-
دوستی عزیز/ تقدیم به حیدر عنایتی
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1389 12:41
تواضع او برای من مثال زدنی است. برای همین بود وقتی اولین مشورت را از او گرفتم. پیشنهاد تیتری به من داد که صحبت های فراوانی در خود داشت. «لازمه کار مطبوعات تواضع و فروتنی است.» یک سال با او دوستی دارم و هیچ وقت چیزی مغایر با آن ندیدم. از طریق اینترنت با هم آشنا شدیم البته با یک واسطه اینترنتی. حسین بیدگلی این ارتباط...
-
شماره ۲۵ ماهنامه بهشت
شنبه 12 تیرماه سال 1389 11:25
شماره ۲۵ ماهنامه بهشت پنهان برای چاپ به قم ارسال شد. در این شماره که با تاخیر روبرو شد تلاش شده است قدمی هرچند کوچک در ارتقا آن برداشته شود. نگاه حقیر به مطبوعه کاملا یک نگاه حرفه ای است. هیچ بغض و کینه ای در خود احساس نمی کنم و یا هیچ تمایل به مقام و پستی ندارم و یا از هیچ رانتی تغذیه نمی شوم که این کار بهانهای برای...
-
هر دو گفتند
پنجشنبه 27 خردادماه سال 1389 21:51
امروز به بنیاد جانبازان رفتم. با آقای شعبانی معاون بهداشت و درمان آن اداره صحبت کردم. علت این حضور بررسی جوانب موضوع گزارشی بود که چند روز پیش به اتفاق آقای علوی به منزل جانبازی شهیدی رفتیم و با خانمش به گفتگو نشستیم. خانم جانباز شهید گفت اگر توجه بیشتر به جانباز میشد زجر کمتری میکشید. او گفت امکاناتی که به ما دادند...
-
گام های نهایی شماره ۲۵ ماهنامه بهشت پنهان
سهشنبه 25 خردادماه سال 1389 13:12
امروز صبح با آقای صادقی گفتگویی تلفنی داشتم. صحبت حول و حوش ویژه برزک بود و مطالب آن. آقای صادقی در ارتباط با مطلب حقیر پرسید. توضیحاتی خدمت ایشان ارائه کردم. شماره قبلی ویژه برزک به عملکرد شهردار اختصاص داشت و این شماره نیز دنبال مطالب قبلی خواهد بود. یادداشتی در ارتباط با شخص شهردار نوشته بودم که در این شماره و در...
-
به هرجا بنگرم آنجا ته وینم
یکشنبه 23 خردادماه سال 1389 22:30
امروز با آقای علوی به منزل جانبازی رفتیم. جانبازی که یک سال چند ماه از شهادتش یا فوتش می گذشت. این کار به درخواست همسرش صورت گرفت. در ابتدا شربت و میوه آورد و نشست. حدود سه ساعت صحبت کرد. صحبتهایی که ناشی از درد و زجر بود و بی احترامی هایی که برای او و همسر جانبازش صورت گرفته است. گاهی هم گریه می کرد و من هم گاهی...
-
خودزنی
چهارشنبه 19 خردادماه سال 1389 11:04
ماهنامه بهشت پنهان بدون کوچکترین جشن تولد دو سالگی خود را پشت سر گذاشت و پا در دو سال و یک ماهگی نهاد. به شمارههای خیلی قبل که نگاه میکنم به جهت اشکالهای فراوان و غیرحرفهای بودن از خجالت میمیرم و زنده میشوم. میخواهم به تمام جاهایی که این نشریه ممکن است وجود داشته باشد سر بزنم و آنها را جمع کنم و یه جایی روی هم...
-
خوشبختیام من است نه تو
شنبه 15 خردادماه سال 1389 18:15
همیشه کوه برای من آرام بخش است. نمیدانم چطوری حالم را برایتان توصیف کنم. این قدر بگویم که حتی نگاه کردن به کوه روحم را جلا میدهد چه رسد به این که در آن ساکن شوم، قدم بزنم، هوای خنک و پر از اکسیژن آن را به ریههایم وارد کنم و هزار هزار حسن دیگر. چند روزی است که فرصتی حاصل شده است تا به کوه روم. هرچند آفتاب کوهستان...
-
دو ساله شدیم
یکشنبه 9 خردادماه سال 1389 21:37
شماره ۲۴ ماهنامه بهشت پنهان منتشر شد.
-
ایستگاه آخر
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 19:26
صبح که بیدار شدم یه چایی خوردم و رفتم مدخل. ماشین ولایت آماده حرکت بود. سوار شدم و به کوهها زدم. در طول مسیر نسیم بهاری وجودم را نوازش داد. مستقیم به سراغش رفتم. در زدم و داخل شدم. تک و تنها بود و سلامم را به گرمی پاسخ گفت. - «چه عجب» - «عجبی نیست. اومدم ببینمت، دلم تنگ شده. دوست دارم» - « اون که درست! ولی من تو را...
-
ایرانی
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 11:42
رک گویی یکی از خصوصیات بد من است. یک زندگی آسوده را بر سر آن گذاشتهام. دوستان باشند یا غیر دوستان. «من از این خرابهها خوشم نمیآید.» جملهای بود که به حسین بیدگلی گفتم. وقتی با حرص و ولع قلعههای مخروب محمودآباد یا جزن را نگاه میکرد. او هم با قاطعیت گفت: «هرکس به گونهای فکر میکند. » این گونه صحبت کردن را در جلسه...
-
خاک پایتان، توتیای چشم
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 18:39
ماهنامه بهشت پنهان شماره به شماره، نظرات نویسنده و مخاطب را جویا میشود. اشکالهای خود را بدون تعصب و لجاجت نگاه میکند. آنها را رفع میکند. دامنه دوستان خود را افزایش میدهد. ماهنامه تاکید دارد که متعلق به شخص خاصی نیست. خود را از جامعه مطبوعاتی میداند. وظیفه و رسالت خود را در نقد سازنده میداند. خود را دستگاه تکثیر...
-
معلم
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1389 11:33
این روزها به هر وبلاگی سر می زدم بازار تبریک داغ بود. هرچه به خودم فشار می آوردم نمی توانستم به دوستی تبریک بگویم. خودم هم علت را نمیدانستم. شاید نوعی کینه داشتن، شاید حسادت، شاید... هرچه فکرش را بکنید، امکان داشت باشد. تا این که به وبلاگ سیدنا رفتم. و مطلبی در ارتباط با روز معلم خواندم. علوی خودش را تعریف کرده بود....
-
توانایی تحمل تفاوتها
چهارشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1389 09:02
برای شماره ۱۲ ماهنامه بهشت پنهان، به سراغ دوست مسوولی رفتم. از اوضاع و احوال کارم پرسید. گفتم به چند کار مشغولم ولی نگاه جدی به کار مطبوعات دارم. گفت پس لازم است که درخواست مجوز نشریهای را بدی. و خودت مدیر مسوول و صاحب امتیاز باشی. گفتم این دقیقا مغایر با تفکر من است. من به کار نگاه میکنم نه به این که مدیر مسوول کیه...
-
فردا و بهانهای دیگر
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 13:26
هیچی نمیتونه آرومم کنه دلم میخواد فقط گریه کنم ولی چشم همراهی نمیکنه آرزو میکنم قطرات پی در پی اشک راه نفسم را باز کنه ولی نمیکنه هیچ کس نیست مثل روز اول ولی صدای هیاهوی بچهها تمام فضای مهد را پر کرده است. هرچند مهد هم بهانهای بود برای زنده ماندن که آنهم... به هر طرف که نگاه میکنم دنیایی از خاطرهها زنده میشود...
-
شهردار خوش فکر، متواضع، مدیر، مدبر...
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 19:13
مثل این که جناب شهردار سر سازش با فکری به غیر فکر انور و منور و مبارک خود ندارد که ندارد. بنده حقیر هم که قصد اذیت و آزار این زحمت کش خوش اخلاق را ندارم. ولی هرچه فکر میکنم حالیم نمیشه که این خلق خدا چرا اینگونه حرف میزنه و اینگونه رفتار میکنه هزار بار که چه عرض کنم ... چندین ده هزار بار خدمتشان عرض کردهام که این...
-
طناب دار سنگیندل «لحظهها»
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1389 13:48
مرگ و زندگی، عشق و نفرت، خنده بر لب و اشک در چشم، نم دیوارهای زیرزمین خانه پدری زمان متوقف میشود. جسم انسان در یک تب و تاب جنون آمیز و زجر آور، مابین زمین و زمان روبه هیچ سمتی ندارد. طناب دار سنگیندل «لحظهها» در عشق بازی با معشوقه نیمه جان تا انتها میرود ولی اشارههای پیدرپی او بر «امید و زندگی» نعش نیمه جان را...
-
چند پست بعدی
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 11:09
در این چند روز جلسههای و ارتباطهایی با چند شخص و سازمان داشتهام از جمله شهرداری کاشان شهردار برزک مدیر سابق جهاد کشاورزی فرمانداری و... که تلاش دارم مطالب چند پست بعدی را به آن اختصاص دهم.
-
شماره ۲۳ ماهنامه بهشت منتشر شد
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 11:07
شک ندارم که دوستان عزیز به جهت دغدغههایی که در ارتباط با مسائل فرهنگی جامعه دارند، در این عرصه نیز دست در دست هم دارند تا هر شماره با عیب و نقص کمتر به دست مخاطب رسیده و سهمی در اطلاع رسانی و آگاهی بخشی جامعه داشته باشد. در عین حال به عنوان شاگردی کوچک، به دست دوستان بوسه زده و بدینوسیله تشکر خود را اعلام میدارم. بد...
-
با حافظ
شنبه 28 فروردینماه سال 1389 11:53
دی پیر میفروش که ذکرش به خیر باد گفتا شراب نوش و غم دل ببر زیاد گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ گفتا قبول کن سخن و هرچه بادباد سود و زیان و مایه چو خواهد شدن زدست گو بهر این معامله غمگین مباش و شاد بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ در معرضی که تخت سلیمان رود به باد حافظ گرت زپند حکیمان ملالت است کوته کنیم قصه که...
-
تعریف «مردم» از زبان یارقلی
شنبه 28 فروردینماه سال 1389 11:46
چند روز پیش در جلسهای که با حضور رئیس ارشاد کاشان و کارشناس اداره داشتم صحبتهای زیادی مطرح شد. از جمله جناب کارشناس توصیهای داشتند. ایشان فرمودند: «تا زمانی که شما و دوستانتان در نشریه ژستهای روشنفکری به خود بگیرید و این ذهنیت را داشته باشید که مردم نمیفهمند و فقط شما میفهمید. کارتان همین است که هست و پیشرفتی بر...
-
ارتباط گرفتن باهمدیگر را تمرین کنیم
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 20:02
- آقای شهردار تشریف دارند؟ (آقایی که به ظاهر همکار مسئول دفتر شهردارند) - خیر شهردار جلسه هستند. - میخواستم وقت بگیرم - باید صبر کنید تا مسوول دفترشان بیایند. - کی میآیند؟ - ده دقیقه یک ربع دیگر میآیند، اگر کاری دارید بروید بعد بیایید. - نه منتظر می مانم. (هنوز روی صندلی قرار نگرفتم که مسئول دفتر از اتاق شهردار به...
-
این خط و نشان و این کلاه درویشان
دوشنبه 23 فروردینماه سال 1389 13:54
خواندن این پست برای بانوان محترم و مسئولین فرهنگی توصیه نمی شود. *** پدری بود به نام مشهدی محمد مهدی. فرزندان داشت جورواجور یکی قمه کشی می کرد. یکی دستمال ابریشمین به دست اینجا و آنجا دعاگویی بزرگان می کرد. و یکی آن دستمال بر گردن انداخته و تسبیح به دست، ارزش ها را یکی یکی برمی شمرد و دغدغه حجاب و عفاف مردم داشت....
-
خانه مطبوعات (به بهانه جلسه دو شب پیش با دوستان)
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 13:46
شک نیست که سازمان داشتن و سازماندهی امور در هر کاری پسندیده است چه رسد به مطبوعات. در این ارتباط توفیق داشتهام مطالعه و بررسی و پیگیری و تحقیقی طی دوسال کار مطبوعاتی داشته و در جلسات مختلفی شرکت نمایم. در جلسه پنجشنبه شب که به ابتکار دوستی عزیز به این امر اختصاص داشت و چندمین آن بود مسائلی مطرح شد که جای گفتگو و...
-
تاکید بر اصول
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1389 13:37
فکر میکنم اگر بعضی از حرفها را هر روز تکرار کنیم، شاید بعد از چندین سال اثر کند. یکی از آنها تاکید بر اصولی است که همکاران و دوستان به صورت مکتوب و غیرمکتوب بر آن توافق کرده و پیرامون آن جمع شدهایم و رسانهای را منتشر میکنیم. ماهنامه بهشت پنهان بیست و دومین شماره خود را پشت سر گذاشته است و دوستانِ زیادی آمده و...
-
استادا ( نظری بر ماست چکیده)
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 19:45
امروز یک ساعتی از وقت من در محیط دانشگاهی و در اتاق استادی صرف شد. خانمی که دانشجوی قدیم آن دانشگاه بود برای احوالپرسی استاد آمده بود. و در طول یک ساعت بدون وقفه مشغول صحبت کردن بود: استادا من زمانی که از این جا فارغ التحصیل شدم در دانشگاهی دیگر، مدرک بالاتر گرفتم و باز در صددم بالاتر از آن بالاتر بگیرم استادا من فقط...
-
تعامل
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1389 14:08
نشریه با تعامل زنده است و پلی است بین مخاطب، روشنفکران و صاحب نظران و مسئولین حکومتی. هر کدام از راسهای این مثلت در جای خود نباشد؛ کار، شایسته ارائه نیست. این مطالب را پیرو صحبتهای همکاری مینویسم که تاکید بر ارتباط با مسئولین و روابط عمومی ادارههای شهرستان داشت. ایشان برای این ارتباط همانطور که از کلمه «لجاجت»...
-
با حافظ
شنبه 14 فروردینماه سال 1389 19:11
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی ره زکه پرسی چه کنی چون باشی ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان چند و چند از غم ایام جگوخون باشی
-
مطبوعات
شنبه 14 فروردینماه سال 1389 19:02
مطبوعاتی یعنی شمع، شمع یعنی سوختن و روشنایی بخشیدن. نمیدانم آیا من قابل این حرفها باشم یا نه ولی میتوانم بگویم این امر جزئی از آرزوهایم است. به نظر من نوشتن در یک وبلاگ نیز از این قانون تبعیت میکند. ولی گاهی انبوهی از حرفهای ناگفته داری و از شدت درد و رنج به خود میپیچی و به سراغ وبلاگ میآیی تا اندکی از آن را...
-
تبریک سال ۱۳۸۹
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 15:55
سلام رسم است که به وبلاگ دوستان سرزده و پیام تبریک عرض کنم. اما همهی دوستان از اساتید حقیر هستند و وقتی تلاش میکنم مطلبی بنویسم دست و پایم میلرزد و نگرانم که بدون اشکال باشد و از طرف دیگر در حد و اندازه این ذره ناچیز از این رو با عذرخواهی از تمامی دوستان که در سال ۱۳۸۸ با مراجعههای پی در پی خود باعث مزاحمت شدهام...
-
با حافظ
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 13:13
باغبان گرپنج روزی صحبت گل بایدش برجفای خار هجران صبر بلبل بایدش ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش رند عالم سوز با مصلحت بینی چه کار کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری ست راهرو گر صد، هنر دارد توکل بایدش ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند دور چون...