گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

گشتی در باغ بهشت

دیشب سیستمی که با آن به اینترنت ارتباط داشتم مشکل پیدا کرد و وقتی از من گرفت تا به حالت اول برگشت. 

دیروز فرصتی شد تا به آقای حاج حسن خاکباز مراجعه کنم. ایشان از سال ۱۳۵۹ که به جبهه اعزام می شوند جبهه و اسارت باعث می شود که سال ۱۳۶۹ به خانه بازگردند. آشنایی من با ایشان در دانشگاه کاشان اتفاق افتاد. آقای خاکباز مسئولیت مرجع و نشریات دانشکده علوم پایه را به عهده داشتند و باهم دوستی داشتیم. 

به منزلشان رفتم و به مسائل مشترک پرداختیم. درضمن بازی طراحی کرده بودند به نام راه بهشت که مورد تایید مراکز علمی هم واقع شده بود و راجع به آن صحبت کردیم و این که آیا از طریق نشریه بهشت پنهان می توانیم ارتباط فرهنگی داشته باشیم صحبت هایی شد. 

به نظرم در صورتی که خواسته باشیم در ارتباط با جانبازان و آزادگان در نشریه کارکنیم ایشان می توانند برای ما کمک خوبی باشند. 

بعد از آن به مرکز فنی و حرفه ای مراجعه کردم. آقای مهندس علوانی مدیر مرکز را ملاقات کردم. سعی دارم با رایزنی فضای همکاری ایجاد شود. 

عقیده دارم می توانیم با هر سازمانی به یک اتحاد مثلثی برسیم. بدین صورت که هر اداره ای حرف ها برای گفتن دارد و مخاطبی برای شنیدن و پلی که این ارتباط را برقرار کند. نشریه بهشت پنهان می تواند در کنار دو راس دیگر واقع شود و به استفاده از روابط متقابل و منافع مشترک به یک رابطه پایدار بیندیشد. 

با آقای علوانی صحبت هایی شد و ایشان استقبال کرد. امیدوارم به یک قرارداد عملیاتی و مکتوب بینجامد. 

بعد از ظهر با دکتر امینی مدیر مسئول آرمان قرار ملاقات داشتم. صحبت  هایی راجع به مسائل مطبوعاتی مطرح شد. خصوصاْ در ارتباط با خانه مطبوعات حرف های زدیم. فکر می کنم بچه های مطبوعاتی در این ارتباط ضعیف عمل کرده اند و این موضوع را برای دکتر مطرح کردم. و ایشان صحبت های خوبی مطرح کردند و در ضمن اعلام آمادگی کردند که هرگونه کمکی را حاضرند در این ارتباط داشته باشند. 

و اما امروز 

صبح تا شب در خانه بودم. و پشت کامپیوتر مشغول تنظیم گزارش مربوط به آقای مجیدی زاده بودم. کار فکری به مراتب سخت تر از کار یدی است و به شدت انرژی می طلبد. گاهی پشت سرم درد می گیرد. ولی در عین حال سعی دارم که مطالب طبق زمان بندی تعریف شده آماده شود.  

البته دعوتی از آقای مرادی کردم. ایشان در زمینه شعر و خط تحریری فعالیت دارند. علاقمندم بازه همکاری با هم داشته باشیم. به منزل آمدند و مطلبی را برای این شماره بهشت پنهان آوردند که روی آن و همکاری صحبت کردیم.

و شب  

ارتباطی با آقای منعمی ایجاد شد و صحبتی راجع با همکاری در بهشت پنهان داشتیم. امیدوارم بتوانم از کمکشان استفاده کنم.

یک ساعتی به باغ بهشت رفتم. از زمانی که در بهشت پنهان مشغولم دائم موضوعات بهشتی برایم مطرح می شود. این باغ برای پذیرایی از مراسم آماده شده است و البته یکی دو هفته است که به این شکل درآمده باغ زیبایی است که بعد از میدان جهاد قرار دارد. 

و اما فردا 

رایزنی هایی که باید با فرمانداری انجام بدهم. ساعت چهاربعدازظهر همایش نجوای پاییز و ساعت هفت هم جلسه بزرگداشت حافظ در منزل آقای حسین بیدگلی و فکر می کنم روز پرکاری باشد.

نظرات 2 + ارسال نظر
ابراهیمی دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:57 ب.ظ

از خاطرات دوستان امروزی می نویسی ولی از یاد دوستان قدیمی رفته ای

سلام دوست عزیز
شما در قلب من جای دارید.
خوب با آقای ناصح می روید زیارت
دست ما را هم بگیرید.

صادق سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 ق.ظ http://moslehivadeghani.parsiblog.com/

سلام
دوست عزیز
من متوجه نشدم .......فکر نکنم تا سالها هم متوجه شوم منظور شما از بیان این جملات دفاع از مشهدی حسین بود یا انداختن همه تقصیرها به گردن دستفروش دروغگو
هر چند از نظری که زحمت کشیده بودید و مرقوم فرموده اید بسیار خرسند شدم اما خوشحالتر می شدم که واضح تر بگویید پرتقال فروش کیست
و آخوندها که میگویند منظورشان چیست ؟
من کوهی از ایراد جلو چشمانم را گرفته که اجازه دیدن مشتی که نمونه خرواری است را نمی دهد
چگونه بپذیرم کسی که چیزی را امضا کرده جلو چشم خلایق به امضای خودش بی حرمتی کند و کسی که دم از امام می زند بهتر است بگویم می زد چه وجه مشترکی با آرمانهای امام دارد و چگونه می تواند پاسخگوی قانون و ولایت فقیه دو رکن اساسی جمهوری اسلامی و نه نظام اسلامی و حکومت اسلامی و جمهوری دموکراتیک باشد
بالاخره چرا مشهدی حسین حاضر نشد برای تعقیب دستفروش با همراهی جوانان روستا و کدخدا حرکت کند و همچنان در پس هیاهو و شعار بر جای خود نشست؟

دوست عزیز

می دانی اشکال کجاست

به راحتی از ادبیات دستفروش می توان اشکال را پیدا کرد.

راه امام با کلی گویی شناخته نمی شود.

در مثالی که من خدمت شما عرض کردم حرفم واضح بود.

خط کش ما اگر کلی گویی باشد راه را به خطا رفته ایم.

در هر موضوعی شاخص هایی داریم.

و خط کش ما آن شاخص ها است.

بگم بگم و یا نگم نگم شاخص ما نیست.

بهتر است من و شما بدور از عوام گرایی و غوغاسالاری وقت مان را صرف موضوع زیر بکنیم تا خدای ناکرده کارمان قرقره کردن حرف دیگران نباشد.و در یک دور باطل گرفتار نشویم

به عنوان مثال در مورد بیمه من تحقیق کردم و شاخص را بیان کردم و مشخص شد آقایی که هرچه فکر کرده بود و متوجه نشده بود علت چیست بعد از دو سال فهمید و به غلط کردن افتاد

در موارد دیگر هم می توانم این کار را انجام بدهم وتحقیق کنم.

البته یک اشکال وجود دارد. کسی به من پول مفت نمی دهد شاید به بعضی ها بدهند.

در عین حال حاضرم با کم گذاشتن از زندگی شخصی ایم این کار را برای روشن شدن یک همشهری انجام بدهم

موضوع با شما و تحقیق با من

من الله توفیق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد