جهادی را گوش می...
-
پارادوکس علم و کار
سهشنبه 12 خردادماه سال 1388 21:11
امروز یکی از فروشنده های سیمان بهم زنگ زد و گفت یا چک را پول می کنی یا امروز و فردا پولت می کنم. این گونه اصطلاحات در جامعه اقتصادی ما خیلی چیز غیر معمول و غیر طبیعی نیست. و نباید خاطر یک فعال اقتصاد را مکدر که هیچ به قول قدیمی ها ککش نیش بزنه. ولی در جامعه تحصیل کرده خیلی حرف بدی است و در حد جرم و جنایت و آدم کشی...
-
که دارد گوهری از کار خود شرم
دوشنبه 11 خردادماه سال 1388 20:26
زیر مته دندانپزشک آقای معزی بودم که دکتر این شعر را با همون حس و حال همیشگی و شوخ طبعی خاصی که دارد می خواند. خیلی برایم جالب اومد گفتم فضای مجازی هم بی نصیب نباشه در این بازار جزء خرمهره خر نیست دریغا کس خریدار گوهر نیست گوهر اینجا خریداری ندارد کسی با گوهری کاری ندارد چنان بازار خرمهره شده گرم که دارد گوهری از کار...
-
به خدا بس است
یکشنبه 10 خردادماه سال 1388 12:57
به خدا گناه داریم. چرا با ما اینگونه رفتار می کنید؟ زمانی که می بینی موسوی پرچم ایران که نماد ملیت ماست را می بوسد، اشک در چشمانم حلقه می زند و فریادی که در گلویم بغض شده است مرا تا مرز خفگی به پیش می برد. وقتی که اشک های حلقه زده در چشم های احمدی نژاد را می بینی که به باور خود در تلاش برای برقراری عدالت است، باز خفگی...
-
حیدرعلی عنایتی بیدگلی
شنبه 9 خردادماه سال 1388 13:43
استاد عزیزی از بیدگل به نام حیدر علی عنایتی بیدگلی افتخار داده و ماهنامه بهشت پنهان را مطالعه کرده و نظرات خود را در سایتشان قرار داده اند. ضمن تشکر از ایشان امیدوارم فرصتی فراهم شود تا در ارتباط با مواردی که ذکر کرده اند بیشتر به صحبت بنشینیم. آنچه به ذهنم می رسید در پست «بهشت پنهان حرف های من و تو» آورده ام. مطالب...
-
بهشت پنهان «حرف های من و تو»
شنبه 9 خردادماه سال 1388 13:33
سلام «بهشت پنهان» تفکرات و برنامه ها و نظریه های با ارزش دوستانی «نادیده» مانند شماست که با وجود ورود به هزاره سوم آنچنان مظلوم واقع شده است که وقتی از بین چهارصد هزار نفر کاشانی یکی از کوچه های ناآشنا فضای مجازی می گذرد و به آن بر می خورد، بی اختیار اشک در چشمانش حلقه می زند و بغض راه گلویش را می گیرد. گریه می کند و...
-
آموزش برای بچه های ماهنامه
جمعه 8 خردادماه سال 1388 02:19
امروز با توصیه آقای صادقی مدیر مسئول و صاحب امتیاز ماهنامه بهشت پنهان و درخواست تعدادی از دوستان شروع به ارائه آموزش در ارتباط با خبرنگاری در جلسات نشریه در مجموعه فرهنگی شرکت تعاونی عماد کردم. به دوستان گفتم که تصمیم دارم نحوه کلاس به صورت ارائه تئوری و بیان نکات تجربی است و نمی خواهم با گفتن یک سری مطالب خشک چوب خط...
-
دعوت به همکاری
سهشنبه 5 خردادماه سال 1388 11:10
شماره دوازده ماهنامه بهشت در اردیبهشت ماه 1388 در سطح شهرستان کاشان - بخش برزک - شهر مشکات - شهر نوش آباد و... توزیع شد. این ماهنامه تلاش می کند اخبار و مقاله های خوب همشهریان را که به روز بوده و مرتبط با منطقه باشد به صورت مکتوب به اطلاع مردم برساند. تا از طریق اطلاع رسانی و تضارب آرا بین مردم و مسئولین و متفکرین در...
-
گفتگو - همکاری
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 19:50
امروز فرصتی شد تا دیدار و گفتگویی داشته باشم با: رئیس شورا - محمد عسلی نائب رئیس - محمد سنجری رئیس سابق شورا - محمد مهرانفر شهردار - محمود اشرفی بدون شک با گفتگو فرصت هایی بیشتر برای همکاری فراهم می شود.
-
نگاهی و یا گناهی و یا سوختن گاه و بیگاهی
دوشنبه 4 خردادماه سال 1388 17:49
چند روزی است که جسم بر خود می پیچد و مرا کلافه کرده است. پرنده درون آنقدر بر در و دیوار قفس می کوبد که دمی آسایش خاک شکل گرفته بر خاک را مختل کرده است. نمی دانم راه فرار چیست. نگاهی یا گناهی و یا سوختن گاه و بیگاهی. هرچه هست آبی نیست بر این التهاب و تب خود را در کوچه پس کوچه های تکرار بازی می دهم شاید اینهم بگذرد و...
-
نفس در تقلای حیات
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 17:02
بوی باروت و خاک و آتش همه جا را فراگرفته بود. زوزة گلوله گوش را می نواخت و با تراکم و سرعت گویا قصد دوختن زمین و آسمان را داشت. اشک جلوی چشمانم را گرفته بود و بغضی عجیب گلویم را می فشرد و او آرام و بی صدا مشغول عبادت معبود خود بود. عطر وجودی او با سه ماه حضور در سه اعزام و شرکت در عملیات نصر 4 و مسئولیت های تک...
-
هرچه گفتیم به جز سخن با یار از آن پشیمانم
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 16:39
چند سال که از تولد من می گذشت به قول قدیمی ها زبان باز نمی کردم. هرچه تخم گنجشک و از این جور چیزها به من می دادند فایده نداشت که نداشت. بالاخره مادرم مانند خیلی از مادرها در جوامع سنتی تصمیم می گیره برای علاج این مشکل به آقا علی عباس برود. بلکه این فرزند ذکور از لال بودن شفا گرفته و به حرف آید. و به محض ورود به حرم از...
-
حسین بیدگلی بیدگلی
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 16:31
فضای مجازی فرصتی فراهم می آورد تا فکرها باهم دوست شوند و ارتباط بگیرند. در فضای مجازی انسانها همدیگر را نمی شناسند تا برای خوشایند یکدیگر سر تکان داده و دست بدهند و دروغکی حال همدیگر را بپرسند. دیروز فرصتی فراهم شد بایکی از دوستانی که در این فضا باهم آشنا شدم تلفی به صحبت بنشینیم. آقای حسین بیدگلی بیدگلی. دوستی که...
-
التماس برای جامی کوچک
جمعه 1 خردادماه سال 1388 22:49
قرار گرفتن در طبیعت یک حس و حال عجیبی به من می دهد که وصف شدنی نیست. فکر می کنم فشارهای زیادی که از ناحیه مشاهداتم در اجتماع به من وارد می شود و قادر به هضم و جذب آن نیستم و کوه آتشفشانی می شود و از درون مرا می سوزاند. آنگاه در طبیعت بکر است که آب بر آتش درون ریخته می شود و سردم می کند. یکی از دعاهایم که در روز بارها...
-
تلخ اما واقعی - شقایقی فراتر از قانون
چهارشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1388 17:57
با تامل در صحبت های رئیس شورای برزک و عملکرد شهردار محمود اشرفی به عدم هماهنگی بین شورا و شهرداری و انجام پروژه های غیر ضرور و غیر کارشناسی بر می خوریم. علت چیست؟ شهردار که نه متخصص و نه سابقه مدیریتی دارد، با توصیه و کمک شقایقی سکان مدیریت شهرداری شهری را به عهده می گیرد که تازه شهر شدنش نیازهای متفاوت و متعددی را...
-
درد زایش
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1388 19:45
بیش از یک هفته سعادتی حاصل شد تا در خدمت برادرم «مهدی» باشم. هرچند بودن در رکاب ایشان نفس گیر اما فایده آن قابل توجه است. هر وقت فرصتی پیش می آمد وارد بحث های معنوی می شدیم. و برایم وارد این وادی شدن لذت بخش بود. اینگونه صحبت ها مستلزم داشتن مطالعه و تحقیق تئوری و عملی است. و جای تاسف است که مطالعه من نسبت به سال...
-
خدا آبرویش را ببرد!
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1388 18:28
فرصتی فراهم شد تا خدمت نائب رئیس شورای اسلامی شهر برزک(۱) برسم و عرض ادب داشته باشیم. ایشان از شماره دوازده نشریه بهشت پنهان بسیار ناراحت هستند و به نوعی در زمان های و افراد مختلف این ناراحتی را بروز داده اند. یک ساعتی صحبت کردیم که خلاصه نظرات ایشان عبارت بود از : «- چرا در ارتباط با نیاسر در نشریه کار کرده اید. این...
-
بوسیدن پای مسئولین
دوشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1388 19:27
پسرم در حالی که از کوچه سرازیری یک متری جلوی خانه به سختی عبور می کرد به من گفت: «چرا این جای لوله را آقاهه درست نمی کند . من نمیتونم از اینجا بیایم» شرکت گاز ده روزی است که در کوچه تنگ منتهی به خانه استیجاری ما جای لوله برداشته و با مراجعه مکرر ما که بیایند و لوله بخوابانند توجهی نکرده است. و در جواب می گوید:« کار...
-
تیتر خائنانه
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1388 18:42
امروز روز چهارمی است که شماره دوازده نشریه بهشت پنهان در سطح شهرستان کاشان توزیع شده است. البته پنج شنبه در برزک و شنبه در دکه های شهر کاشان و ارسال نشریه به مشکات و نوش آباد. این شماره در بازخورد تفاوت هایی با شماره های قبل داشته است. اول هنوز به طور کامل توزیع نشده بود که آقای سنجری عضو شورای اسلامی شهر برزک با...
-
رویاهایت را فرومگذار
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1388 20:57
به من میگه در رویا زندگی می کنی. درست میگه ولی یه جورایی فکر میکنم منظورش اینه که به غیر ممکن فکر میکنم. به نظر من رویا غیرممکن نیست. رویا متولد شدن یک فکر در جهان هستی است که با احساس و فکر و برنامه رشد پیدا می کند و کامل میشود. رویا می تواند نهالی باشه که پرورش یافته و محصول بدهد. البته تا به چی بگیم محصول؟ و تا چه...
-
حسین میرزاجانی نوش آبادی
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1388 20:26
امروز در خدمت دوست عزیزی از نوش آباد بودیم. آقای حسین میرزاجانی نوش آبادی که از طریق مجازی باهم آشنا شدیم و بعد ارتباط تلفنی گرفته و در شماره ۱۲ بهشت پنهان از مطالب ایشان استفاده شد. آقای میرزاجانی امروز به برزک آمدند و فرصتی شد به اتفاق آقای محمد نعیمی و آقای مجتبی صادقی چندساعتی باهم باشیم و به گفتگو بنشینیم. فضای...
-
بار ادعایی اضافه بر ندانستن قبلی
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1388 19:57
امروز با یکی از دوستان بسیار خوب مشغول کیسه کردن سیمان بودیم و در حین این کار در رابطه با بهره وری نیروی انسانی صحبت می کردیم. به ایشان گفتم: من از کار فیزیکی هیچ ترس و واهمه ای ندارم و حتی آن را برای جامعه تحصیل کرده توصیه می کنم. و در این ارتباط مثالی هم زدم. و آن که آموزش عالی در چین در رابطه با کشاورزی در کتاب چین...
-
آبشار گیسو در اطراف شهر نراق
پنجشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1388 18:44
جمعه هفته قبل سفر دوم بچه های بهشت پنهان بود. این سفرها با رویکرد توریستی، تحقیقی برگزار می شود و مسلماً هرکه با این تفکر در آن شرکت کند، برایش جالبه و در غیر اینصورت خسته کننده است. اضافه بر اینکه یه کار گروهی منظم به نمایش گذاشته می شود. برای این سفر متنی آماده کردم و به دست بچه ها دادم که شرح کامل آن را در پست های...
-
عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1388 17:12
با یکی از دوستان چندین سال پیش سفری به ابیانه داشتم. محله ها و خانه ها و افراد و آداب و رسوم را به دقت نگاه و بررسی می کردیم . و گاهی ایستاده و با اهالی گپ و گفتگویی می کردیم. تصمیم داشتیم به طرف زیارتی که خارج از ابیانه داخل کوهها پنهان شده بود برویم که باران شدیدی گرفت. هر گردشگری تلاش داشت سقفی را پیدا کندو از خیس...