گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

ایرانی

رک گویی یکی از خصوصیات بد من است. یک زندگی آسوده را بر سر آن گذاشته‌ام. دوستان باشند یا غیر دوستان.  

«من از این خرابه‌ها خوشم نمی‌آید.» جمله‌ای بود که به حسین بیدگلی گفتم. وقتی با حرص و ولع قلعه‌های مخروب محمودآباد یا جزن را نگاه می‌کرد. او هم با قاطعیت  گفت: «هرکس به گونه‌ای فکر می‌کند. »

این گونه صحبت کردن را در جلسه دیروز با علوی داشتم. وقتی با لذت زیاد یک شعر طولانی را گوش می‌کرد.  

بازار به‌به و چه‌چه و کف و هورا داغ بود. لبخندها برای من تداعی گریه بود که به زیبایی تمام آرایش شده است.

نمی‌دانم ایرانی که در طول هزاران سال محرومیت و ظلم و تبعضی و شاه‌محوری و ... در تمامی گوشت و پوستش نفوذ کرده است می‌تواند متعادل فکر کند، متعادل عمل کند، متعادل لبخند بزند، متعادل رفتار کند، متعادل گفتگو کند، متعادل... 

در هر صورت با وجود نقص‌ها، بودن با دوستان مرا شاد می‌کند. از گفتگو با آنان لذت می‌برم. کام‌گیری من از تمامی دنیا و آخرت همین است و بس.

نظرات 4 + ارسال نظر
ح ع شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:30 ب.ظ

با سلام
ان شعر البته شور داشت و نشاط. بالاخره عرق ملی در آن دیده می شد. واز همه مهمتر تحولی که در نگاه شاعرش نسبت به اطراف خود در آن شعر دیده می شد خالی از شگفتی نبود.
اما همه ی هیجانات جاری در جلسه صرفا برای آن شعر نبود.
دوسه تا آواز خوب و اینکه این مراسم می تواند برای ما یک جشن ملی باشد و مارا از کهنگی زندگی معمولی دور سازد از دیگر عوامل شادی آفرین جلسه بود.

علوی دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ق.ظ

این هم حرفی قابل تامل است

رسول زاده دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ http://www.rasoulzadeh.persianblog.ir

در مورد ان شعر من و ابوالفضل هم نظر شما را داشتیم. هرچند مثل شما ...

جعفررسول زاده سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:45 ب.ظ http://ashoftegiha.blogfa.com

سلام
به روزم ومنتظر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد