گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

عرفان و سبحان


















نظرات 2 + ارسال نظر
محمد رفیعی برزکی پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:01 ق.ظ

سلام.خیلی دلتنگ سبحان و عرفان بودم که خوشبختانه عکساشو نو تو وبلاگت گذاشتی.
1- چرا با وجود اینکه سبحان از عرفان بزرگتره، اسم عرفان رو در تیتر وبلاگ اول نوشتی!
2- یه وقتی برا مسافرت بگذار و به منزل ما بیا تا شما و بچه هارو از نزدیک ببینیم. پیشنهاد می کنم ایندفعه کل مسیر کاشان تا سمنان رو بلیط قطار بگیر ی و قطار اتوبوسی "ارمEram" رو از تهران به سمنان امتحان کن تا اینقدر برا انتقاد به مدیریت حکومت اسلامی مجبور نشی به کتابهای تاریخی مثل " تاریخ مشروطه احمد کسروی" متوسل بشی
لیست نمایندگی های فروش بلیط قطار در کاشان(پنج نمایندگی دارد)از سایت www.raja.ir بگیر و همین امروز اقدام کن. بیصبرانه منتظر شما هستم و اگر به منزل ما نیائی دیگر رابطه برادری، بی رابطه برادری

سلام
از این که به من سر می زنی ممنونم.
یه جورایی عرفان پدرسوخته بیشتر دل منو برده. دست خودمم نیست. تا سبحان از اتاق میره بیرون می افتم دنبال عرفان. در گوشش می گم می خوای خرت بشم. بعدش گردنم می آرم پایین. اونم برعکس خودشو میندازه روی من. اونوقت که یه خرسواری درست و حسابی بهش می دم. تا صدای اومدن سبحانو میشنوم. عرفانو از خر پیاده می کنم و میرم سراغ مطالعه یا کامپیوتر.
این قضیه در تیتر و تعداد عکس ها هم خودشو نشون داده است.
اما در ارتباط با مسافرت
خیلی دوست دارم بیام. کار خودمو درس حوریه نمیذاره از خونه تکون بخوریم. انشاءالله در تعطیلات عید بتونیم روزهای خوبی باهم باشیم.
در ارتباط با ایستگاههای قطار
وصفشو زیاد شنیدم. تلاش می کنم یه گزارشی تهیه کنیم و چاپ کنیم. بلکه انشاءالله مثمر ثمر باشه.
با سپاس و احترام
برادر کوچکت

pashmakoo شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:59 ب.ظ http://pashmakoo.blogsky.com

خدای من این کوچولو چه نازه ه ه ه ه ه بچتونه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد