گفت و گو

روزنامه نگار

گفت و گو

روزنامه نگار

رفتن عرفان و آمدن صد اختلال

رفتن عرفان و آمدن صد اختلال
بررسی انواع اختلالات اضطرابی به بهانه یک اتفاق
عرفان از وقتی که در خیابان کارگر دست عزیزش را رها کرد و گم شد یک سال گذشته است. آن روز همه نگران شدند. آسمان روی سر همه خانواده خراب شد. گفتیم تمام شد. پسر گم شد. دیگر پیدا نمی شود. دزدیده شد. الان دارند اون رو خرید و فروش می کنند. شاید برای برداشتن کلیه دزدیده اند. شاید یکی بچه می خواسته و پسرمان را برده است. شاید...  مادر پنج پنج اشک می ریخت. رنگ توی رخ عزیز نبود. دایی مثل این که سر به صحرا گذاشته باشد گیج و سرگردان کوچه به کوچه را می گشت. جلوی چشم ما پرده ای از سیاهی کشیده شده بود. همه ی اختلالات اضطرابی یک جا در وجود ما سرازیر شده بود.
«انسان در روبه رو شدن با موقعیت های تهدیدآمیز یا تنش زا به طور طبیعی احساس اضطراب و تنش می کند. این گونه احساسات واکنش هایی بهنجار در برابر فشار روانی به شمار می آید.» «اضطراب احساس ناخوشایندی و نارضایتی از تنش و فشار وارده به فرد است. فرق آن با ترس، نامتعارف و ناآشنا بودن احساس است.»
«در طب سنتی و از سده های پیش تا کنون به تشخیص و درمان بیماری های اضطرابی در قالب 4 مزاج اصلی، دموی، سودایی، صفرایی و بلغمی پرداخته شده است و علایم اضطراب را نتیجه عدم تعادل مزاج ها دانسته که دارای تظاهرات جسمی و رفتاری و روحی است.»
گم شدن عزیز و نور چشم من یک واقعیت بود که جلوی چشم ما قرار گرفته بود. چشمی که سیاه می رفت و هیچ چیزی را نمی خواست ببیند. در هر صورت با اتفاق واحد و سطح تحمل متفاوت مواجه شدیم. « این که واقعه ای را عامل فشار تلقی کنیم یا نه، به ماهیت آن واقعه و نیز به امکانات فرد، دفاع های روانی اش، و مکانیسم های مدارایش بستگی دارد که همه با مشارکت ایگو (خود EGO=) انجام می شود؛ ایگو، مفهوم انتزاعی و مشترکی است برای روند اداراک، تفکر، و عمل فرد بر وقایع بیرونی یا سائق های درونی خودش. کسی که ایگواش درست کار می کند، با جهان بیرون و نیز درون خود در انطباق و تعادل به سر می برد؛ اما اگر ایگو خوب کار نکند و اختلالی که در تعادل فرد حاصل می شود، به قدر کافی ادامه یابد، فرد دچار اضطراب مزمن می شود.»
گم شدن نورچشم یک واقعیت بود که مادر نمی خواست بپذیرد. و این کاملاً طبیعی است. و عزیز عرفان بیش از مادر قادر به پذیرش آن نبود چرا که خود را نیز در به وجود آمدن آن مقصر می پنداشت. و شاید من و پدر بزرگ با تحمل بیشتری اشک در چشم داشتیم و با این وجود از پذیرش آن سرباز می زدیم و مضطرب و دوان دوان همه ی کوچه پسکوچه ها را زیر پا می گذاشتیم.
«اضطراب ، گذشته از اثرات حرکتی (موتور) و احشایی (داخلی) ، بر تفکر، اداراک، و یادگیری فرد هم اثر می گذارد و تحریف هایی در اداراک ایجاد می نماید؛ تحریف هایی نه فقط در اداراک زمان و مکان، که حتی در اداراک افراد و معنا و اهمیت وقایع صورت می گیرد. این تحریف ها با کاستن از تمرکز، کم کردن قدرت یادآوری، و مختل ساختن قدرت ربط دادن امور به هم – یعنی تداعی کردن – می توانند در یادگیری اختلال ایجاد کنند. یکی از جنبه های مهم هیجان اثری است که بر انتخابی بودن وجه می گذارد. افراد مضطرب مستعد آنند که به برخی چیزها در محیط پیرامون خود به طور انتخابی توجه کنند و از بقیه آن ها صرف نظر نمایند. آن ها با این کار می کوشند اثبات کنند که اگر موقعیت خود را ترس آور تلقی می کنند، محق اند و لذا واکنش درستی نشان می دهند. اگر آن ها ترس خود را به غلط موجه جلوه دهند، اضطرابشان با این واکنش انتخابی تقویت می شود وبه این ترتیب دور باطلی از اضطراب به وجود می آید که در یک سوی آن ادراک تحریف شده آن هاست و سوی دیگر تشدید اضطرابشان. اما اگر برعکس با نوعی تفکر انتخابی به خود اطمینان خاطر ببخشند، اضطراب آن ها ممکن است تخفیف یابد ودیگر نتوانند احتیاط های لازم را در پیش گیرند.»
کم کم اضطراب جای خود را به ترس داد. «در واقع، به جز در پاره ای از نظریه های رفتارگرا، از اصطلاح «اضطراب» معمولاً معنایی وسیع تر از آنچه با تجربه های رنج آور فرد مرتبط است، استنباط می شود. به عبارت دیگر، «اضطراب» مستلزم مفهوم ناایمنی یا تهدیدی است که فرد منبع آن را به وضوح درک نمی کند، درحالی که اصطلاح «ترس» به احساسی پوشش می دهد که در مقابل یک شی که به منزله شیئی خطرناک محسوب می شود، به وجود می آید.»
« در یک جمع بندی کلی، می توان اضطراب را به عنوان «احساس رنج آوری که با یک موقعیت ضربه آمیز کنونی یا با انتظار خطری که به شیئی نامعین وابسته است» تعریف کرد.»
از اضطراب و ترس گذشت و هول کردیم. ثانیه چون بتک بر مغزمان فرود می آمد هول ما بیشتر و بیشتر می شد. «حمله حاد شدید اضطراب همراه با احساس مرگ قریب الوقوع را اختلال هول (پانیک) می نامند. مشخصه اختلال پانیک، حملات و دوره های مجزای ترس شدید هستند و فراوانی بروز آن ها از چند حمله در یک روز تا صرفاً تعداد انگشت شماری حمله در یک سال فرق می کند. اختلال هول با تعدادی اختلالات دیگر و به خصوص بازار (محیط های باز و شلوغ) هراسی (آگورافوبیا) همراه است. بازار هراسی عبارت است از ترس از تنها بودن در اماکن عمومی (مثل فروشگاه های بزرگ) به ویژه اماکنی است که در صورت عارض شدن حمله پانیک بر فرد خروج سریع از آن ها دشوار است. بازارهراسی ناتوان کننده ترین فوبیا می باشد، زیرا می تواند به نحو چشمگیری توانایی فرد را برای کار کردن در موقعیت های اجتماعی و شغلی بیرون از منزل مختل کند.»
بعد از نیم ساعت عرفان را بدون این که بی قراری کند پیدا کردیم. رنگ چون مهتاب شده بود. ساکت و ساکت بود. گویا همه غصه گم شدن را یک جا در درون ریخته بود و به محض دیدن ما مثل یک آتشفشان برون ریخت و زیر گریه زد. نیمساعت که جای خود دارد ، ثانیه ای اضطراب و ترس کافی بود تا وجود نازک و نازنین عرفان را بیازارد و شاید همین منشأ اضطراب جدایی برای عرفان شود.
« اضطراب جدایی (SAD) ؛ اضطراب نامناسبی با سن، شدید و ناتوان کننده که به دلیل جدایی از والدین (یا فرد مراقبت کننده) و دوری از خانه بروز می کند، اضطراب جدایی نام دارد. از نظر مقیاس طبقه بندی انجمن روان پزشکان آمریکا (2000) داشتن سه یا بیش از سه مورد علایم زیر در وجود اختلال اضطراب جدایی با تشخیص روان پزشک یا روان شناس کافی است. 1- ناراحتی شدید هنگام جدایی 2- نگرانی شدید در مورد آسیب دیدن فرد وابسته. 3- نگرانی از این که عاملی مانند دزدیده شدن و .... باعث جدایی بین آن ها شود. 4- اکراه از رفتن به مدرسه 5- نگرانی از ماندن تنها در منزل 6- اکراه از خوابیدن تنها 7- شکایات مکرر جسمانی هنگام جدایی مانند تهوع، سردرد، دل درد و....»
«کودکان نیز همانند بزرگسالان رویداد آسیب زا را به شکل خاطرات یا افکار عذاب آور و مزاحم، حملات خطور خاطره (فلش بک) ، و رویاها مجدداً تجربه می کنند. محتوای کابوس های کودکان ممکن است به صورت مشخص با مضمون آسیب ارتباط داشته باشد و یا به ترس های دیگری تعمیم پیدا کند.»
«در کودکان، حس کوتاه شدن آینده ممکن است با این عقیده ابراز شود که زندگی به اندازه ای کوتاه است که ممکن است انسان بزرگ نشود.»
عرفان پیش دبستانی می رود. رفتاری طبیعی در خانه و مهد دارد. شعر حفظ می کند. شاد و خندان است ولی از تنهایی بیش از گذشته گریزان است. وقتی باهم بیرون می رویم بیش از گذشته خودش را به ما می چسباند. قطعاً این فشار روانی در سن کودکی آسیب های ناپیدای خود را گذاشته است؛ شاید اختلال های وسواسی – جبری ، اختلال هراس و اختلال هراس اجتماعی می تواند از به سهم خود اثرگذاری در زندگی آینده عرفان داشته باشند.
«خصیصه اصلی اختلال وسواسی – جبری (OCD) وجود وسواس های فکری یا عملی مکرر و شدید و فزاینده است که رنج و عذاب و احساس گناه قابل ملاحظه ای را برای فرد به بار می آورند.این وسواس های فکری یا عملی سبب اتلاف وقت و کهش حافظه می شوند و اختلال قابل ملاحظه ای در روند معمولی و طبیعی زندگی، کارکرد شغلی، فعالیت های معمول اجتماعی، یا روابط فرد ایجاد می کنند. بیمار مبتلا به اختلال وسواسی – جبری ممکن است تنها وسواس فکری، یا وسواس عملی، و یا هر دوی آن ها را با هم داشته باشد. وسواس فکری عبارت است از فکر، احساس ، اندیشه ، یا حسی عود کننده (بازگشتی) و مزاحم. بر خلاف وسواس فکری که یک فرآیند ذهنی است، وسواس عملی نوعی رفتار است که شامل اجبار در رفتاری آگاهانه، دقیق و عود کننده است. نظیر شمارش، وارسی، یا اجتناب افراطی . بیمار مبتلا به اختلال وسواسی – جبری از غیر منطقی بودن وسواس هایش آگاهی دارد و این وسواس های فکری یا عملی را خود – ناهمخوان می یابد.»
«هراس عبارت از ترس شدید از محرک یا موقعیتی است که غالب مردم خطر خاصی در آن نمی بیند . شخص معمولاً خودش متوجه می شود که ترسش غیرمنطقی است با این حال دچار اضطراب است (از ناآرامی شدید تا وحشت زدگی)، تنها چیزی که این اضطراب را رفع می کند اجتناب و پرهیز از شی یا موقعیت ترس آور است.
«در این موارد، محرکی خنثی (آب، سنگ، سخنرانی) با رویدادی آسیبی جفت می شود (غرق شدن، گاز سگ و شرمندگی) و اضطراب به وجود می آید. شرطی شدن کلاسیک موجب می شود محرکی خنثی ، اینک واکنش اضطراب را فرا بخواند.»
«ویژگی اصل هراس اجتماعی ترس آشکار و مستمر از موقعیت های اجتماعی یا عملکردی است که ممکن است موجب شرمندگی شوند. قرار گرفتن در معرض موقعیت های اجتماعی یا عملکردی تقریباً همیشه بلافاصله به بروز واکنش اضطراب منجر می شود. این واکنش ممکن است به شکل حمله وحشت زدگی وابسته به موقعیت یا با زمینه موقعیتی ظاهر شود. اضطراب از رویارویی با موقعیت اجتماعی یا عملکردی به طور قابل ملاحظه ای با فعالیت های عادی، کارکرد شغلی ، یا زندگی اجتماعی شخص تداخل می نماید، در موقعیت های اجتماعی یا عملکردی ترس آور، مبتلایان به هراس اجتماعی نگرانی هایی درباره شرمندگی دارند و از این می ترسند که دیگران آن ها را به عنوان افرادی مضطرب ، ناتوان، آشفته، یا گیج قلمداد کنند. آن ها ممکن است به دلیل نگرانی در مورد این که دیگران متوجه لرزش دست ها یا صدایشان خواهند شد از صحبت در جمع بترسند یا ممکن است در زمان گفتگو با دیگران به دلیل ترس از آشکار شدن توانایی بیانی ضعیفشان اضطراب شدیدی احساس کنند. احتمال دارد از غذا خوردن ، نوشیدن، یا نوشتن در جمع به دلیل ترس از تحقیر شدن به دلیل مشاهده لرزش دست هایشان از جانب دیگران اجتناب کنند. مبتلایان به هراس اجتماعی تقریباً همیشه نشانه های اضطراب (مانند تپش قلب، رعشه، تعریق، ناراحتی معدی – روده ای، اسهال ، تنش عضلانی ، سرخ شدن و سردرگمی را در موقعیت های اجتماعی ترس آور احساس می کنند ، و در موارد شدید، این نشانه ها ممکن است با ملاک های تشخیصی حمله وحشت زدگی مطابقت نمایند.»
در هر صورت عرفان برای لحظه ای که به طول تمام عمر دنیا برای ما بود گم شد و پیدا شد. و در این زمان طولانی آسیب هایی متوجه ما و او شد که لازم است با اتخاذ تدبیر مناسب مشکلات آن را به حداقل ممکن برسانیم که در می تواند در مطالعات آینده من بیشتر بررسی و مورد استفاده قرار گیرد.
* مطالب داخلی گیومه به امانت گرفته شده از کتاب روانشناسی مرضی کودک از دکتر حمید کمرزرین ، دکتر انسیه بابایی، دکتر مهناز علی اکبری و دکتر محمد اورکی