تواضع او برای من مثال زدنی است. برای همین بود وقتی اولین مشورت را از او گرفتم. پیشنهاد تیتری به من داد که صحبت های فراوانی در خود داشت. «لازمه کار مطبوعات تواضع و فروتنی است.» یک سال با او دوستی دارم و هیچ وقت چیزی مغایر با آن ندیدم.
از طریق اینترنت با هم آشنا شدیم البته با یک واسطه اینترنتی. حسین بیدگلی این ارتباط را تقویت بخشید. دعوت کردم به برزک بیایند و از نزدیک همدیگر را ببینیم. و پذیرفت. پذیرفتن دعوت از سر تواضع بود تا چیزی دیگر.
به برزک آمدند. آقای محمد علوی و اکبر ستاری و حسین بیدگلی و دوستان دیگری نیز با این دوست عزیز بودند. برای من روز خوبی بود. در برزک گردشی کردیم و بعد از ظهر، جلسه ماهنامه بهشت پنهان تشکیل شد. دوستان همه صحبت کردند و او نیز همینطور.
صحبتهایش برای من اثرگذار است. در تمام وجودم نفوذ میکند. شاید علتش یک عمر کار نویسندگی و مطبوعاتی ایشان است. با نشریات مختلف همکاری داشته است.
نشریهای بنام طنین به همت ایشان و پشتیبانی ریاست آموزش و پرورش آران و بیدگل، ۷۵ شماره منتشر شد. این ماهنامه به بصورت داخلی به بررسی مسائل و مشکلات آموزش و پرورش پرداخت. به اعتقاد صاحب نظران نشریه موفقی بود ولی با جابجایی مدیریتی در آموزش و پرورش آران و بیدگل جلوی انتشار آن گرفته شد.
قلم این انسان بسیار متواضع متفاوت است. مخاطب وقتی مطلب را شروع میکند دوست دارد تا آخر بخواند. دوستی میگوید این موضوع به خاطر استعداد و خواندن کتابهای زیاد است.
بعد از شروع دوستی، بسیار به خانهاشان رفتم. در طول ماه چندین بار مراجعه داشتم. از مشورت ایشان استفاده کردم. هر بار مراجعه را به گرمی پاسخ داد. همیشه پذیرایی مفصلی صورت گرفت. و هیچوقت از این همه مزاحمت، کاری یا حرکتی یا حرفی و گوشه و کنایهای نشنیدم که معذبم کند.
این انسان دوست داشتنی، دوستانی دوستداشتنیتر دارد. دوستی با ایشان باعث شد که با آنها نیز رابطهای پیدا کنم. و از وجودشان بهرهمند گردم.
نکته جالب بیتفاوتیاش به مادیات است. به قول خودش هیچ وقت پولی در جیب ندارد. اگر قرار باشد یک نفر را معرفی کنم که پول دوست ندارد بدون شک ایشان همان شخص است. من فکر میکنم شباهت زندگی ایشان با دکتر شریعتی باعث شده است تا مشکلی در خرج و برج زندگی پیدا نکند.
میتوان گفت به شدت ایشان را دوست دارم. البته هرچند این دوستی عمومیت دارد ولی شدت آن کم و زیاد است. علاقه زیاد حقیر به ایشان باعث شد نام نوزاد دوم را از ایشان مشورت گرفته و انتخاب کنم. «عرفان» حاصل این عشق و علاقه شد.
البته موضوعی هم ناراحتم میکند. کسالتهای ایشان برای من سخت است. مجموعهای از تمامی کسالتهای بشری را میتوان در ایشان یافت و وقتی یک روز با ایشان هستم قرصهای متنوعی خوراک هرلحظه و ساعتش است. با این وجود وقتی لبخند به صورت دارد شادی من است و وقتی ناراحت، ناراحتی من است.
گزارشهای صفحه آخر نشریه بهشت پنهان با محوریت ایشان شکل میگیرد. یک روز در ماه به اتفاق آقای محمد علوی و حقیر و ایشان به نقطهای از شهرستان رفته هم حالی میکنیم و هم گزارشی با قلم متفاوتی شکل میگیرد. این روز برای من بسیار لذت بخش است.
و اما بعد
خودم را قابل نمیدانم که راجع به ایشان مطلی داشته باشم. سعی کردم خودمانی، ذهنیاتم را ارائه دهم. امیدوارم نواقص را به بزرگی ببخشید.
سلام
خداوند آیینه ها و پاکی ها
دوستیتان را پایدار سازد وسلامتی را به ایشان وشما وسربلندی را چراغ زندگی تمام کسانی قرار دهند که در راه آگاهی مردم می کوشند.
مانا باشید
سلام
ببخشید که ساعت ۲ و نیم بعداز نیم شب به سراغت آمده ا م.
امشب هوای آران و بیدکل خیلی لطیف است. در این گونه شبها من خوابم نمی برد و خودم را نگه می دارم تا اذان و بعداز نماز با خیال اسوده تری به رخت خواب می روم.از سر شب تا حالا دنبال چیزی می گردم در ذهنم تا فردا در باره ی رسول بزرگ خدا ص به زبان بیاورم . ولی هنوز به جایی نرسیده ام.
من از بچه گی تا حالا همواره رسول خدا را چیزی فراتر از همه ی آفرینش می دانم .ولی بلد نیستم باز گو کنم.
علی معلم دامغانی از جمله کسانی است که خیلی از او نفرت دارم. ولی اون شعرش:
باور کنید ملک خدا را که سرمداست
باور کنید سکه به نام محمد است
خیلی منو کشته. گمان من بر این است که اگر اقای معلم به بهشت برود به خاطر همین بیت خواهد بود.
این روز بزرگ و این عید بزرگ را به تو و به همه ی دوستان حتی آنها که دین را یک کاتالیزور می دانند تبریک عرض می کنم.
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
او که تو وبلاگشنوشته آدم بی صداقتیه اما تو چقده خری که دربست شدی آدم این آدم پشت هم انداز بی...
چه قدر ادبیات این محمد اقا وحشتناکه.این جور ادم ها پر از زهرند.خدا به دور.
مینویی ومانایی با وجود دوستان خوب امکان پذیر است
سلام و درود بی کران
جلسه نقد کتاب با موضوی شعر ایرج میرزا
منزل ابوالفضل مقری - بیدگل
ساعت ۷ بعد از ظهر