مثل این که جناب شهردار سر سازش با فکری به غیر فکر انور و منور و مبارک خود ندارد که ندارد. بنده حقیر هم که قصد اذیت و آزار این زحمت کش خوش اخلاق را ندارم. ولی هرچه فکر میکنم حالیم نمیشه که این خلق خدا چرا اینگونه حرف میزنه و اینگونه رفتار میکنه
هزار بار که چه عرض کنم ...
چندین ده هزار بار خدمتشان عرض کردهام که این بنده سراپا تقصیر قصد ورود به بحث سازمان تحت امر ایشان را ندارم. در حدود یک سال پیش جهالت کردم در حد دو پاراگراف برای ایشان و رئیسشان نوشتم. هنوز که هنوز است ناراحت است و هرچند در ظاهر لبخند میزند و حال و احوالی از من میکند ولی در پشت سر تا دلتان بخواهد بد من میگوید و به قول برزکیها برایمان صفحه میگذارد.
شما میگویید با ایشان چه کار کنم.
چند روز پیش خدمت مدیر محترم مسئول بودم. ایشان میگفت (با اجازه از ایشان)( تاکید میکنم ایشان میگفت) فلانی مثل این که حالیش نیست ما نمیخواهیم مجموعه و شخص ایشان را نقد کنیم. اگر بناش رو بذاریم که بیش از چند شماره دوام نمیآره. نفهمیدم که جناب شهردار را گفت یا بهشت پنهان را و ادامه داد «من حتی با معلمهای زمان دبیرستانش صحبت کردهام. به من گفتهاند که میآمد به زور از ما نمره میگرفت.»
خوب مسائل شخصی هرکس مربوط به خودش است. ولی حقیر چند روز پیش خدمتشان رسیده بودم. کار شخصی داشتم. آنچنان این کار شخصی را با نشریه گره زده بود که ۷۵۰هزارتومان به ضرر من تموم شد. فدای یه مو سرتان. جناب ایشان آزرده خاطر نباشد. یک میلیون که سهل است هزارها میلیون خرج می کنیم تا خاطر مبارک حضرت ایشان آزرده نشود.
گفتم عزیز دل برادر، من که ده ها بار خدمت رسیده و از شما عذخواهی کردم ولی گویا هنوز ناراحت هستید و حضرت ایشان گفت:
«من اگر از کسی اشتباه سربزند تنها کاری که می کنم آن است که به او فرصت می دهم تا جبران کند و این فرصت ممکن است تا آخر عمر طرف ادامه داشته باشد.»
گفتم من به قربانتان بروم ما که جبران کردیم که با طفره رفتن از جواب به حقیر فهماند که جبران نکرده ام. تنها کاری که در جبران نکردم خدمت حضرتشان برسم و کفش ایشان را واکس کنم.
ایشان در ادامه به تواضع و فروتنی خود اشارت کرد و گفت:
«زمانی که من مدیر شدم، دوستان همه از من فاصله گرفته اند. وقتی ازشان می پرسم از برای چه از من فاصله گرفته اید می گویند تو دیگر مدیر شده ای و درست نیست که ما با یک مدیر رفت و آمد داشته باشیم.»
ایشان در ادامه بعد از وصف تواضع خود به تواضع دوستان اشاره کرد و گفت:
«دوستان وقتی به دیدن من می آیند برایم کادو می آورند. به آنها می گویم این چه کاری است که می کنید کادو برای چه می آوردید؟»
و همینطور جناب مدیر از خوش اخلاقی و تواضع خود و دوستانش گفت و گفت تا این که خدمتشان معروض داشتم:
در خوبی و مدیریت و مهربانی و تخصص و تعهد حضرتعالی شکی نیست. ولی اگر از کسی مانند حقیر اشتباهی سربزند آیا محکوم به قطع تعامل است و ایشان در جواب گفت:
«من در طول مدیریتم هیچ اشتباهی نکرده ام و حواسم جمع است.»
و حقیر گفتم:
«من از این بابت در محضر شما استاد شرمنده ام به جهت این که روزی ده اشتباه از من سر می زند و باز تلاش می کنم و جبران می کنم و ارتباط می گیرم ولی این که بگویم روزی را به شب رسانده ام و در آن خطایی نداشته ام یافت می نشود.»
حضرت استاد مدیر در تصحیح فرموده قبلی افزود:
«من هم اشتباه می کنم ولی ...»
که بقیه آن جملات مثل نواری که در ضبط صوت جویده شود برایم گویا نبود که اینجا به سمع و نظر شما برسانم.
در هر حال
تا به امروز تلاش من در تعامل بود. ولی گویا با این مدیر نتیجه نمی دهد. از امروز تا چندشماره آتی با وجود کمی وقت، تلاش خواهم کرد تا به نقد مدیر محترم و عملکرد ایشان بپردازم.
مطالب وبلاگ با صلاحدید حقیر بدون سانسور منتشر خواهد شد. مطالب نشریه با صلاحدید مدیر مسئول و سردبیر در دسترس همگان قرار خواهد گرفت.
تلاش خواهم کرد قلمم از نقد به تخریب و یا تملق کشیده نشود. فقط نقد
پی نوشت:
1- مطالب داخل گیومه بدون تغییر گفته های حضرت ایشان است.
2- مطلب حقیر با کمی تغییرات ادبی آمده است.
سلام دوست عزیز
خوشحال میشم به من هم سر بزنی
لطفا من رو با نام ( امروز نخستین روز اینده توست ) لینک کن و بعد بهم خبر بده تا من هم شما رو لینک کنم...
پسرخوب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام نگران نباش وقت آن می رسد که مدیریت سراپا تزویر ایشان هم فروخواهد ریخت.ایشان در نوش آباد مسئول خدمات شهری بودند و کار نقشه کشی هم در شهر می کردند و با مهر برادر مهندس گرامش نقشه ها را تایید می کردند.ایشان چندین نوبت برای تحویل زمین به ساکنین شهر نوش آباد از بی تجربگی و عدم تخصص در کارش زمنیها را با متراژهای متفاوت و مغایر با نقشه تحویل داد که دردسرها و خساراتی را به مالکین وارد کرد.
امروز بهای هیزم و عود یکی است
در چشم جهان خلیل و نمرود یکی است
در گوش کسانی که در این بازارند
آواز خر و نغمه ی داوود یکی است !
دوست عزیز سلام
انصاف نیست که همه کارهای شهردار را زیر سوال ببریم.
کارهای خوب هست و کارهای بد نیز هست. وظیفه هر شهروند مسوولی آن است که در کنار بیان کارهای خوب به کارهای دارای اشکال نیز اشاره ای داشته باشد.
و وظیفه هر مسوول آن است که به خرد جمعی توجه کند. لجاجت به خرج ندهد. خود را عقل کل نداند و از مشاوران متخصص و متعهد بهره جوید و در جو بهبه و چهچه تعدادی خاص گرفتار نشود.
شهردار برزک کارهایی خوب و بدی باهم دارد. جدول کشیتمام خیابانهای برزک و آسفالت و بهسازی بعضی از معابر و ... از فعالیتهای عمرانی خوب ایشان است.
بیتوجهی به خرد جمعی و عدم استفاده از مشاوران آگاه و متخصص و بیتوجهی به مشارکت مردمی و سازمانهای مردم نهاد و فردگرایی و لجاجت و کینهورزی در سایه لبخند از کارهای بد ایشان است.
من در جلسات خصوصی و پیامهای خصوصی این موارد را برای ایشان متذکر شدهام ولی بعد از چند سال به این جمعبندی رسیدم که بر مواضع خود تاکید دارند. از اینرو تصمیم گرفتم در چند مطلب کارهای ایشان را به صورت منصفانه نقد کنم.
با سلام
دوست عزیزم کاش مینوشتی شهرداری چه کار داشتی!!
سلام ؟
خوش به حالت که مدیری ؟
لذت داره مدیریت ؟
کاش من جای تو بودم .
سلام بر شما
نمیدانم منظورتان چیست. در هر صورت از این که سر زدید متشکرم. البته اگر منظورتان طعن و کنایه است مطلبی را خدمت شما عرض میکنم. سلولهای بدن هر روز در حال تغییر هستند. میمیرند و زنده میشوند. فکر آدمها هم میتواند این گونه باشد. برای این که جدیدترین فکرها را ببینی به روزترین پستها مراجعه کن. این مطلب که در آن نظر گذاشتی مربوط به بیش از یک سال پیش است.
فدای شما
رفیعی