در دو شماره و هر شماره در یک ستون در ماهنامه بهشت پنهان مطالبی راجع به محمود اشرفی شهردار برزک نوشتم. مطالبی که باعث ناراحتی ایشان شد. در اثر این ناراحتی هرجا جلسهای و فرصتی فراهم شده است گلهگذاری کرد و بیان این که، بهشت پنهان با خادمان خود بد رفتاری میکند.
حقیر تصمیم به این کار نداشتم. در آخرین ملاقاتی که با ایشان داشتم دست دوستی دراز کردم ولی باز چونان گذشته این دست پس زده شد.
دست دوستی من، دست مجید رفیعی نیست. دستی است که از طرف رسانه به سوی ایشان دراز شده است و ایشان قبول نکرده و حتی بارهای به آن خندیده و آن را نوعی باجخواهی در نظر گرفته است.
نه تنها اهمیتی به رسانهی بهشت پنهان از طرف ایشان دیده نشد حتی شکایت کرد و شکایت خود تازه به تازه کرد. نامهها بر آن اضافه کرد و قطر آن را افزود.
بازگشت به روز اول برای ما و ایشان شدنی نیست و کدورتها از دو طرف رفتنی نیست ولی در عین حال ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.
با سلام خدمت دوست عزیز و یار قدیم
امید وارم حال و احوالات شما خوب و روبه بهبود باشد اگر از حال این حقیر جویا باشید ملالی نیس جز روزمرگی ومضافا بر ان دوری دوستان.
اخ البته فراموشم شد خودم را خدمت تان معرفی کنم شاید از خاطر مبارک یاد دوستان قدیم رفته باشد. اما باور بفرمایید خاطر یاد شریف شما هرگز از خاطر این حقیر نرفته و همیشه جویایی احوالات می باشم.
اما چه مصیبت که مقبول درگاه نمی افتد وفرست دیدار میسر نمی گردد.
باشد که این کتیبه خوانده شود و مقبول واقع گردد.
و صد البته باشد کتیبه ای مرقون فرمایید وخاطر ما را شاد نمایید .که مزید امتنان خواهد بود.
بیست هفتم شعبان المعظم سنه یک هزار چهارصد سی و یک
سلام دوست عزیز و رفیق شفیق
دوران خوش باهم بودن فراموش نمیشود. امیدوارم فرصت فراهم آید تا از نزدیک زیارتتان کنیم.
من الله توفیق
سلام
چه خبر؟
نیستی...؟
شماره جدید؟...
بازگشت به روز اول؟!
باز گشت همه به سوی اوست!