گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

نوش‌آبادی‌ها حق داشتند

یادداشت

کاشان در حیات و ممات آیت‌الله

قسمت سوم
منحنی محبوبیت آیت‌الله در شهرستان بعد از انقلاب همچون وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منطقه نشیب و فراز بسیاری طی کرد.

همانطور که در قسمت قبلی گفتم دزدیدن کفش‌های آیت‌الله در مسجد جامع نوش‌آباد را می‌توان زخمی دلخراش و ماندگار بر اذهان مریدان و علاقمندان آیت‌الله دانست که با هر تنش دیگر اجتماعی سرباز کرده و چون آتشی زیرخاکستر همواره بر جای ماند.
نمونه مشخص و بارز آن را می‌توان در فروش بیمارستان بهشتی به دانشگاه علوم پزشکی دید. کارگران که اولین قربانیان این جابجایی مدیریتی بودند، انگشت اتهام را به سوی آیت‌الله نشانه رفتند و با حضور مستمر در خیابان‌ها و راهپیمایی‌ و تظاهرات و گاهی تحصن در اطراف بیت با این کار به مخالفت برخاسته و با شعارهای: «نوش‌آبادی‌ها حق داشتند - کفش‌های شما را برداشتند» تمامی تقصیر را متوجه آیت‌الله کردند.
هرچند گفته می‌شود این جابجایی به تبع سیاست‌های کلان کشوری بود ولی شاید حضور آیت‌الله سید مهدی یثربی، مهندس حسین محلوجی، دکتر محمد زارع جوشقانی، مهندس محمود جمالی و دکتر حسن الماسی و دیگر وابستگان و دوستان بیت در هیأت امناء دانشگاه علوم پزشکی این شائبه را دامن زد که این جابجایی اگر متأثر از نقش بیت نباشد حداقل این انتظار می‌رفت که یاران بیت روبروی آن ایستاده و جلوی این جابجایی مدیریتی را گرفته و مانع آن شوند.
نه تنها اینگونه نشد بلکه حضور و برخورد سخت با معترضان، آیت‌الله را در شرایط سختی قرار داد و شاید بتوان گفت از محبوبیت وی کاست.
انشاءالله در قسمت‌های بعدی به مواردی دیگر از این دست خواهم پرداخت.

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد رضا عمرانی چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:51 ب.ظ

