گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

آسیب شناسی استفاده ابزاری از دین و مذهب در گفتگوهای کاربران  شبکه های اجتماعی

هیچ کس از دین و ایمان گریزان نیست. فطرت انسان خداجوی است. به خصوص در جامعه ایرانی غالباً همه مسلمان هستیم. شیعه دوازده امامی و اهل نماز و روزه. به حلال و حرام خدا پای بند هستیم و اگر جایی هم از دستمان بر بیاید به ضعیف و بیچاره کمک می کنیم. سالی حداقل یکی دو دفعه پابوس امام رضا می رویم. امامزاده «سراج الدین موسی بن جعفر علیه السلام » و «سلطان علی بن امام محمد باقر علیه السلام» و «آقا علی عباس» که نزدیک خودمان است.  آرزوی رفتن به کربلا و نجف و سوریه را در دل داریم. دلمان می خواهد به عراق برویم نه برای گردش و سیاحت. بلکه برای زیارت و عرض ادب و ارادت. عربستان هر کاری بکند و هرچه به روزمان بیاورد؛ جرثقیل روی ما خراب کند ، راه ببندد تا در ازدحام و شلوغی خفه شویم، یا حیا را کنار زده و مستقیم تکه پاره مان کند باز عشق طواف خانه ی خدا چیزی نیست که از وجودمان بیرون برود. عشق به پیامبر و ائمه توی وجودمان است. با فرهنگ ما عجین شده است. اگر توی بیابان برهوت رهایمان کنند بازم روبه خانه خدا می رویم به ائمه اطهار التماس می کنیم. اولین چیزی که در تنگناها و مشکلات و سختی ها به زبانمان جاری می شود «یا حضرت عباس» است . از بچگی وقتی خواستیم از جا بلند شویم دستمان را گرفتند و گفتند بگو «یا علی» اگر خدای ناکرده خودمان یا عزیزی در خانواده گرفتار درد و مریضی شد اولین چیزی که به ذهنمان می رسد «پنجره فولاد امام رضا علیه السلام » است.  

من خیلی تو دنیا نگشته ام و بد و خوب روزگار را نچشیده ام. ولی حداقل از دور و اطراف ، شهر و محله و شهرستان بی خبر نیستم. همه کسانی را که می شناسم از اون به قول معرف غرب زده ها تا اونهایی که کاتولیک تر از پاپ هستند توی این حال و هوا سیر می کنند. خدا و پیغمر و ائمه را می پرستند و ته وجودشان به مقدسات اعتقاد دارند ولی چگونه است تا صحبتی می شود و می خواهیم حرف خودمان را کرسی بنشانیم به دین و ایمان مردم متوسل می شویم. رفیق مان را مرتد می کنیم. فلان استاد دانشگاه را که حرفی زده است؛ بی سواد و بی دین خطاب می کنیم. همشهری خودمان را بی بصیرت و ضدولایت خطاب می کنیم و دایره خودی را به خودمان و پسرعمه و اون مسئولی که با ما سلام علیک دارد و فلان رئیس اداره که فوری جواب ما را می دهد خلاصه می کنیم.  اگر جایی قافیه بر ما تنگ شد راحت ترین راه زدن همین انگ ها و برچسب ها و تهمت هاست تا جان به سلامت به در کنیم و فرصت نفس کشیدن را از دیگران زایل نماییم. شوخی هم نیست. صحبت دین و ایمان است. صحبت مرگ و زندگی است. «آهای دزد دزد» که بلند شد تا بیایی ثابت کنی که دزد کس دیگر است سرت بالای دار رفته است. پس باید هیچ نگویی تا جان خود را در بلبشوی بازار بی خردی و بی بصیرتی به سلامت به در کنی.

روزی هزار دفعه خدا رو شکر می کنیم که در جامعه ای زندگی می کنیم که اسلامی است. رهبر دارد. ولایت فقیه دارد و ولی فقیه عمود خیمه نظام است. شیعه هستیم و اگرچه کوله بار خوبی هایمان خالی و پرونده بدی همایمان پر است با این وجود به شفاعت امامان در آن دنیا دل خوش کرده ایم ولی فراموش نکنیم بعضی وقت ها دین و ایمان ابزاری برای افرادی می شود که هیچ اعتقادی به این مسائل ندارند. استفاده ابزاری نه تنها در حوزه دین و ایمان دیده می شود ، جبهه و جنگ هم خیلی ها را بی بهره نگذاشته است. «خاوری» یادمان نرود. رئیس اسبق بانک ملی را می گویم. او که در بالاترین رده های مدیریتی همواره «چفیه» به گردن داشت ولی این جور که می گویند مبالغ هنگفتی بالا کشید و الان در کانادا با خانه 4 میلیاردی اش خوش می گذراند. البته من علم غیب ندارم. چیزی است که از رسانه های رسمی کشور به بیرون درز کرده است.

دقت کرده اید بعضی ها اعتقادی به حلال و حرام خدا ندارند و توی همین شهر خودمان ضربه های جبران ناپذیری به صنعت گلابگیری زده اند. الان تقریباً تمام کشور زمزمه های آن رسیده است که «گلاب» دیگر «گلاب» نیست ، آب است به اضافه چیزی به نام «اسانس» و خدا کند که اسانس خوراکی باشد. حداقل سلامت مردم را مخدوش نکند. حالا در همین زمینه دقت کنید. بعضی از همین آدم ها کمک های قابل توجهی به امور مذهبی می کنند. به جلسات نذر و چیزهایی از این دست. نمی خواهم خیلی وارد جزئیات شوم. همه ی ما کم و بیش از این چیزها با خبر هستیم. گفتن بیشتر هم تف سربالاست و هم بهانه دادن به دست آدم هایی که دنبال بهانه می گردند. می خواهم بگویم این هم نمونه ایی دیگر از استفاده ابزاری از اعتقادات دینی و مذهبی برای لاپوشانی جرم و گناه خودمان است.

هرطرف که نگاه کنید از این استفاده های ابزاری دیده می شود. فلانی می خواهد با خرید و فروش زمین به منافع کلانی دست پیدا کند. چیزی که این روزها به آن «زمین خواری» اطلاق می شود. برای مخفی کردن این عمل از ساختن «مسجد» وسط اون زمین شروع می کند. همه جا هم می گوید «ریا نشود ، باید مسجد بسازیم تا مکانی برای عبادت بندگان خدا فراهم گردد». جانماز و تسبیح هم که به راه است. «والضالین» را هم چنان می کشد که فکر کنی سال ها با عرب ها مشحور و دمخور بوده است.

شنیده اید می گویند فلانی چقدر جانماز آب می کشد. خوب «جانماز» پاک و مقدس است. بستر عبادت است ولی زیاده روی در بیان و تظاهر به عبادت، مصداق همین جانماز آب کشیدن است. اگر قبلاً برای این کار نیاز بود طرف خود را به زحمت انداخته و به شست و شو مبادرت ورزد این روزها و به برکت شبکه های اجتماعی با دوتا دستور این کار محقق می شود. «کپی و پیس» دعا و راز و نیاز را در شبکه ها دست به دست می کند. الان توی هر خانه قرآن و مفاتیح و کتب دعا هست و کسانی هم که اهل عبادت هستند ترجیح می دهند بعد از نمازهای یومیه یا شبی نیمه شبی ، وقتی حالی دست داد قرآن بخوانند و با دعا و مناجات صفایی بکنند. شاید «کپی پیس» کردن دعا و آیات در شبکه های اجتماعی که ملزومات دنیای استکباری است را بتوان مصداق این «جانماز آب کشیدن» ها دانست.

حالا از همین ها که جانماز آب می کشند بخواه حمد و سوره بخوانند. بگو اصول دین چندتاست؟ فروع دین را بگویند؟ نماز آیادت و سجد سهو را بگویند؟ شک دارم که درست بگویند.  ولی حرف زدن آسان است. همه ی ما صاحب نظر شده ایم. در حوزه های اجتماعی، دینی ، مذهبی ، اقتصادی ، عمرانی و فرهنگی و هزار جای دیگر اظهار نظر نموده و قلمفرسایی می کنیم و حرفمان را هم نعوذبالله وحی مطلق می دانیم. کسی هم اگر بگوید بالای چشمان زیبای ما دوتا ابروی کمانی سایه کرده است به تریج عبایمان بر می خورد.

همه ی اینها را که گفتم نعنای روی آش بهره برداری های مذهبی در جناح بازی های سیاسی است. چیزی که سابقه ی تاریخی دارد. از حسنک وزیر گرفته تا امروز که مثل آب خوردن شخصیت ها موجه نظام را در مسلخ برچست زنی قربانی می کنیم. هرجا بخواهیم در دعواهای سیاسی حریف را از میدان بیرون کنیم بهترین انگ ها؛ برچسب های مذهبی است. طرف «بی دین است». «نماز نمی خواند». با ولایت فقیه زاویه دارد. خدا عاقبت همه ی ما را به خیر کند. البته ناگفته نگذارم خوشبختانه همه ی اینها که ذکر شد در شهر و آبادی ما وجود ندارد ولی باید مواظبت کنیم که گرفتار نشویم.