گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

شاهزاده و گدا اثر مارک تواین

نوشتن هم چیزی است که دنبال خارجی اش بگردیم. کاری که امروز کردم. چند روزی است داستان های صمد بهرنگی را می خوانم. با متن روان و زیبای اش حال می کنم ولی چیزی است که اذیتم می کند. در نوشته هایش می خواهد زندگی فقیر و غنی را ترسیم کند ولی گویا سر جنگ با همه دارد، آنچنان بار روانی بر واژه ها و لغات سوار می کند که سنگینی اش، روان مخاطب را می آزارد . مثل استاد نوازنده ای است که شعرش جور نباشد. آدم می ماند گوش کند یا نکند.


خدایی اش داستان «کچل کفترباز» را بخوانید. حسن کچل پسر فقیری است که دختر پادشاه عاشقش می شود. یک بار با هم مرور کنیم. حسن پسری فقیر است، کچل است، و کفتر باز است. دختر پادشاه عاشق این آقازاده می شود. فکر نمی کنید صمدخان بدجوری می خواهد انتقام فقیر را از ثروتمند و غنی بگیرد.


یا داستان «افسانه محبت» را بخوانید. قوچ علی نوکر دختر پادشاه است که اون هم عاشق می شود. ابراز محبت می کند و از کاخ بیرون انداخته می شود. قوچ علی به شغل خانوادگی که چوپانی است پناه برده و درد عشق را در کوه وبیابان و در کنار گوسفندان فریاد می کند و ...


یک بار با هم مرور کنیم. قوچ علی ، نوکر دختر پادشاه ، فرزند یک چوپان؛ عاشق دختر پادشاه شده است، نوکر است و چوپان زاده است، بماند. این هم اسم شد که صمد برای قهرمان داستان گذاشته است؛ «قوچ علی» . آخر داستان هم که دختر پادشاه متوجه می شود کار بدی کرده که دست رد به عشق قوچ علی زده است! و ...


نویسنده ساز نمی زند. آواز نمی خواند، با واژه ها خونخواهی می کند، کلمات و اصطلاحات را ذوب می کند و بر  سر ثروت و ثروتمند می ریزد. عقده ها را دشنه می کند و بر پیکر غنی فرود می آورد ؛ صمد بهرنگی با رنگ و لعاب نویسندگی اش جامه ای فاخر بر فقر می پوشاند و در صدر می نشاند.


این شد که گفتم نمونه ی خارجی اش را بخوانم. شاهزاده و گدا را انتخاب کردم. اثر مارک تواین. خواندم ولی نظرم را  بعداً برایتان می گویم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد