کارهای بزرگ، سختیهای بزرگی دارد. همه ی ما میخواهیم کار بزرگی انجام دهیم ولی گاهی در برابر هزینههای آن تاب و تحمل و مقاومت نداریم.
من هیچ وقت از یک کار روتین خوشم نیامده است. و به شدت از آن متنفرام. و به افرادی که اینچنینی هستند، نگاه تحقیرآمیزی داشته که سعی میکنم در مواجه با آنان مخفی دارم.
حاضرام در خانه بخوابم تا این که وقتم را با روزمرگی مشاغل اداری پر کنم. کاری که با هزینه کردن وجودم چیزی جز گرفتن حقوق آخر ماه حاصلی ندارد.
یادم نمیرود دورانی که به صورت قراردادی با حسابداری دانشگاهی همکاری داشتم. وقت دانشجویان از ابتدا تا انتهای ترم صرف رفع اشکال مشکلات پیشآمده در پرونده مالی میشد. مشکلات را به دقت یادداشت کرده و دستهبندی کردم. آنها را خلاصه کردم و از مسئول مافوق خواستم این مجموعه را در هنگام ثبت نام در تابلو اعلانات نصب تا از مشکلات بعدی جلوگیری شود، ولی موافقت نشد.
سیستم اداری نه تنها قابلیتها و خلاقیتها را ارج نمیگذارد بلکه انسانها را تبدیل به فسیلی میکند که بعد از چند سال تنها کارایی آن موزههای ایران و باستان است و بس
اما در عین حال مزایایی نیز دارد. پستهای تعریف شده، شرح وظایف روتین و حقوق و پاداش آخر برج حاصل از فروش نفت و نظم کذایی حاکم بر این سیستمها که مصداق گوش نواز بودن صدای دهل است از دوردست و بس
اما در مجموعههای مدنی (نهادهای مردم نهاد) (NGO) که قرار است بدون مزایای فوق متولد شود و دوران نوزادی را طی کرده و مثمر ثمر شود نیازهای متفاوتی دارد که بر اساس اهمیت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- مهمترین آن «درد» داشتن اجتماعی است. یک انسان بدون درد چون آفتی است که ریشه این نهال نوپا را خورده و آن را از درون می پوساند. کسی که در جامعه امروزی زندگی کند و ناهنجاری ها را ببیند و شب به راحتی سر بر بالش گذارد انسان بدون دردی است که بزرگ شده لقمه حق و ناحقی های سیستم ناسالم اقتصادی است و نمی توان انتظار درد داشتن را از وی داشت.
2- فاکتور دوم را می توان به داشتن تعهدهای اخلاقی و انسانی اشاره کرد که در زندگی امروزی کمتر دیده می شود. حقیر در قصه ها زیاد به آن برخورده ام که افراد دغدغه تجملات را نداشته و سفره نان خود را وسط گذاشته و دوست و دشمن را در آن شریک کرده اند. امروزه اگر خانواده ای از گرسنگی بمیرد، بهترین و ترحم آمیزترین جمله ای که نثارش می کنیم آن است که «چشمش درآید کار کند»
3- تعریف و بازتعریف مسئولیت ها یکی از موارد مهم کارهای این چنینی است. جامعه ما بعد از سالیان سال در ارتباط با مجموعه های مردم نهاد بسان نوزادی است که باید غذا خوردن، حرکت کردن و دستشویی رفتن را به او آموخت. دولت ها بالغ چنین مسئولیتی را به عهده می گیرند ولی وقتی نظام حاکم در توهم بلوغ به جای همکاری و همفکری، چوبی است لای چرخ و سنگی جلوی پا از این رو افراد گروه می توانند با درک موضوع با توجه به آزمون وخطا به این مهم پرداخته و با حس تلاش برای پیشرفت مجموعه، انعطاف پذیری بیشتری داشته باشند.
به امید ایران آباد
سلام
کپ کردم! یه لحظه احساس کردم اشتباه اومدم! یا هک شدی!
هم قالبو عوض کردی هم اسمو؟!
پس از این به بعد به جای فریاد لبخند میزنی؟!!!!!!!!
خیلی سخته ها!!!!!!!!!
واقعا کم پیدا میشه کسی که از این حقوقای مفت و جایگاههای اجتماعی کذایی چشم بپوشه و به وجدانش رجوع کنه!
سلام
کپ کردن نداره
اگه یادت باشه یه قانون جدید تعریف کردم و آن این که نظرات من تاریخ مصرف دارد و صد البته قالب و اسم قالب وبلاگ هم زیرمجموعه ای از آن است.
تصمیم گرفتم از حالا به بعد لبخند بزنم. که اگر چنان نکنم به مشکل برمی خورم.
سلام. خانه تکانیتان مبارک.سر نزدنتون به بقیه هم جزو قوانینیست که برای خودت گذاشته ای؟
سلام و احترام
اگر قابل باشم به همه دوستان سر میزنم.
از نظرتون مشتکرم
سلام اقا مجید
امیدوارم خوب باشید
وبلاگ خوب وجالبی دارید هم استانی!!!!
از بابت نشریه ها ممنون که برام میل میکنید
یا علی
سلام و احترام
نظر لطف شماست
لبخند تو خلاصه خوبیهاست ----- لختی بخند خنده گل زیباست
پیشانیت تنفس یک صبح است ----- صبحی که انتهای شب یلداست
در چشمت از حضور کبوترها----- هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست
رنگین کمان عشق اهورایی----- از پشت شیشه دل تو پیداست
فریاد تو تلاطم یک طوفان----- آرامشت تلاوت یک دریاست
با ما بدون فاصله صحبت کن----- ای آن که ارتفاع تو دور از ماست
سلام و احترام
من را با محبت خود شرمنده کردید.
متشکرم