سلام..
نویسنده محترم البته در جای جای مطلب سعی میکند دزدی که در نوش آباد رخ داد را به نوعی توجیه کند بطوریکه این شائبه مطرح می شود که آیا ایشان نسبتی با کسانی که چنین کردند دارند که سعی در تطهیر آن افراد دارند؟آیا کسانی که در ماهنامه بهشت پنهان تحت عنوان نوش آبادی با ایشان همکاری می نمایند در این ماجرا دخیل بوده اند ؟و بعد هم سعی می کنند با شعارسازی و موارد دیگر به نوعی کل نوش آبادی ها را در زمره ی دزدان آن ماجرا قرار دهند ؟
جابه جایی که رخ داد لازم به گفته می شود نداشت طبق مصوبه ای بود که در کل کشور اعمال شد و یکبار دیگر برای توجیه آن بی اخلاقی فجیعی که در جریان این اتفاق ضد حضرت آیت الله یثربی اتفاق افتاد با واژه ها بازی می شود.در هیچ شهری حتی به معترضان اجازه داده نمی شود که تا حول و حوش منزل شخصی مسئولین و محل نمازجمعه حضور داشته باشند اما آقا هم در جریان سر و صدایی که در میان خطبه های جمعه از طرف افراد بی اخلاقی که با تابلو مشخص سیاسی و نه کارگری شناخته می شدند سعه صدر خود را نشان دادند و هم در حالیکه زنانی به همراه این آقایان از شهر نجف آباد!جهت اعتراض به نقل و انتقال بیمارستان بهشتی کاشان آمده بودند!و با انواع فحاشی ها و پرتاب سنگ و...به خانه شخصی ایشان هیاهو برپا کرده بودند با آرامش برخورد نمود و اجازه ی برخورد نسبت به کسانی که مقابل منزلشان تجمع کردند ندادند و حتی برای اقامه ی خطبه های نمازجمعه در حالیکه بنا به آنچه محافظین ایشان نقل می کنند با وجود مخالفت سپاه حفاظتی برای خروج ایشان برای اقامه نمازجمعه از میان همین جمعیت با شجاعت و آرامش حرکت می کند و حتی جمعیت فحاش را متعجب و شرمنده می نماید و در نمازجمعه که جمعیت بی نظیری از مردم در حمایت از ایشان تجمع کرده بود واز مسجد جامع تا داخل خیابان امام مملو از جمعیت توصیف می شد و قصد راهپیمایی داشتند..ضمن تشکر از عواطف مردم کاشان اجازه راهپیمایی نداده و از مردم درخواست می کنند آرامش خود را حفظ کنند و این رفتارشان برای مردم تداعی برخوردهای جدشان با دشمنان فحاش و سنگ پران شان را می کند...برخورد سخت با معترضان هم پس از آن رخداد که افرادی که به اشتباه فریب خورده بودند متوجه میشوند مصوبه دولت اصلاحات و مجلس وقت براین موضوع تعلق گرفته و به سمت فرمانداری کاشان حرکت می کنند و در میدان پانزده خرداد کاشان با این عده برخورد میشود و بعضی عوامل که تا این لحظه سعی بر هدایت سیاسی جریان بر ضد آقا را داشتند احساس خطر نمودند و با گروهی که خود ساخته و هدایت نموده بودند برخورد کردند..فضاحتی که در این جریان برای جریان موسوم به چپ کاشان رخ داد اگر روزی باز شود بسیار بی نظیر است..همانطور که قبلا گفتم دروغگویی ممکن است زمانی جواب دهد و طرفدارانی بی اخلاق نیز بیابد و عده ای را نیز فریب دهد اما وقتی حقیقت جلوه گر شد مانند سیلابی سهمگین بر سر خود دروغگو فرود می آید مانند آنچه اکنون دارد بر سر جریان دروغگویان می آید..جالب است که معدود کاشانی هایی که واقعا در این ماجرا فریب خورده بودند بعدها از کسانی بودند که برای عذرخواهی نزد آقا می آیند!..پس نه تنها از محبوبیت آقا کاسته نشد بلکه کسانی که تا آنموقع تحت تاثیر برخی شایعات دروغ بودند نیز به جمله ی مریدان ایشان پیوستند.امیدوارم شجاعت این را داشته باشید که علنا خودتان به عدالت و اخلاق رفتار نمایید و کامنت های ناشناس را برای هدایت در جهت دلخواهتان به مصاف نفرستید

ناصر ایرانپور چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ق.ظ

با سلام /
نوشتن این مطالب و واکاوی و بازنشر برخی مسائل آنهم توسط برخی افراد خاص در این برهه از زمان توجیهی جز خودنمایی و ایجاد چالش برای رسیدن به اهدافی خاص ندارد . اگر این مطالب با عدالت و انصاف و دور اندیشی باشد که البته نیست میتوان از آن نتیجه ای گرفت اما وقتی انصافی برای نوشتن مطالبی که صرافاً با نقل قول دیگران و اما و اگر و شاید وباید نوشته شده وجود ندارد چه باید نتیجه گرفت .
در جایی با این تعبیر مینویسید نوش ابادیها کفش آقا را دزدیدند و نوش ابادیها در اعتراض به موضوع بیمارستان با اجتماع در مقابل بیت اقا انگونه شعار دادند و در جایی مینویسید بهتر بود بیت و افراد شاخصش در واکنش به اعتراضات همین مردم درباره انتقال مدیریت بیمارستان به دانشگاه پزشکی حرکتی می کردند ...دم خروس یا قسم حضرت عباس را باید باور کرد انها که شعارهای سخیف علیه آنمرحوم میداندند برای تسویه حساب سیاسی و استفاده از فرصت بوجود آمده جمع شده بودند یا برای جریان بیمارستان .
در هر صورت آقا که سالها برای خیل عظیمی از مردم منطقه پدری و بزرگی کرد رفت و پس از آن منطقه ما اینچنین است که میبینید ....کدام بهتر است . من که آن دوران را با همان آقا و همان روحیات خوب و ارزنده سرمه چشم خود میکنم و با افسوس آن روزها را مرور میکنم .....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد