گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

مجتهد و خشم مشروطه‌خواهان

«از ایرانیان که سالیان دراز در زیر دست ملایان زیسته و همیشه آنان را جانشینان امام و نمایندگان خدا باور کرده بودند دلیری به چنین کاری نمی‌رفت»

نویسنده کتاب تاریخ مشروطه با بیان مطلب فوق به شرح این «دلیری» می‌پردازد:

مردم به در خانه «مجتهد» رفتند و از او خواستند از شهر برود ولی مجتهد باور نمی‌کرد  که مردم به یکباره از او رو گردانیده‌اند و به رفتن شتاب نمی‌کرد.

در توضیح این امر باید گفت: جنبش مشروطه در ایران ناگهان برخاست. همگی از علما و عامیان، از توانگران و کمچیزان در آن سهم داشتند. ولی سود و زیان همه یکی نبود.

ملایان که به مشروطه آمده بودند بسیاری از ایشان، نه همه‌شان، معنی مشروطه را نمی‌دانستند و چنین تصور می‌کردند که چون رشته کارها از دست دربار گرفته شود، یکسره به دست اینان سپرده خواهد شد که اینگونه نشد. وقتی اوضاع را اینگونه دیدند به مخالفت با مجاهدان وپرداخته  و از مشروطه کناره گرفتند.

تاریخ ادامه می‌دهد:

«اگر مجتهد به جنگ می‌ایستاد و نمی‌رفت گروه بزرگی به سوی او می‌گراییدند ولی تا آن روز در تبریز جنگی روی نداده بود و هرکسی از نام جنگ و خونریزی می‌ترسید، و او نیز ترسیده و آهنگ رفتن کرد، و با پسران و پیرامونیان خود که بیشتر ملایان و سیدان بودند از خانه بیرون آمد. ولی چون به ششکلان رسید در آنجا به منبر رفت و می‌خواست بد مشروطه را بگوید و با سخنانی مردم را به سوی خود جذب کند.

مجاهدان در انجمن چون این را شنیدند بر آن شدند که بروند و با زور او را روانه گردانند، و به یکبار دو سه هزار تن از ایشان با شور و خروش روانه گردیدند.

حاج شیخ علی اصغر لیلاوایی و شیخ اسماعیل هشترودی و دیگران جلو ایشان را گرفته، با صد زبان بازگردانیدند، و برای جلوگیری از زد و خورد دوباره چندتن از پیشنمازان را فرستادند که رفتند و او را از ششکلان نیر تکان دادند.

بدینسان او را از شهر بیرون کردند و به دارالشوری تلگراف کردند که چنین کرده‌اند. دارالشورای به خصوص بهبهانی و طباطبایی این کار را نپسندیدند  در جواب از آنان خواستند که از هرراه شده مجتهد را خشنوده کرده و به شهر بازگردانند،‌ و پیداست که با آن شور و خشم مجاهدان چنین کاری نشدنی بود.»


پی نوشت:

تمام متن با کمی تغییر نگارشی از کتاب تاریخ مشروطه احمد کسروی است.

نظرات 3 + ارسال نظر
ف.م سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ب.ظ http://fmarani.blogfa.com/

موفق باشید

محمد رفیعی برزکی پنج‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:38 ق.ظ

وبلاگ برزک همیشه آباد در رابطه با موضوعات مختلف کار شده است و دستنوشته های حقیر بین مطالب فراوان دیگر به چشم نمی آید. از این رو تصمیم گرفتم مطالبی که مربوط به خودم هست در یک وبلاگ جداگانه خدمت دوستان تقدیم دارم.

امیدوارم مقبول واقع شود.

دکترجان امرتان مطاع است. اما اینجا قضیه کمی فرق می کند و آن این است که مطالب پست‌های جدید صرفاْ نت برداری نیست. تمرینی است بر نوشتن.
مطالب خام از کتاب مورد مطالعه است. ولی پردازش آن از من است. در بعضی از مواقع با مسائل روز تلاقی پیدا می‌کند که این هم می‌تواند مفید باشد.

فرهیخت جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 ب.ظ

کتابها و گفتارهای احمد کسروی در روزنامه پرچم را در پایگاه زیر بخوانید :
www.kasravi-ahmad.blogspot.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد