گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

مطبوعات مغرورانه نگاه می کند

جشنواره مطبوعات، صنعت رنگ،  جامعه
«چرخ پنجم»(1) یا «رکن چهارم» دو اصطلاح متفاوتی که برای مطبوعات به کار می رود.
رکن چهارم مطبوعات را در ردیف سه قوه دیگر اداره کشور می داند و «چرخ پنجم» حکایت از زاپاس بودن و خارج از بازی بودن دارد.
با توجه به اهمیت موضوع همراه با همکاران در چهارمین جشنواره استانی مطبوعات که در تاریخ 15 تا 17 مرداد هشتادوهشت در محل نمایشگاههای بین المللی استان اصفهان برگزار  شد شرکت کردیم و یک غرفه شش متری پاتوق بچه های بهشت پنهان شد.
همزمان با مطبوعات در یکی دیگر از سالن های نمایشگاه صنعت رنگ بر پا شد.
از همین ابتدا چشمان جستجوگرم به دنبال تفاوت ها و علت و عدم تاثیر گذاری مطبوعات بود.
لباس های اتوکشیده، کراوات رنگارنگ،‌ غرفه های آنچنانی، اتیکت های آویز به گردن و ارائه تکنولوژی های پیشرفته نقاط برجسته تفاوت دو نمایشگاه دیدم. یکی کاغذهای ساده و نوشته شده را به صورت فله ای به مخاطب عرضه می کرد و دیگری با آراستگی هرچه تمام تر رنگ را به معرض نمایش می گذاشت.
گویا فروشندگان و خریداران رنگ موفق تر عمل کرده اند.
برگزاری کلاس تکمیلی خبرنگاری یکی از حاشیه های جشنواره بود. شاید متولیان تلاش دارند تا به علاج این بیماری بپردازند.
محمود مختاریان از مدیران روزنامه ایران یکی از اساتید دوره بود. ایشان در بخشی از آموزش به بیان مشکلات مطبوعات پرداخت و گفت: «نبود تعریف شفاف از آزادی» و «هزینه های بالای نشریه» و «متخصص نبودن افراد در این بخش» مهم ترین ریشه های این بیماری است.
«آزادی» کلمه ای مناقشه برانگیز و گویا قرار نیست بر سر آن به توافقی واحد برسیم و این را در ترافیک سنگین بزرگمهر، پل فلزی دریافتم. 
شب جمعه مصادف با شب نیمه شعبان بود و جوانان به صورت گروهی از موتورسیکلت خود پیاده شده و به رقص و پایکوبی می پرداختند. دختر کوچکی از ماشین پدر و زنی عقب موتور شوهرش با نوای موزیکال بوق تعریف جدیدی از دیسکو را به نمایش گذاشتند.
رانند تاکسی گفت:
«به آنانی بگویید که می گویند در ایران آزادی نیست.»
با خود گفتم آیا آنان مطبوعاتی ها هستند؟ کدام مطبوعات؟
وقتی غرفه خانه مطبوعات یک بروشور به ابعاد A4 در فضایی چهار برابر غرفه بهشت پنهان به مخاطبان ارائه می کند.
عملکرد خانه مطبوعات، آنهم اولین خانه مطبوعات کشور و در استان اصفهان مدعی نصف جهان یک برگه کوچک است.
اصفهان با دانشمندان و هنرمندان ومعماران که شهرت جهانی دارند. و علم و هنرشان وجب به وجب شهر دیده می شود.
کافی است برای یادآوری عظمت اصفهان دیروز به پل خواجو برویم.
شیر سنگی که در دوطرف پل قرار دارد و در شب از محل یک شیر نورچشمان شیر روبرویی دیده می شود و بالعکس
خاصیت انتقال نجوا از گوشه یک ستون و شنیده شدن آن در گوشه دیگر و تشکیل تصویر شمع با کمک معماری و با استفاده از نورخورشید در چند دهانه پل از عجایب است.
و امروز چه اثری از هنرمندان و دانشمندان اصفهانی دیده می شود که چشم ها را خیره کند جز خیره شدن عابران و رهگذران در شب به چراغ های رنگی بر فراز خیابان ها که در بازار عوام گرایی و چشم و هم چشمی روز به روز بر تعداد و ابعاد آن افزوده می شود.
خیابان ها جمعه شب نیز چراغانی است. نورانیت جلوی مساجد و حسینیه ها با ابتکاراتی همراه است. انواع تصویر گل ها در ابعاد بزرگ به عرض خیابان و ارتفاع چندین برابر عرض و با روشن و خاموش شدن لامپ های رنگی نظر همه رهگذران را به طرف خود می کشد. در آسمان خیابانی دیگر ماکت بزرگی از کعبه خودنمایی می کند. کعبه می چرخد و دقایقی بعد متوقف می شود. و بعد درب کعبه باز می شود. حضرت مهدی بیرون می آید و برای مردم دست تکان می دهد. دوباره به کعبه بازمی گردد و درب بسته شده و کعبه در آسمان خیابان و با ابعادی نزدیک به واقعیت شروع به چرخیدن می کند. مردم عکس و فیلم می گیرند.
و مطبوعات فقط نگاه می کند و می رود تا مغرورانه خود را در حصار کلمات بی روح زندانی کند و دل خوش دارد بر لوح های کاغذی و مدال های فلزی
(1) برگرفته از متن علیرضا توحیدی در ارتباط با مطبوعات

نظرات 2 + ارسال نظر
علی جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:24 ق.ظ http://alimoslehi.blogfa.com

سلام.آقای رفیعی عبادات قبول .التماس دعا.

مدیر مرکز یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:48 ب.ظ http://www.timarestan.blogsky.com/

کرم پنیر از خود پنیره...
از ماست که بر ماست...
هر شکستی که به هر کس برسد از خویش است...
خودم کردم که لعنت بر خودم باد...


اینها جملاتی اند که بد جوری تو ذهنم رژه میرن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد