گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

سخته ولی لازمه

گفتم تو چگونه ای

کمی تامل کرد و با مقدمه ای که به وجود آمده بود، گفت:

می دونی؛ من عاشق پیشه ام

خیلی ازش خوشم اومد که راحت حرف دلش را می زنه

مهرش به دلم نشسته

قول همکاری هم داد

و اگه می پرسید من چگونه ام

چه جوابی می دادم  

شاید می گفتم

می خواهم برای یه مدت تو لاک خودم برم. یه جورایی یه خواب زمستانی را شروع کنم و احساساتم را مانند تکه ای از تنم، یا قلبم بکنم و بذارم توی صندوق کنار میزم

شاید یه مدت خودم را تو خودم زندانی کنم

نمی دونم تا کی ولی می دونم باید این کار را بکنم

سخته ولی لازمه

نظرات 1 + ارسال نظر
ابراهیمی دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:43 ب.ظ

نخوابی مجیداقا چون دوست ما اقا سبحان گشنه می مونه اون وقت باید خودش به فکر ش باشه بهش سلام برسون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد