خواندن این پست برای کودکان زیر ۵ سال و مسئولین توصیه نمیشود.
۱
منزل دوستی به مهمانی رفته بودم. وقت ناهار شد. دو نوع غذا در نظر گرفته شده بود. در هنگام خوردن ناهار ناگاه استخوانی در گلوی یکی از افراد حاضر گیر کرد. سرفههای شدید شروع شد. به سرعت از سر سفره بلند شد و به کنار ظرفشویی آشپزخانه رفت. چنگالی را برداشت و به داخل گلوی خود برد. سرفه های شدید و خون آمدن پیدرپی از گلو و سماجت بر فرو کردن چنگال به داخل گلو صحنههای بسیار چندش آوری را در ظهر دیروز ایجاد کرد. همه افراد حاضر نگران و رنگ پریده به این موضوع نگاه میکردند و شخص مورد نظر چند ثانیهای یک بار چنگال را به گلو فرو میکرد و با بیرون آمدن چنگال همراه با خون، بیش از پیش بر نگرانی ما میافزود. و جالبتر این که در هنگام این عملیات گاهی نگاه به جمع مضطرب میکرد و خندهای تحویل دوستان میداد و میگفت: چیزی نیست.
با ناراحتی ایشان را از این کار منع کردم. با درمانگاه تماس گرفتم. از سرایدار آنجا پرسیدم. آیا دکتر در این ساعت تعطیل در درمانگاه حضور دارد. شرح ماوقع را گفته و با کمک دوستان ماشینی را آماده کرده و دوستمان را به درمانگاه بردیم.
خانم دکتر که با تاکید سرایدار در سالن درمانگاه منتظر ما بود بعد از دیدن این که بیمار و همراه با پاهای خود مراجعه کردهاند به طرف سرایدار رفت و گفت: بیمار اورژانسیات همینه و شروع کردن به بحث و ناراحتی و بعد روبه ما کرد و گفت من کاری نمیتوانم بکنم باید به کاشان مراجعه و از گلوی بیمار عکس بگیرید.
به خانم دکتر گفتم حال شما یک نگاهی به بیمار بکنید. که با ناراحتی گفت: هیچ کاری نمیتوانم بکنم.
۲
ابتدای کار نشریه بهشت پنهان بود که به جلسهای برای بررسی مشکلات نشریات محلی دعوت شدیم. این جلسه با حضور فرماندار کاشان و سرپرست ارشاد و مدیران مسئول نشریات محلی در ساختمان فرمانداری تشکیل شد. دکتر حیدری و دکتر قاسمپور و دکتر امینی اساتید دانشگاه کاشان و آقای صادقی و چندتن دیگر در این جلسه حضور داشتند. مسائل و مشکلات نشریات مطرح شد.
موضوعی بیش از مسائل دیگر مورد تاکید قرار گرفت. و آن این که هیچ مجموعه اجازه ندارد صفحهای بدون مجوز در سطح عمومی منتشر کند و هرگونه اطلاع رسانی میباید از طریق نشریات مجوز دار انعکاس داده شود. «حاجی» این موضوع را تصویب کرد و به شیرازی تکلیف کرد که متخلفین را شناسایی و تحت تعقیب قرار دهد.
چندی بعد نشریه بدون مجوز به نام «بشارت کاشان» و تمام رنگی در سطح کاشان توزیع شد. مصاحبه با فرماندار در پیشانی این نشریه میدرخشید و بعد مشخص شد یکی از علتهایی که حکم سرپرستی شیرازی به ریاست تبدیل نشد، در حالی که ۱۸ ماه سکانداری ارشاد کاشان را به عهده داشت، مخالف با چنین نشریهای بود.
۳
اوایل سال برای تعامل با شهرداری برزک به اتفاق آقای صادقی خدمت شهردار رسیدیم. این ملاقات خارج از ساعت اداری بود. گفتگوهای زیادی مطرح شد. اشرفی هنوز از مطلبی که چندین ماه پیش در نشریه چاپ شده بود و ایشان را زیر علامت سوال قرار داده بود، دلخور بود.
از او خواستیم ناراحتی ها را کنار بگذارد. نشریه عملکرد او را انعکاس دهد و شهرداری از لحاظ پولی کمکی برای نشریه باشد.
اشرفی ناراحتی دیگری هم داشت. شورا به او گفته بود که چاپ نشریه داخلی شهرداری خلاف قانون است و جلوی این کار را گرفته بود. اشرفی اصرار داشت که بگوید این تصمیم هم به واسطه حرف و حدیثهای ما بوده است.
اشرفی حتی حاضر به مصاحبه با نشریه هم نشد تا عملکرد خود را ارائه دهد و گفت من به همه گفتهام وقتی با شما مصاحبه میکنم که بتوانم نشریه طنین خودم را چاپ کنم.
اشرفی حرف دیگری هم داشت و آن این که زمانی با مجموعه شما ارتباط میگیرم که از بابت شما مطمئن باشم. ایشان مثالی زد و گفت مثلاْ مسائلی اینجا مطرح میشود که در صورتی که عمومی شود مشکلات زیادی را به بار میآورد و باید محرمانه باقی بماند و وقتی شما دائم با ما در ارتباط باشید به نوعی سر از این مسائل در میآورید و آن را رسانهای میکنید و این موضوعی نگران کننده است.
...
چند روز پیش نشریه طنین اشرفی را دیدم. نشریهای در ۶ صفحه رنگی با عکسها و مطالبی که همه در طول یک و نیم سال گذشته در رسانههای مختلف انعکاس داده شده است. گردآورندگان این ۶ صفحه به خود زحمت ندادهاند تا خبر یک سال پیش را کمی دستکاری و به روزتر کنند.
در شناسنامه این نشریه بدون مجوز نام محمود اشرفی در جایگاه مدیر مسئول و سید علی اکبر طاهری به عنوان سردبیر به راحتی خونمایی میکند.
۴
چند روز پیش به جلسه کارگروه اطلاعرسانی دهه فجر دعوت شدم. حاضرین در جلسه نمایندگی رسانههای مختلف در شهر کاشان بودند. مسئول کارگروه آقای مصطفی عباسی مصوبهای را روی میز گذاشت. که تایید فرمانداری را داشت. با کلی مقدمهچینی گفت ما باید باهم باشیم. با این مصوبه توانستهایم یک و نیم میلیون تومان بگیریم. اگر عملکرد بهتر و فعالتری نشان بدهیم و اتحادمان را حفظ کنیم، قطعا دفعات بعدی پول بیشتری میتوانیم بگیریم. خوب این پول باید برای اطلاع رسانی دهه فجر هزینه شود. طبق این مصوبه راههای اطلاع رسانی از سه کانال تعریف شده است. ۱- مطبوعات سراسری ۲- فضای مجازی ۳- نشریات محلی.
آنگاه اهالی مطبوعات به شور نشستند تا چگونه میتوانند هم پول را بین خود تقسیم کنند و هم این تقسیم در چارچوب صورت گیرد.
این جلسه بیشتر از این که به راههای اطلاع رسانی شباهت داشته باشد به تقسیم پول و آن هم به بدترین روشها شباهت داشت.
۵
سال قبل و آذرماه هوای برزک بسیار سرد بود. راهاندازی مهد کودک با اشکالهای زیادی مواجه شده بود. بیشترین سنگاندازی از مقامات مسئول دولتی صورت میگرفت. روزی یک اشکال مطرح میکردند. ساعت ۱۱ شب همه خواب بودند و من باید مصالح مورد نیاز بخشی از تعمیرات مهد را آماده کنم. حوریه به همراه سبحان در خانهای که در دل کوه مرجنون تک و تنها واقع شد بود با ترس و لرز منتظر من بودند. فرقون را برداشتم و تا نیمه شب شن و سیمان را از داخل خیابان به ساختمان مهد انتقال دادم. چرخهای فرقون جیر جیر میکرد و من سعی میکردم این صدا باعث بیدار شدن همسایهها نشود.
... برای تامین بخشی از هزینههای مهد به سراغ ریئس شورا رفتم. او گفت میتواند برای این موضوع وامی را اختصاص دهد. البته باید به نام کسی بگیری که مالکیت منزلی را داشته باشد. به دوست نزدیکی زنگ زدم و جریان را گفتم. او اعلام آمادگی کرد. وام اختصاص داده شد. کارهایش را پیگیری کردم. و وقتی به دریافت آن نزدیک شدم. دوستم تماس گرفت و گفت اگر امکان دارد وام را نیاز دارم.
۶
.
.
.
نشریه شماره ۲۰ بهشت پنهان منتشر شد.
تلاش داریم قدمی در رفع مشکلات و مسائل کوچکی که در شهر و منطقه و کشورمان وجود دارد به وسیله آگاهی بخشی، اطلاع رسانی، فرهنگسازی و .... از طریق رکن چهارم برداریم.
مبارک است .........
خسته نباشید .........دست مریزاد