گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

افق مزرعه دم قاشون روشن تر از گذشته است




کشاورزانی که از مزرعه موسوم به «دم قاشون» برزک دو شب پیش در حسینیه  خاتم النبین باغستان گردهم جمع شدند ترنم بهار بودند در برگ ریزان پاییز. نگاهشان پُر بود از مهربانی و صفا. دستانشان بوی بهشت می داد و کلامشان دلنوازترین آهنگی خدایی بود که تا کنون با دل و جان نوش کرده ام.
شورای اسلامی برای شنیدن مشکلات پا به این بهشت گذاشته بود ولی من از ابتدا تا انتهای جلسه حس آدم های محتاجی را داشتم که در مکانی مقدس و بر حضور بندگانی صالح دخیلِ نیاز بسته است تا حاجت روا شود.
اگر چه نداشتن راهی برای تردد ، نبود گازکشی برای استفاده در منازل و کارگاههای گلابگیری و نیاز به مخزن آب و نبود آب آشامیدنی مهم ترین مشکلات مزرعه دم قاشون ذکر شد ولی من خود را چون پیاله ای دیدم که حسرت حتی ذره ای از وجود خدایی آنانم.
کم و بیش همه بودند. آقای مجد، شاهمیری، جوادزاده، شفیعی، نخلی، سید علیزاده، نعیمی و بسیاری دیگر که منت بر سر شورا گذاشته و در جلسه حاضر شده و با کلامشان سرود  دلنواز زندگی سر دادند. زندگی که ریشه در کار و تلاش دارد. زحمت در سنگلاخ مزرعه ای که با همت آنان نگین سبز کوهستان هویت گرفته است.
افق های دوردست مزرعه دم قاشون با وجود تک تک آنان روشن تر از گذشته است. چرا که با هم تصمیم گرفتند متحد و یکدل در یک سازماندهی مناسب گردنه های پیشرفت و آبادانی بیشتر را با سرعت روزافزون طی کنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد