گفتم تو چگونه ای
کمی تامل کرد و با مقدمه ای که به وجود آمده بود، گفت:
می دونی؛ من عاشق پیشه ام
خیلی ازش خوشم اومد که راحت حرف دلش را می زنه
مهرش به دلم نشسته
قول همکاری هم داد
و اگه می پرسید من چگونه ام
چه جوابی می دادم
شاید می گفتم
می خواهم برای یه مدت تو لاک خودم برم. یه جورایی یه خواب زمستانی را شروع کنم و احساساتم را مانند تکه ای از تنم، یا قلبم بکنم و بذارم توی صندوق کنار میزم
شاید یه مدت خودم را تو خودم زندانی کنم
نمی دونم تا کی ولی می دونم باید این کار را بکنم
سخته ولی لازمه
نخوابی مجیداقا چون دوست ما اقا سبحان گشنه می مونه اون وقت باید خودش به فکر ش باشه بهش سلام برسون