گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

رویاهایت را فرومگذار

به من میگه در رویا زندگی می کنی. درست میگه ولی یه جورایی فکر میکنم منظورش اینه که به غیر ممکن فکر میکنم. 

به نظر من رویا غیرممکن نیست. رویا متولد شدن یک فکر در جهان هستی است که با احساس و فکر و برنامه رشد پیدا می کند و کامل میشود. رویا می تواند نهالی باشه که پرورش یافته و محصول بدهد. البته تا به چی بگیم محصول؟ و تا چه حد خود را می شناسیم و چگونه فرمول زندگی ماهیت وجودی ما را تحت تاثیر گذاشته است و تا چه حد عمل ما از روی ته وجودمان است؟ 

«همچو بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم. فریاد از معرفت رسمی و عبارت عاریتی و عبادت عادتی و حکمت تجربتی و حقیقت حکایتی.» (۱)

در کتابی می خواندم که کودک خود غذایش را تشخیص می دهد. یعنی اگر چند نوع غذا جلوی کودک یک و نیم ساله بگذاری می داند کدام برایش بهتر است و دست به طرف آن دراز می کند(۲) و با خود در این فکرم که آیا کودک وجود من اگر به گردوخاک دنیای کثیف امروزی آلوده نشده باشی خود خواهد توانست رویایش را بپروراند. 

و چگونه می توان زندگی کرد بدون بیم و امید. « گریخته بودم تو خواندی. ترسیده بودم بر خوان تو نشاندی. ابتدا می ترسیدم که مرا بگیری به بلای خویش، اکنون می ترسم که مرا بفریبی به عطای خویش.»(۳) 

و عمر را چگونه توصیف میکنی یک روز، یک ماه یا ده سال و صد سال و لحظه ای که در کنار معشوق نشسته ای چه قسمتی از دیروز و امروز و فردایت است. 

و در آخر متنی که خیلی دوست دارم و اسم نویسنده آن فراموشم شد: 

رویاهایت را فرومگذار که بی آنها زندگی را امیدی نباشد و بی امید زندگی را آهنگی نباشد . از روزهایت شتابان گذر مکن که در التهاب این شتاب نه تنها سرمنزل مقصود بلکه نقطه آغاز خویش را گم کنی . زندگی مسابقه نیست زندگی یک سفر است و تو آن مسافری باش که در هر گامش ترنم خوش لحظه ها جاریست ....

(۱) و (۳) خواجه عبدالله انصاری 

(۲) دکتر بنیامین اسپاک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد