گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

فریاد در گلویت می ماند

 یادم نمی رود

دل و قلوه گرفتن دو دوست قدیمی  که یکی می گفت « ایشان وقت آن رسیده که شخص اول بودن را اعلام کنند» و در مقابل می شنید که «هیچ کس برای من مثل ایشان نمی شود» 

یادم نمی رود 

وقتی که در دور چهارم از رکن اول هفتاد هشتاد نفر از یاران او از همان مجموعه ای که بعد ها گفت « شکایتم را از ایشان به خدا می برم» از دم تیغ گذراند در بین مرحله اول و مرحله دوم در تریبونی که گه و بیگاه عدالت اجتماعی را تئوریزه می کرد گفت: 

«آقایان دیگر به خود بیایند و عدم استقبال مردم را از خود ببینند.» 

امروز صبح  

وقت بیداری از آن خواب آشفته مشغول صبحانه خوردن بودم؛ 

خانم گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ 

گفتم از دست مسائل جامعه، ثانیه به ثانیه در خودم فریادم ولی راه به جایی ندارم.

گفت: وقتی برای چکهایت پول به حساب نداری اینقدر ناراحت نیستی، حالا این یعنی مهمتره؟  

گفتم: نمی دونم  

خدا خدا می کنم این چند روز هم بگذره و از این همه درد و عذاب راحت بشم. نه اینکه سیاه بشه یا سفید، نه  

از درد  

دیدن اینهمه ذلت در تظاهر عزت

دیدن اینهمه حقارت در تظاهر بزرگی

دیدن اینهمه سطحی نگری در تظاهر عمق

دیدن اینکه 

انجمن دروغ و فریب و تظاهر و ریا به راحتی افسار امواج سطحی نگری را با خود به هر طرف که دوست دارد می کشد و  

چاره نداری جز مبهوت ماندن و نظاره 

درد می کشی که فریاد داری  

ولی 

شرایط به گونه ای است که حتی توان بیرون دادن آن را نداری 

و این فریاد در گلویت می ماند.

نظرات 1 + ارسال نظر
پرنیا دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:56 ب.ظ http://www.havadaran.net

سلام . با حمایت از میرحسین موسوی هوشیاری و بیداری خود را اعلام کنید . دولت میرحسین موسوی ، دولت صداقت و راستگویی . لطفا این جمله رو واسه دوستات اس ام اس کن و ازشون بخواه که اونهام واسه دوستانشون اس ام اس کنن .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد