گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

باید که خاک درگه اهل هنر شوی

ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی 

تا راهرو نباشی کی راهبر شوی 

در مکتب حقایق پیش ادیب عشق 

هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی 

دست از من وجود چو مردان ره بشوی 

تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی 

خواب و خورت زمرتبه ی خویش دور کرد 

آنگه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی 

گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد 

بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی 

یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر 

کز آب، هفت بحر به یک مو تر شوی 

از پای تا سرت همه نور خدا شود 

در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی 

وجه خدا اگر شودت منظر نظر 

زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی 

بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود 

در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی 

گر در سرت هوای وصال است حافظا 

باید که خاک درگه اهل هنر شوی

نظرات 1 + ارسال نظر
علی جمعه 15 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:43 ب.ظ http://alimoslehi1.blogspot.com

سلام.

سلام و ارادتمند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد